نگاهی بر روایت ناتمام بروبیای صلح افغانستان

داکتر عارف نعیم‌زاد
نگاهی بر روایت ناتمام بروبیای صلح افغانستان

اولین تلاش‌ها برای آغاز گفت‌وگوها بین طالبان و دولت افغانستان برای برقراری صلح در کشور، در دوره‌ی بارک اوباما -رییس‌جمهور پیشین امریکا- شروع شد؛ اما تلاش‌هایی که بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ انجام شد، بی‌نتیجه ماند. گفت‌وگوهایی که قرار بود در جون ۲۰۱۳ در دوحه، پایتخت قطر برگزار شود، توسط حامد کرزی -رییس‌جمهور پیشین افغانستان- لغو شد؛ زیرا طالبان علامت «امارت اسلامی افغانستان» و پرچم‌شان را در دفتری که قرار بود گفت‌وگوها در آن انجام شود، آویخته بودند. گفت‌وگوهای صلح برای مدت طولانی‌ای متوقف شد. سه سال بعد، جلسه‌ای با مشارکت ایالات متحده، چین و پاکستان برگزار شد. با این‌حال، نشست صلح طالبان و کابل، در ۲۰۱۶ نیز موفقیت‌آمیز نبود.
دونالد ترامپ که سال بعد در امریکا به قدرت رسید، گفت‌وگوها صلح افغانستان را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد تا گفت‌وگوها بین دولت و طالبان را آغاز کند. دولت اشرف غنی که از این ابتکار حمایت می‌کرد، اظهار داشت که آن‌ها بدون هیچ پیش‌شرطی، آماده‌ی مذاکره با طالبان استند و هم‌چنین به رسمیت شناختن طالبان به عنوان یک حزب سیاسی و آزادسازی اسیران طالبان در زندان را، جزو مسایل مورد بحث قلم‌داد کردند. با این‌حال، این اقدام اشرف غنی با استقبال و تأیید لازم طالبان روبه‌رو نشد و آن‌ها یک بار دیگر به دولت افغانستان پشت کردند.
روی‌هم‌رفته، طالبان از سال ۲۰۱۸ تا حالا نگرش‌شان را تا حدی تغییر داده و نوعی سازش‌پذیری را از خود به نمایش گذاشته اند. در همین راستا، نمایندگان ایالات متحده و طالبان برای اولین‌بار در دوحه برای گفت‌وگوها صلح در فبروری ۲۰۱۹ ملاقات کردند. در نتیجه‌ی گفت‌وگوها که حدود شش ماه طول کشید، اعلام شد که ایالات متحده و طالبان به توافق نزدیک شده اند؛ اما این روحیه‌ی مثبت در آگست ۲۰۱۹ به زودی از بین رفت. ماه بعد، زلمی خلیل‌زاد، نماینده‌ی ویژه امریکا برای صلح افغانستان، اعلام کرد که توافق‌نامه‌ای بین طرفین حاصل شده و خواستار تأیید ترامپ است. ترامپ اعلام کرد که پس از کشتار شماری از سربازان امریکایی در حمله‌ی تروریستی در کابل، دیگر در معامله‌ی صلح را بسته است.
با این‌حال، در دسمبر سال ۲۰۱۹، گفت‌وگوها بین ایالات متحده و طالبان از سر گرفته شد و این ایده که گفت‌وگوهای صلح بین خلیل‌زاد و مقامات طالبان به تدریج به پایان رسیده است، مورد توجه قرار گرفت و برای نخستین‌بار گفت‌وگوهای صلح با طالبان به شکل ملموس آن تمثیل شد.
در چارچوب گفت‌وگوهای توافق‌نامه‌ی صلح ایالات متحده و طالبان، در مورد موضوعاتی مانند کاهش خشونت، عقب‌نشینی نیروهای خارجی از کشور، گفت‌وگوها در داخل افغانستان و تضمین‌های ضدتروریزم، تصمیمات مختلف و جدید گرفته شد؛ اما این تصمیمات مشکلات جدیدی را در دستور کار قرار داد.
