صحت روان، جزء مهمی از ابعاد سلامت انسان است و فرد را از جنبههای شناختی (cognitive)، عاطفی (emotional) و تواناییهایاش برای ایجاد ارتباط با دیگران آگاه میکند.
انسان با داشتن صحت روانی، بهتر میتواند بر استرسها و فشارهای زندگی فائق آید، کارهای روزانهی خود را پربارتر و سودمندتر کرده و فرد مفیدی برای جامعه باشد. اختلالها و مشکلهای روانی/عصبی روی سلامت فرد، اثر گذاشته و وی را در جنبههای مختلف زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی دستخوش اختلال میکند.
در این گزارش تمرکز روی این است که افغانستانیها دستخوش کدام اختلالهای روانی استند؛ برای این کار نظرسنجیای در هرات، کابل و بلخ داشتیم و با روانشناسهایی که در مراکز دولتی و خصوصی کار میکردند، مصاحبه کردیم.
آخرین تحقیقی که از سوی اتحادیهی اروپا در ۱۶ ولایت انجام شده، شامل اختلالهای افسردگی، اضطراب، صدمهی روانی، میزان سو استفاده از مواد نشهآور و افکار خودکشی است. در این تحقیق، افسردگی ۴٫۸۶ درصد، اضطراب ۲٫۷۸ درصد، صدمهی روانی ۵٫۳۴ درصد، میزان سوء استفاده از مواد نشهآور ۱۲٫۲ درصد و افکار خودکشی ۷٫۲۵ درصد است.
شرفالدین عظیمی، روانشناسی که بیشتر از یک دهه با مردم برای حل بحرانهای روانی کار کرده، از شیوع بیش از اندازهی افسردگی، وابستگی، مشکلهای خانوادگی، اختلالهای جنسی، اضطراب و استرس پس از سانحه یاد کرد.
در افغانستان مردم از هر طبقه و در هر سنی که باشند، به نحوی دچار آسیبهای روانی اند. بیشتر مراجعین روانشناسها، جوانان و بانوان استند که به دلیل آسیبهای جامعهی سنتی در افغانستان، نزد مشاور روانی مراجعه میکنند.
هرچه از سطح اقتصادی بالاتر به طبقهی افتصادی پایین نزدیک میشویم، گسترش بیماریهای روانی در این گروه بیشتر میشود؛ اما حمله پانیک (اختلال اضطرابی)، بیشتر در طبقهی بالای اقتصادی دیده میشود.
حکمت حسیب، روانشناسی که در ولایت هرات کار میکند، میگوید: «جوانانی که برای استفاده از خدمات روانی میآیند از آسیبهای اجتماعی و خانوادگی رنج میبرند و نمیتوانند به صورت درست ایجاد تفاهم با خانواده و اجتماع داشته باشند؛ به دلیل پایین بودن سطح سواد در نهایت سبب تشدید بیماریهای روانی میشود.»
در کنار سایر شهروندان، کودکان نیز در معرض آسیبهای روانی قرار دارند؛ اختلالی که کودکان از آن متأثر اند بیشفعالی، استرس و نداشتن روابط اجتماعی است.
نوجوانی و جوانی، سنی است مملو از بحرانها و تمایل به جنس مخالف که در این سن سبب میشود این دو گروه درک مناسب و منطقی از یکدیگر نداشته باشند و پس از مدت کوتاه آشنایی جدا میشوند؛ این سبب وابستگی ناایمن میشود که همراه با افسردگی است و اگر زمان مناسب به مشاوره نیایند، دستخوش افسردگی شدید میشوند.
تمایل به خودکشی و افکار وسواسی خودکشی در نتیجهی افسردگی شدید به وجود میآید و برای حل این بحران روانی هرچه زودتر باید نزد روانشناس مراجعه کرد.
وزارت صحت عامه، شیوع بیماریهای روانی یادشده از سوی روانشناسها را تأیید میکند.
داکتر بشیر احمد سروری، رییس صحت روان در وزارت صحت، میگوید: «در میان این همه اختلالها، شیوع روانپریشی در میان مردم نظر به تحقیق انجام شده در ۱۶ ولایت کشور، ۱٫۴ درصد است.
سروری میگوید که برای بهبود وضعیت صحت روان در افغانستان برنامههایی را روی دست دارند .
در کنار دیگر شهروندان زنان نیز در معرض جدی آسیبهای روانی قرار دارند.
گزارش جهانی ۲۰۱۹ «زنان، صلح و امنیت» که توسط محققان دانشگاه جرج تاون با همکاری مجلهی نشنال جئوگرافیک (WPS) منتشر شده، نشانگر وضعیت زنان در کشورهای مختلف بر اساس شاخصهای «آموزش»، «عدالت»، «مشارکت سیاسی» و «اقتصادی» است. این شاخص ۱۶۷ کشور را بررسی کرده که افغانستان در رتبهی ۱۶۶ قرار دارد.
