میگویند که حرف زدن پشت مردهها خوب نیست و نباید انگشت روی نقاط ضعف کسانی گذاشت که دیگر نیستند تا از خود دفاع و یا برای بهبودی نقاط ضعف شان تلاش کنند؛ اما اگر این افراد چیزی از خود به جای گذاشته باشند و یا دچار عملکردی شده باشند که بازتابی در سطح اجتماع داشته باشد، حرف زدن در مورد شان و یا نقدی که بر آنان وارد میشود، میتواند برای دیگرانی که پا در راه آنان میگذارند، سازنده و بااهمیت باشد.
آصف جلالی، مجری تلویزیونیای که دست کم در یک دههی اخیر، با برنامههای مختلفی لبخند به لبهای مردم آورده بود، روز چهارشنبه، (۱۱جدی»، چشم از جهان فرو بست. هر چند جلالی طی سالهای اخیر به چهرهی مشهوری کمدی رسانههای افغانستان تبدیل شده بود؛ اما پوشش رسانهای که مرگ آصف جلالی در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی افغانستان داشت، ما را وادار میکند که در مورد او و کارکردش، با دید منصفانه نگاه بیندازیم. این که آصف جلالی طی یک دههی اخیر، بیشتر از هر فردی مردم افغانستان را خندانده است، حرفی است دقیق و هیچ کسی به تنهایی این قدر خنده به دهان مردمی نیاورده است هر روز با انواع خشونتها، غم از در و پنجره سراغ خانهی شان را میگیرد؛ اما این خندهها به چه قیمتی؟
من که چندان بینندهی تلویزیون نیستم، از روی اتفاق برخی از برنامههای او را طی سالهای گذشته دیدهام؛ جلالی چهرهی کاریزمایی برای خنداندن داشت و این چهره در فرهنگ افغانستانی کاریزماتر بود؛ اما او به عنوان یک مجری کمدی در تلویزیون و کسی که از طریق رسانه در حضور غیرمستقیم میلیونها انسان قرار میگرفت، کار پرمخاطرهای را به دوش داشت که کنترل آن برای فردی مثلِ جلالی ممکن نبود. این که شما طنزی از پیش تهیه شده برای خنداندن دیگران نداشته باشید و در یک برنامهی رودررو تلاش کنید از طریق گفتوگو و به چالش کشیدن گفتوگوشونده مردم را بخندانید، امکان این که در هنگام خنداندن، بر شخصیت و هویت گفتوگوشونده توهین کنید، زیاد است. این که آصف جلالی از چه درجهی تحصیلیای برخوردار بود یا نبود، کاری را حل نمیکند؛ چون ما به عنوان بینندگان برنامههای او، با شخصیتی از او طرف بودیم که نشان میداد و حرفهایی که به زبان میآورد.
آصف جلالی در گفتوگوهایش با قشرهای مختلف اجتماعی و بیشتر سلیبریتیها، به صورت آشکارا در برخی موارد، حرفهایی را به زبان میآورد که با وجود خندهآوردن بودن این حرفها، توهین و تحقیر آشکار گفتوگوشونده بود. برخورد او را با زنان در برنامههایش میتوان به بررسی گرفت که چگونه یک مجری تلویزیونی افکار ضد زنانهاش را بروز میدهد و نمیتواند کنترلی به افکارش داشته باشد. جلالی که به عنوان کمدین تلویزیونی، وظیفهی خنداندن تماشاچیان برنامه را داشت، تمام تلاشش را میکرد تا مردم را بخنداند؛ حتا اگر این تلاش باعث میشد مهمان برنامه احساس حقارت کند. او بیشتر از این که به دنبال خنداندن مردم با روکردن رفتارهای بد باشد، به دنبال این بود که چگونه میتواند با گیردادن به لباس و شکل ظاهری مهمانان، آنان را به چالش بکشد و راهی برای خنداندن مردم پیدا کند. انتخاب فکاهیهایی که جلالی در برنامههایش میگفت، در بیشتر مورد تا این که نارسایی رفتاریای را بازگو کند، به نارساییهای ظاهری و خلقتی اشاره داشت که میتواند بازگوکنندهی سواد ناکافی آصف جلالی بوده باشد. این که یک فرد، چهرهی کاریزما در خنداندن مردم دارد و متلک زیاد میفهمد، باعث نمیشود که این فرد از طریق رسانهای به خنداندن میلیونها انسان بپردازد؛ برای خنداندن مردم و یا برای حضور در برنامهای که میلیونها انسان بینندهی آن اند، باید سواد کافی داشت تا در کنار خنداندن مردم، آنها را در مسیری درست هدایت کرد.