حالا، اگر امیدها به نشست ترکیه دوخته شده، این پیش‌بینی نیز محتمل خواهد بود که ممکن این نشست موفقیت‌آمیز نباشد. قبل از نشست ترکیه، نیاز است که دولت این کشور با همه گروه‌ها از جمله طالبان ملاقات کرده و مقدمات نشست نسبتاً خوبی را فراهم کند. قرار بود کنفرانس استانبول در یک نشست ۱۰روزه در ماه اپریل ۲۰۲۱ بزگزار شود؛ ۱۰روزی که برای حل همه مشکلات، اندک است. با این وجود، نشست به ماه می ۲۰۲۱ به بعد از عید رمضان به تعویق افتاد که تا هنوز خبری از برگزاری آن نیست.
مشکل ایجاد اجماع کامل و روشن بین دولت افغانستان، سیاست‌مداران، مردم و رهبران سیاسی موجود، نخستین مسئله در روایت صلح افغانستان است. اگرچه ادعا شده که نشست استانبول بسیار جامع و فراگیر خواهد بود؛ اما تا هنوز ارزیابی مقدماتی برای توزان نقطه نظرات، عقاید و اعتماد مردم در مورد گفت‌وگوهای صلح انجام نشده است.
از سویی هم، طالبان برای کاهش خشونت تنها با امریکا عهد بسته اند، نه با دولت افغانستان. در این زمینه، طالبان تعهد کرده اند که علیه امریکا، اقدام به جنگ نکنند. بیانیه‌ی رسمی طالبان این است که هم‌کاری‌های راه‌بردی و امنیتی فقط با ایالات متحده انجام شده و این تعهد فقط با ایالات متحده است. در این زمینه حتا اگر گفت‌وگوها بین طالبان و دولت افغانستان به صورت جدی و فعال آن شروع شود، باید در نظر داشت؛ تعارض احتمالی منافع که ممکن است در جریان این گفت‌وگوها رخ دهد، می‌تواند به سرعت به خشونت تبدیل شود. وضعیت فعلی نشان می‌دهد که صلح در افغانستان به عهده‌ی افغانستانی‌هایی است که به هم‌دیگرشان اعتماد چندانی ندارند.
مسئله‌ی دیگر، احتمال گسترش بی‌ثباتی در کشور با عقب‌نشینی نیروهای خارجی است و این که تبادل اسیران زودتر از آن که باید، انجام شده است. گفت‌وگوهای صلح در دوحه برای این که آتش‌بس که نخستین گام رسیدن به صلح است را در پی نداشت، به نتیجه‌ی ملموسی نینجامید. طالبان که قبلاً بر آزادی پنج هزار زندانی اصرار داشتند، این بار می‌خواهند، همه‌ی زندانیان‌شان رها شده، امریکا کشور را ترک کند؛ تنها در این صورت است که این گروه حاضر به صلح خواهد شد.
حالا این که پس از خروج امریکا از افغانستان، چه اتفاقی می‌افتد، زمان نشان خواهد داد؛ اما به هر حال، این تصمیم بایدن باعث تقویت روحیه‌ی طالبان شد. اگرچه بایدن قبلاً گفته بود كه سربازانش را در اول ماه می از افغانستان بیرون خواهد كرد؛ اما او اين تاريخ را به ۱۱ سپتمبر موكول كرد. اگر این اتفاق بیفتد، خروج کامل نیروهای امریکایی‌ از افغانستان، به ناامنی در کشور خواهد انجامید. بر مبنای مدارک موجود، تأمین امنیت و دفاع از تمامیت ارضی کشور، در سال ۲۰۱۵ به نیروهای نظامی افغانستان منتقل شده است؛ اما حضور ارتش امریکا ظاهراً عاملی بازدارنده در برابر تروریزم طالبان عنوان شده است. هرچند بایدن اعلام کرده که پشتیبانی مالی و خدمات مشورتی خود را حفظ خواهد کرد؛ اما بدیهی است که پشتیبانی مشورتی و اطلاعاتی برای امنیت و دفاع افغانستان، کافی نخواهد بود. در همین‌حال، باید توجه داشت که رییس سیا، ویلیام برنز، به کمیته‌ی اطلاعات سنا هشدار داده است که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، توانایی ایالات متحده را برای جمع‌آوری اطلاعات و اقدام علیه تهدیدهای بنیادگرایان –به ویژه شبه‌نظامیان القاعده و داعش- تضعیف خواهد کرد.
