تفاوت آرزوهای کودکان پول‌دار و بی‌پول

زهرا سیاس
تفاوت آرزوهای کودکان پول‌دار و بی‌پول

دوست دارد داکتر شود. از او، دربار ه‌ی چگونگی داکتر شدنش پرسیدم؛ پاسخش را برایم با مچاله کردن انگشتانش که پول بیشتر دارد، داد. او برای این که بتواند مکتبش را تمام کند و داکتر شود، در یکی از مکاتب خصوصی درس می‌خواند و به خوبی هم می‌تواند به زبان انگلیسی صحبت کند. از او در مورد وضع زندگی اش پرسیدم گفت که به چیزی نیازمند نیست و برای برآورده شدن آرزوهایش باید فقط درس بخواند.
جالب این‌جا است که وقتی از او در مورد آرزوهایش پرسیدم، برای این که آرزویش دزدیده نشود، دوست نداشت در این مورد چیزی بگوید؛ فکر نمی‌کنید خیلی زیرک است؟
در مقابل کودکان دیگر نیز هستند که وقتی در صحبت با آن‌ها به سراغ آرزوهای بزرگ شان می‌روی، همه خواست شان داشتن لقمه‌ی نان برای ادامه‌ی زندگی است. برق درخشان چهره‌ی آن‌ها به امید لقمه‌ای نان، شبیه زدن خنجر به آدم‌های دیگر است؛ همین قدر ساده، همین قدر دست‌نیافتنی.
به اساس آماری که وزارت کار و امور اجتماعی به روزنامه‌ی صبح کابل ارائه کرده است، در افغانستان دو میلیون کودکِ کار وجود دارد که ۳/۱ میلیون آن به انجام کارهای شاقه مصروف اند. بیشتر این کودکان در معرض سوءاستفاده‌های جنسی، قاچاق اعضای بدن، بردن در محافل برای بچه‌بازی و دیگر کارهای خلاف قرار دارند؛ استفاده‌هایی که گویای یک فاجعه‌ی بزرگ است.
عمر، پسر نُه‌ساله‌ای است که از حومه‌های شهر برای به دست آوردن لقمه‌ی نان به شهر می‌آید و دست‌فروشی می‌کند. پدر عمر معتاد است و برای حمایت مالی فامیلش، مجبور است کار کند و درس نخواند؛ مانند عمر هزاران کودک دیگر برای تمویل اعضای خانواده‌ی شان از نعمت بازی‌های کودکانه و درس خواندن محروم اند.
هر کودکی که در جامعه‌ی جنگ‌زده‌ای مثل افغانستان چشم گشوده، با مشکلات گوناگون روبه‌رو بوده است؛ کار برای برای به دست آوردن یک لقمه نان، محروم شدن از حق آموزش و در بسیاری مواقع اذیت شدن از سوی مردم و مورد تحقیر قرار گرفتن.
روایت مشهوری است که می‌گوید: «زمانی که سیلی به کودک می‌زنید تا دو نسل حقارت آن ‌را به دوش می‌کشد»؛ حقارتی که کودکان کار هر روز برای به دست‌آوردن یک لقمه نان در خیابان‌ها می‌کشند و فحش‌ها و زخم‌های زبان را تحمل می‌کنند.
عبدالمنان حقیار، روان‌شناس، می‌گوید: «دو عامل تأثیرگذار در تفات‌های امیال کودکان وجود دارد؛ اولی شرایط باورها و عقاید خانواده‌ی کودک؛ دومین عامل هم امکانات و سهولت‌هایی است که کودک در اختیار دارد.»
در کشور جنگ‌زده‌ی افغانستان، کودکان زیادی جای این که کودکی کنند و به بازی‌های کودکانه مصروف باشند؛ مانند افراد بزرگ‌سال، جبر زندگی و فقر پای شان را به خیابان‌ها می‌کشاند و برای به دست‌آوردن لقمه‌ای نان، آرزوهای کودکی‌ شان را نابود می‌کند.
سجاد ۱۴ساله، مستری است و مدت پنج سال است که به مستری‌گری مشغول است. آرزوی سجاد آمدن صلح پایدار در افغانستان است و برآورده شدن همه‌ی آرزوهایش را مشروط به آمدن صلح می‌داند. سجاد بنا بر علاقه‌ی خود و خواست مادرش، دوست دارد دادستان باشد. او در حالی که در کنار جاده آتش را با قیر روشن کرده و خودش را گرم می‌کند، می‌گوید که دوست دارد هوای کابل برای تنفس پاک باشد و از همه به شمول خودش می‌خواهد دیگر از قیر و تایر برای سوخت استفاده نکنند.
معضل دیگر در رابطه به بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفتن کودکان، به خصوص کودکان کار این است که محبت لازم را برای داشتن زندگی به دور از ناهنجاری‌ها، ندیده اند؛ بنا بر این، این فقدان به عقده مبدل شده و می‌خواهند از راه دیگر جبران شود. در این حال این کودکان بی‌پناه دست به کارهای خلاف می‌زنند که منجر به کج‌روی‌های اجتماعی می‌شود.


