غیرنظامیان زیر تیغ جنگ؛ بیش‌تر از ۱۰۰ هزار کشته و زخمی در ۱۲سال

مجیب ارژنگ
غیرنظامیان زیر تیغ جنگ؛ بیش‌تر از ۱۰۰ هزار کشته و زخمی در ۱۲سال

پس از برچیدن رژیم استبدادی طالبان توسط امریکا و ناتو از افغانستان و برپایی جمهوری، این امیدواری در شمار زیادی از شهروندان ایجاد شد که جنگ دیگر پایان یافته و زمینه‌های اجتماعی-سیاسی برای رسیدن به جامعه‌ی تساهل‌گرا و زندگی مسالمت‌آمیز مهیا شده است. این امیدواری اما پس از دو-سه سال نخست حضور ناتو در افغانستان، آهسته‌آهسته کم‌رنگ‌تر شد تا این که به کمک کشورهای همسایه، منطقه و جهان، گروه طالبان به سربازگیری دوباره در افغانستان شروع کرد؛ درگیری‌ گروه‌های تروریستی با دولت از روستاها شروع شده و به حمله‌های مرگ‌بار انتحاری و تهاجمی به درون شهرها کشیده شد.

این وضعیت رفته‌رفته به جایی رسید که در زمان ریاست‌جمهوری کرزی به ویژه با شروع دور دوم آن، شهروندان دیگر در دل پایتخت نیز امنیت خود را از دست دادند و هر آن ممکن بود در یک حمله‌ی انتحاری جان و یا عضوی از بدن خود را، از دست بدهند.

شدت‌گرفتن جنگ و افزایش روزبه‌روز تلفات غیرنظامیان به دلیل نامتعارف‌بودن شیوه‌ی جنگی گروه‌های تررویستی، دلیلی شد که سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۹ به این سو، همه‌ساله، آمار قربانیان غیرنظامی جنگ را گردآوری کند.

دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان، در فبروری سال روان، آمار تلفات غیرنظامیان در جنگ افغانستان از ۲۰۰۹ تا ۲۰۲۰ را به نشر رساند. به اساس این آمار، در این ۱۲ سال جنگ در افغانستان، ۱۱۰ هزار و ۹۲۰ شهروند غیرنظامی، کشته و زخمی شده است که از این میان، ۳۸ هزار و ۵۵۹ تن شان کشته و ۷۲ هزار و ۳۶۱ تن شان زخمی شده اند.

در میان زخمی‌شدگان جنگ در این ۱۲ سال، شمار زیادی، عضوی از بدن خود را از دست داده و یا فلج شده و برای ادامه‌‌دادن به زندگی، به چوب‌دستی، ولچر و پرستار نیاز دارند.

آن چه در آمار تلفات غیرنظامیان جنگ قابل نگرانی است، افزایش سال‌به‌سال آن است؛ به اساس آمار سازمان ملل، آمار قربانیان جنگ، پس از ۲۰۰۹ رو به افزایش بوده است. در سال ۲۰۰۹، رقم کشته‌شدگان و زخمی‌ها در جنگ افغانستان، ۵ هزار و ۸۶۹ نفر بوده است که در سال بعد آن -۲۰۱۰-، این رقم به ۷ هزار و ۱۵۶ و در ۲۰۱۱ به ۷ هزار و ۸۴۲ تن می‌رسد. این روند رو به بالای تلفات غیرنظامیان در جنگ، در سال ۲۰۱۶ به اوج خود می‌رسد؛ سالی که جنگ در افغانستان، از شهروندان ملکی ۱۱ هزار و ۴۵۲ کشته و زخمی می‌گیرد.

رقم تلفات غیرنظامیان از سال ۲۰۰۹ تا سال ۲۰۲۰ میلادی.

از سویی هم، آمار ارائه‌شده از سوی یوناما، نشان می‌دهد که پس از کاهش نیروهای بین‌اللمی در افغانستان -که در ۲۰۱۴ رقم خورد و مسؤولیت رهبری و پیش‌برد جنگ افغانستان به دوش نیروهای امنیتی-دفاعی کشور افتاد-، تلفات غیرنظامیان بیش‌تر از سال‌های پیش آن شده و این روند تا ۲۰۱۶، بلندترین رقم را ثبت کرده است.

هرچند به اساس آمار یوناما، تلفات غیرنظامیان در سال ۲۰۲۰ به پایین‌ترین حد خود -۸۸۰۲- از ۲۰۱۴ به این سو رسیده است؛ اما آمار تلفات غیرنظامیان در شش ماه نخست سال روان میلادی که دوشنبه -۴ اسد- از سوی این سازمان نشر شد، افزایش ۴۷درصدی را در مقایسه با سال قبل نشان می‌دهد. به اساس آمار یوناما، در شش ماه نخست سال روان میلادی، ۵۱۸۳ تن در جنگ افغانستان کشته و زخمی شده است که با این حساب، شمار مجموعی، کشته‌شدگان و زخمی‌های غیرنظامیان در جنگ افغانستان، از ۲۰۰۹ به این سو، به ۱۱۴ هزار و ۱۰۳ تن می‌رسد.

با توجه به این که اکنون دامنه‌ی جنگ بیش‌تر در روستاهای کشور متمرکز است، با پیش‌کشیده‌شدن جنگ به شهرها که با ادامه‌ی سیاست کنونی دولت در برابر طالبان، به زودی اتفاق خواهد افتاد، شمار تلفات نظامیان نیز بیش‌تر خواهد شد.