احتمال دیگر این است که ایالات متحده با تصمیم به عقب‌نشینی، سعی دارد دولت افغانستان، فرماندهان، رهبران سیاسی و مردم افغانستان را گرد هم آورد و چنین تصور می‌شود که ایالات متحده از طریق پیام «متحد باشید»، می‌خواهد فشار روانی ایجاد ‌کند. ایده‌ی ایجاد «جبهه‌ی مشترک علیه طالبان» در افغانستان، ممکن است دلیل این رویکرد باشد، هرچند در حال حاضر، افغانستان ۴۵۰۰۰ تا ۵۰،۰۰۰ واحد ویژه‌ی کماندو، ارتشی با نیروی انسانی ۲۵۰،۰۰۰ – ۳۰۰،۰۰۰ نفری دارد.
با خروج امریکا، اگر دولت و منتقدین دولت، با هم متحد نباشند، افغانستان به سرعت به «جنگ داخلی» کشانده می‌شود و درست به مرحله‌ی حکومت داکتر نجیب‌الله، بر خواهد گشت.
باید به خاطر داشته باشیم که طالبان به سادگی طرف آشتی نخواهند بود، مگر این ‌که فشار قابل توجه بین‌المللی بر آن‌ها وارد شود.
اما آیا واقعاً ایالات متحده از افغانستان خارج خواهد شد؟ این ‌که انتظار داشته باشید ایالات متحده کاملاً از افغانستان خارج شود، یک پیش‌بینی زودرس خواهد بود. همان‌طور که می‌دانیم افغانستان از کشورهای مهمی برای امریکا است. ظرفیت انرژی و ثروت زیرزمینی این کشور بسیار ارزش‌مند است که نمی‌توان آن را دست‌کم گرفت. به عنوان مثال، ظرفیت لیتیوم افغانستان هرگز نباید نادیده گرفته شود.
به همین ترتیب، خروج امریکا از افغانستان، شکاف امنیتی شدیدی ایجاد خواهد کرد که کشورهایی مانند روسیه، چین و ایران به وضوح مایل خواهند بود این خلا را به نحوی پر کنند. به علاوه، آیا بایدن با این که ایالات متحده در حال آماده‌سازی برای رقابتی راه‌بردی طولانی‌مدت در برابر روسیه و چین است و صدها میلیارد دالر برای این امر اختصاص داده است، افغانستان را در کنار این دو کشور به سادگی به فراموشی خواهد سپرد؟ این پرسشی است که در زمینه‌ی خروج نیروهای امریکایی از افغانستان هنوز جای بحث دارد.
با این‌ همه، نشست استانبول در موجودیت بازی‌گران اصلی صحنه و همسایگان، روشن خواهد کرد که سرانجام ماهیت روایت صلح افغانستان به کجا خواهد کشید.
انتظار امیدوارکننده‌ای از استانبول وجود دارد و این که حتا اگر صلح صددرصدی به وجود نیاید، آتش‌بس به طور جزئی یا برای مدت زمان مشخص، تأمین خواهد شد. نشست استانبول به عنوان ادامه‌ی دوحه با شرکت طالبان موفقیت‌آمیز تلقی می‌شود؛ اگر برگزار شود.
در نشست استانبول، نقش روسیه، ایران، پاکستان و ترکیه از دید نقش فعال منطقه‌ای، می‌تواند کارساز باشد و احتمالاً از این نظر، نقش سایر بازی‌گران ذی‌دخل در قضایای افغانستان، در طرح صلح به نحوی انعکاس خواهد یافت.