بیشتر مراجعهکنندهها نزد مشاوران روانی زنان میباشند؛ این در حالی است که به دلیل داشتن جامعهی سنتی، بیشتر زنان حق رفتن به بیرون از منزل و نزد مشاور روانی را ندارند. نداشتن سواد کافی، وابستگی اقتصادی، درک نشدن از سوی همسر و فقر، از جمله دلیلهای عمده برای گرفتار شدن زنان به مشکلهای روانی است.
در سال جاری در تحقیقی که توسط داکتر جعفر احمدی، در کابل صورت گرفت، میزان تمایل به افکار خودکشی در میان زنان کابل به ۵۷ درصد میرسید.
زینب حیدری که در مزارشریف خدمات روانی را برای مردم ارائه میدهد و با جوانانی از سنین ۱۶ تا ۶۵ سال کار میکند، برای مان گفت: «از هر دو نفر مراجعهکنندهی او، یک تن آنان افسردگی با درجههای خفیف و شدید دارد و افسردگی پس از زایمان در میان بانوان شایع است. در میان جوانان میان سنین ۱۴ تا ۲۰ سال، وابستگی شدید عاطفی وجود دارد.»
محیط زندگی در ایجاد تنشها و بیماریهای روانی نیز تأثیر دارد. در بسیاری حالتها با تغییر محل زندگی دچار افسردگی میشویم که نظر به خلای فرهنگی، اقتصادی و سطح تحصیلات فرق میکند؛ اما اگر این فکتورهای ارزشمند زندگی بهتر باشد، تا اندازهی ممکن در کاهش میزان افسردگی و دیگر بیماریهای روانی سودمند است.
بر اساس آماری که توسط سازمانهای جهانی از جمله (WHO) نشر شد، از هر چهار نفر در جهان یک نفر از بیماریهای روانی رنج میبرد اما در افغانستان از هر پنج نفز دو نفراز بیماریهای روانی رنج میبرند.
آنچه روانشاسان از آن شاکی اند، کافی نبودن بسترهای دولتی برای مریضان روانی است. در مراکز روانی شخصی تنها مشاورههای فردی و گروهی ممکن است؛ ولی بیشتر اوقات بیماران روانی نیاز به بستری شدن دارند.
شفاخانهی صحت روان در کابل، تنها مرکز خدمات روانی دولتی با ۱۰۰ تخت خواب، برای مردم پایتختی است که بیش از شش میلیون نفوس دارد؛ ۴۰ بستر برای زنان، ۳۰ بستر برای مردان، ۲۰ بستر برای معتادان و ۱۰ بستر برای کودکان زیر ۱۸ سال. روزانه بیش از ۱۰۰ نفر به این مرکز از پایتخت و دیگر ولایتها مراجعه میکنند که پنج نفر آن نیاز به بستری شدن دارند.
با گذشت این همه سال دولت برای ایجاد مراکز خدمات روانی کارهایی را انجام داده؛ اما برای جمعیتی که در معرض ابتلا شدن به بیماریهای روانی قرار دارند، کافی نیست.
در این میان نقش رسانهها در ترویج فرهنگ مراجعه به روانشناس، استفاده از خدمات روانی و آشنایی با فکتورهای بیماریزای روانی را، نباید نادیده گرفت. وزارت صحت نیز در این مورد آگاهیدهی درست نکرده است.
بیشتر مردم به دلیل آگاهی نداشتن از چگونگی ارائهی خدمات روانی، علاقهی چندان به مشاوره ندارند و دوست دارند برای حل مشکلات شان نزد ملاها بروند.
در میان بیماران روانی، کسانی نیز هستند که در صفوف امنیتی و دفاعی مشغول اند و از اختلالهای روانی استرس پس از سانحه و پارانویید (شکاک)، افسردگی، و استرس رنج میبرند. هنگامی که این بیماران نزد مشاوران میروند، به دلیل عدم اعتماد به روانشناس، با پیشرفتن جلسههای مشاوره، از ترس این که مبادا روانشناس رازهای آنان را فاش کند، جلسه را ترک میکنند. ترسی که ناشی از مشکلات روانی است.
در کابل نزدیک به ۱۰ مرکز مشاوره و خدمات روانی وجود دارد که بیشتر خدمات انگیزشی و مشاورههای فردی ارائه میکند و به خدمات کلینیکی کمتر توجه میشود. وزارت تحصیلات عالی با همکاری وزارت صحت، در تلاش برای ایجاد دانشکدهی روانشناسی بالینی (کلینیکی) در دانشگاه کابل است.
صحت روان چیزی نیست که بتوان از آن به سادگی گذشت؛ برای حل این معضل باید کارهای اساسی در مرکز و دیگر ولایتها انجام شود.