این شمار از تلفات غیرنظامیان در جنگ افغانستان، بیش‌تر از هر چیزی، این را روشن می‌کند که اراده‌ای برای پایان‌دادن به این جنگ وجود ندارد؛ نه در دولت و جامعه‌ی جهانی، نه گروه‌های تروریستی و نه هم شهروندان؛ یعنی آن که در این جغرافیا زندگی می‌کند، به نحوی باید به مردن تن بدهد؛ خواه این مردن در جنگ باشد، خواه بدون جنگیدن؛ چیزی که باعث شد، نیروهای بین‌المللی به ویژه امریکا، بدون هیچ نگرانی‌ای، افغانستان را در وضعیتی شکننده، میان بی‌شمار گروه‌های تروریستی و دولتی ناکارا، تنها بگذارد.

رهبری دولت افغانستان در ۲۰ سال گذشته، نه تنها که برای نابودی تروریزم و به ویژه گروه طالبان تلاش نکرده؛ بل که با امتیازدادن‌های بی‌مورد به دلیل هم‌تباربودن با آن‌ها، باعث تقویت این گروه در بیست سال گذشته شد. حامد کرزی -رییس‌جمهور پیشین کشور-، ارتش را از حمله‌های شبانه و استفاده از سلاح‌های سنگین بر مواضع طالبان منع کرد و جای این که در صف دشمنی با این گروه تروریستی قرار بگیرد، آن‌ها را برادران ناراضی‌ای خواند که پس از توزیع قدرت در ۲۰۰۱، سهمی در آن نداشتند. این امتیازدهی کرزی به گروه طالبان که در سایه‌ی امن آن، دیگر گروه‌های تروریستی مثل القاعده دوباره قوت گرفت و همین‌گونه زمینه‌ای شد برای سربرآوردن داعش از این کشور، در کنار این که باعث تقویت بیش‌تر گروه طالبان شد، افزایش خشونت و تلفات غیرنظامیان را نیز به هم‌راه داشته است. این که آمار تلفات غیرنظامیان از ۲۰۰۹ رو به فزونی بوده است، در کنار دیگر عامل‌ها، برمی‌گردد به چتر امنی که کرزی برای فعالیت‌های تروریستی گروه طالبان مهیا کرد. این گروه در زمان حاکمیت کرزی و حضور امریکا در کشور، قوت گرفت؛ تا جایی که قملرو جنگی اش، از جنوب و شرق به شمال و شمال‌شرق گسترش یافت. گفت‌وگوهایی که با جنرال همایون فوزی و جنرال مرادعلی مراد، در صبح کابل به نشر رسیده، به وضاحت روشن می‌کند؛ سربازانی که طالبان را می‌کشتند، از سوی دولت مؤاخذه می‌شدند.

از کرزی که بگذریم، می‌رسیم به غنی که چه گونه به طالبان امتیاز داده و باعث قوت‌گرفتن این گروه شده است. اشتباه نخست غنی، پذیرفتن توافق‌نامه‌ی دوحه بود که در ۲۰ فبروری میان طالبان و امریکا امضا شد. این توافق‌نامه برای این که فاقد اعتبار حقوقی است، دولت افغانستان ملزم به پذیرفتن آن نبوده و نیست. پذیرفتن این توافق‌نامه در کنار این که نادیده‌گرفتن حاکمیت ملی افغانستان از سوی دولت بود، نادیده‌گرفتن حقوق قربانیان جنگ نیز است. غنی با پذیرفتن این توافق‌نامه، خطرناک‌ترین مجرمان جنگی و فرماندهان طالب که دست شان به خون هزاران افغانستانی آغشته بود را، آزاد کرد؛ آزادی کسانی که دوباره به میدان جنگ در برابر ارتش افغانستان برگشتند. پس از این امتیازدادن‌های غیرعقلانی حکومت، رسوایی نظامی سه ماه اخیر حکومت، به هیچ رو بخشیدنی نیست؛ دولت برای هر ولسوالی‌ای که به دست طالبان افتاده، در برابر شهروندان پاسخ‌گو است، به ویژه ولسوالی‌هایی که به عمد به این گروه تسلیم داده شده؛ زیرا، در کنار جنایتی که گروه طالبان به دنبال تصرف ولسوالی‌ها در برابر شهروندان مرتکب شد، برای بازپس‌گیری این مناطق، دولت نیز ناچار است، از جان شماری از غیرنظامیان بگذرد؛ چیزی که تلفات غیرنظامیان را بیش‌تر از این افزایش می‌دهد.

شرایط امروز افغانستان، بر هیچ شهروندی پوشیده نیست؛ این از یک سو گروه‌های تروریستی از شهروندان قربانی می‌گیرند و در سوی دیگر، دولتی نیست که در برابر جنایت‌های این گروه‌ها از شهروندان پشتیبانی کند. این وضعیت یک پرسش را در برابر شهروندان قرار می‌دهد؛ این که می‌خواهند، به همین وضعیت اسف‌بار ادامه بدهند و یا به داشتن حق تعیین سرنوشت خود شان پی ببرند و با استفاده از این حق، مسیر آینده‌ی شان را روشن کنند. اگر انتخاب شهروندان، باز هم گزینه‌ی نخست باشد، بدون شک، جنگ ادامه خواهد یافت و امکان آن می‌رود که تلفات غیرنظامیان به رقم میلیونی زمان جنگ‌های داخلی نزدیک شود.