طالبان هر بار با بهانه‌ی جدیدی گفت‌وگوهای صلح را متوقف می‌کنند و حالا به این بهانه که نیروهای خارجی در کشور حضور دارند. این در حالی است که این گروه تنها به امریکا پاسخ‌گو است نه دولت افغانستان.
انتظار می‌رود که با وجود این شرایط، ترکیه از طریق پاکستان برای پیوستن طالبان به نشست استانبول فشار وارد کند. به همین ترتیب، ایالات متحده مجبور است طالبان را برای گفت‌وگوهای استانبول تحت فشار قرار دهد؛ زیرا اگر گفت‌وگوهای استانبول آن‌گونه که باید، انجام نشود، بحث در مورد آینده و صلح در افغانستان امکان‌پذیر نخواهد بود؛ ساختارهای مختلف قومی -هزاره، پشتون، تاجیک، اوزبیک و…- تحت نهادهای مختلف سیاسی و از طریق خودشان مسلح خواهند شد و آتش جنگ داخلی در خواهد گرفت.
بدون شک ، طالبان برای تحت فشار قرار دادن ایالات متحده برای خروج از کشور، از تمام قدرت خود استفاده خواهند کرد تا بعد روی میز مذاکره حاضر شوند و در نشست‌ها اشتراک کنند. آن‌چه این موضع سخت و سفت طالبان را ضربه خواهد زد، این است که طالبان اکنون نیز دارای دو جناح مختلف «سنتی» و «نوآور» در درون خود استند. سنت‌گرایان هنوز استدلال می‌کنند که طالبان برای ایده‌ی «امارت اسلامی» می‌جنگند، باید با حرکت به جلو، حفظ و حمایت شوند. از سوی دیگر، نوآوران ذهنیت بازتری برای نوآوری و تغییر دارند و خواست‌هایی مانند «امارت اسلامی» را ابراز نمی‌کنند و برعک ، آن‌ها معتقدند که باید صبر و شکیبایی بیش‌تری داشته باشند.
آن‌چه تا حالا دیده شده است، خواست طالبان و تعریف آنان از صلح، واگذاری کل دولت افغانستان به طالبان است. در صورت به دست گرفتن دولت توسط طالبان، نگرانی‌هایی مبنی بر اعمال شیوه‌های حکومت‌داری، تندروی مذهبی، حق زن، آزادی بیان و مواردی چون اعدام وجود دارد. به اضافه، بروز جنگ داخلی ، ظهور موج جدید مهاجرت و بی‌کاری پیش‌بینی می‌شود. در این میانه، اشرف غنی که سیاست‌های بسیار معتدل‌تری را علیه غرب و ناتو در مقایسه با کرزی دنبال می‌کند، مدعی است که ۲ الی ۲٫۵ سال دیگر منتظر نخواهد ماند. «اجازه دهید سازمان ملل متحد بیاید و در مدت ۳-۶ ماه انتخابات را برگزار کند. ما به کار رأی‌دهندگان مداخله نخواهیم کرد.»
اشرف غنی می‌گوید که هیچ کس از تیم او و نه خودش قرار نیست نامزد انتخابات شود؛ اما هیچ کس نمی‌تواند او را بدون انتخابات از ارگ بیرون کند و او موضوع را به پارلمان و از آن‌جا در صورت لزوم به لویه‌جرگه مطرح و موکول خواهد کرد. عده‌ی دیگری، طرح دولت موقت را بر سر دارند. طالبان اما با هر دو دیدگاه (انتخابات و دولت موقت) مخالف اند و برگزاری انتخابات دموکراتیک یا استقرار دولت موقت را، قبول ندارند.
ترکیه باید در حال حاضر، هم‌راه با امریکا و جامعه‌‌ی جهانی، بر طالبان فشار وارد کنند تا در نشست استانبول شرکت کنند. اگر ترکیه پیش‌بینی کند که این گفت‌وگوها به نتیجه نمی‌رسد، نه تنها ترکیه، بلکه متحدانش و افغانستان نیز ناکام خواهد بود. در صورت عدم موفقیت در گفت‌وگوها، صلحی در کار نخواهد بود و جنگ روایت ناتمام کشور باقی خواهد ماند.