ثنا صنف دهم مکتب است و برای آموزش زبان انگلیسی به یکی از آموزش‌گاهای خصوصی آموزش می‌بیند. او، دوست دارد قاضی باشد تا بتواند عاملان جنایات را به کیفر برساند. ثنا دوست دارد برای رسیدن به آرزوهایش در کابل زندگی کند که هیچ تهدیدی را احساس نکند و با خاطر آرام درس بخواند.
تفاوت آرزوهای این کودکان در این است که شماری از سوی خانواده‌ها حمایت می‌شوند تا به آرزوی شان برسند و شماری خانواده‌های شان را حمایت می‌کنند تا از آرزو‌های‌ شان باز بمانند.
در افغانستان آسیب‌پذیر‌‌ترین قشر جامعه کودکان اند که همواره مورد اذیت‌های جنسی قرار گرفته اند و در بسیاری موارد اعضای بدن آن‌ها نیز قاچاق می‌شود.
زین‌الله کودک دیگری است که جلغوزه می‌فروشد و مدت هفت ماه است که این کار را برای تمویل خانواده‌اش پیش می‌برد. زین‌الله آرزو دارد به صفوف نیروهای امنیتی بپیوندد تا از این راه کاری را برای خود و کشورش انجام دهد.
این تفاوت آرزو‌ها نمایان‌گر تفاوت طبقاتی، وضع نابه‌هنجار اجتماعی و ضعف دولت است. با گذشت این همه سال دولت نتوانسته برای حمایت از حقوق کودکان کار حسابی انجام دهد. با آن که شماری از مؤسسه‌های خصوصی کارهایی انجام داده اند؛ اما تعداد این کودکان بیشتر از آن است که توسط نهادهای خصوصی کاری برای آن‌ها انجام شود.
همه‌ساله با فرارسیدن فصل سرما، کمپاین‌هایی برای جمع‌آوری لباس به کودکان خیابانی انجام می‌شود. امسال نیز این کمپاین به نام «ایستگاه مهربانی» در نقاط گوناگون شهر کابل برگزار شد که باشندگان لباس‌هایی را که دیگر استفاده نمی‌کنند، جمع‌آوری کرده و به نیازمندان هدیه می‌دهند؛ اما قرار نیست یکی دو جوره لباس همه نیازهای آنان را تأمین کرده و شکم سیر برای شان باشد.
قانون حمایت از حقوق اطفال از چندین سال به این سو بحث‌برانگیز شده است. هرچند اختلاف فقط روی یکی از ماده‌ها وجود دارد؛ آن هم تعیین سن بلوغ در کودکان است؛ اما به دلیل اختلاف روی این ماده هنوز پارلمان افغانستان نتوانسته است قانونی را برای حمایت از حقوق کودکان به تصویب برساند تا این قشر آسیب‌پذیر جامعه، پشتیبانی قانون را داشته باشند.
نجیب اخلاقی، ریس بخش حمایت از حقوق اطفال در وزارت کار و امور اجتماعی، قانون حمایت از حقوق کودکان را، اساسی برای حمایت از کودکان می‌داند و عدم به تصویب رسیدن آن را چالشی می‌داند برای پنج سال آینده‌ی آنان. کودکانی که در معرض خطر قرار دارند، در ۲۳ کتگوری قرار گرفته اند؛ اما بنا بر نبود قانون حمایت از حقوق کودکان، هیچ بودجه‌ای برای حمایت از کودکان مشخص نشده است.
وزارت کار و امور اجتماعی قرار است روی سه گروه از کودکان کار کند که در اولین گروه کودکان کارگر قرار دارند که شدید نیازمند کار اند؛ بنا بر این، برای کودکان کار بر اساس توانایی‌های شان یک مقدار پول داده خواهد شد تا از آن درآمدزایی کنند.
در گروه دوم کودکانی قرار دارند که از سوی گروه‌های مافیایی اجیر انتخاب شده اند که در معرض استفاده‌های جنسی، قاچاق اعضا تکدی‌گری قرار دارند و در مواردی هم برای فروش مواد مخدر یا نصب بم‌های چسپکی به وسایط نقلیه استفاده می‌شوند.
گروه سوم کودکان غیر نیازمند استند که به دلیل عدم آگاهی خانواده‌ها و پایین بودن سطح سواد، به خیابان‌ها می‌آیند. کار روی کودکان گروه اول در اولویت قرار دارد.
انسان در هر مقامی که باشد، حداقل یک بار باید از کودکی بپرسد که آرزویش چیست؟ من فکر می‌کنم زیبایی همه رؤیاها در آرزوهای کودکانی نهفته است که از بی‌عدالتی‌های جوامع نمی‌دانند؛ فقط رؤیا می‌پردازد بدون آن که در مورد چالش‌های رسیدن به رؤیاهای شان فکر کنند.