خیلیها پس از مرگ جلالی، او را طنزپرداز، کمدین مشهور، چهرهی فراموشنشدنی رسانهای افغانستان و لقبهای دیگری دادند؛ اما اگر قرار باشد از دروازهی طنز وارد نقد کارکرد آصف جلالی شویم، کارهای او اصلا ربطی به طنز ندارد و طنز تا این که وظیفهاش خنداندان مردم باشد، گریهدادن آنان است که با کمک خنده انجام میشود. کار طنزپرداز اجرا یا نمایش کاستیها به شکل خندهآور آن است که از این مسیر میخواهد مردم را وادار به دیدن این کاستیها کند و زبان طنز، برندهترین زبان برای فهماندن این کاستیها است؛ اما کاری که جلالی در برنامههایش میکرد، تا این که طنز باشد، فقط سرگرمی خندهآوری بود که در بسیاری موارد پایش را از اصول و آداب رسانهای فراتر میگذاشت و با گیردادن به مشکلات شخصی افراد، تلاش میکرد با زیر فشار قراردادن آنان و دستپاچگی شان، مردم را به خنده وادار کند.
این که چهرههایی مثل جلالی تبدیل به سلیبریتی رسانهای افغانستان میشوند، بیشتر از این که تأثیر کارکرد شان باشد، لطف بیمهابای مخاطبان افغانستانی است که از کوچهپسکوچههای شهرها و محلات این کشور تغذیه میکند. مخاطب افغانستانیای که از سلیم شاهین، همهکارهی سینمای افغانستان، از فیروز کندوزی، چهرهی ماندگار موسیقی افغانستان و از آصف جلالی، سلیبریتی رسانهای افغانستان ساخته است و میسازد.
جلالی بیش از این که یک کمدین تلویزیونی باشد، ناخودآگاه خفتهی مردم افغانستان بود که با محرومیت و تحقیر تاریخی تلنبار شده است و تنها راه خالی کردنش را در کارهای افرادی مثل آصف جلالی میبیند. محرومیت و تحقیری که آصف جلالی آن را تا بیخ چشیده بود و با گیردادن به چهره و ظاهر مهمانهایش، تلاش میکرد، کاستیهای ظاهری خودش را جبران کند و مردم را بر کاستیهای دیگران بخنداند. اگر امروز از چاپلین به عنوان کمدین تاریخ سینما نام برده میشود، به دلیل خندههایی نیست که چاپلین در دهان مردم داده است، چاپلین چیزی بیشتر از خنده به مخاطبانش داده که او را به استورهی کمدی جهان تبدیل کرده است. برای قرار گرفتن در موقفی که جلالی پشت تریبون آن برنامه اجرا میکرد، نیازمند سواد و مطالعات جامعهشناختی است که باید مجری بتواند در قبال خنداندن مردم، از این تریبون به فهماندن چیزهایی به مردم کمک کند که مردم تا هنوز ندیده اند یا توانایی دیدن آن را نداشته اند و یا نخواسته اند ببینند. بلواسازی و بولد کردن جلالی به عنوان طنزپرداز یا کمدین موفق، صدور تجویز برای کارهای او است و راه را برای افراد دیگری باز میکند که اگر در چنین برنامهای قرار گرفتند، باید تمام تلاش شان را بکنند تا با هر قیمتی حتا با تحقیر دیگران، مردم را بخندانند و تبدیل به چهرهی مشهور و دوستداشتنیای مثل آصف جلالی شوند.