خس‌دزدها زیر ذره‌بین؛ شاه دزدها در کمین

نعمت رحیمی
خس‌دزدها زیر ذره‌بین؛ شاه دزدها در کمین

مارتین لوتر، راهب متجدد و اصلاح طلب آلمانی، جمله‌ی بسیار مشهوری دارد: «دزد بزرگ، دزد کوچک را با نام قانون، سر می‌برد.» این وضعیت کشورهایی است که فساد –مثل کرونا- در آن همه‌گیر بوده و همه چیز در کنترل زمام‌داران فساد‌پیشه و کارتل‌های فساد زا است. نشر شدن لیست خریداری ریاست صحت عامه‌ی ولایت بلخ، زیر ذره بین رفته؛ در حالی که فساد در افغانستان نهادینه و ریشه‌هایش چنان عمیق است که به یک دلیل و علت وابسته نبوده و مثل هیولای هزار سر است. هر کسی از زاویه‌ی به فساد می‌نگرد و این زاویه‌ها آنقدر گسترده و متنوع اند که در هر کجا و شکلی می‌توان آن را دید. به هر زاویه و شکل این هیولای هزار سر فساد که نگاه کنی، در نهایت دُمَش به چند مقام و یا زمام‌دار دولتی یا غیر دولتی می‌رسد.

در تمام این نزدیک به بیست سال، مثلث شوم ناامنی، فقر و فساد نگذاشت تا افغانستان از تاریخی‌ترین فرصتی که برای رشد و انکشاف داشت، بهره‌ی واقعی برده و به توسعه‌ی پایدار برسد. کشور در فساد غرق بود و ما انواع و اقسام فسادها را دیدیم و شنیدیم، از مکتب‌های خیالی تا دزدی در مواد سوختی، انواع و اقسام قراردادها، پروژه‌ها، رانت‌ها، داستان کابل بانک و… که هیچ کدام به نتیجه‌ی قطعی، شفاف، بازخواست و کیفر نرسید؛ اما خس‌دزدها و دزدی‌های کوچک مادون‌ها، زیر ذره‌بین رفته و پی‌گیری شد، حرف این نیست که چرا خس‌دزدها مؤاخذه می‌شوند، بل که می‌خواهم بگویم شرایط بد سیاسی در کشور موجب شد که در یک نظام قوم‌سالار، پدیده‌های مجرمانه، قومی‌سازی شود تا نهادهای امنیتی، عدلی و قضایی نیز با نگاه تباری با مسأله برخورد کرده و در تعقیب اشخاص فاسد، زورمند و مقام‌ها، جدی نبوده و خود شریک دزد قافله شوند.

افغانستان سال‌ها روی سکوی اول تا سوم رده‌بندی فاسد ترین کشورهای دنیا بود و چند سال پیش یافته‌های یک نهاد غیردولتی نشان داد که مردم در یک سال، بیش از بودجه‌ی دولت، رشوه داده اند. البته یک مسأله را نباید از یاد برد که فساد در افغانستان تنها ریشه‌های داخلی نداشته و به مسائل خارجی و نحوه‌ی کمک‌ها نیز عمیقا وابسته است.

افراد زیادی بودند که بارها – به خصوص در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری- شعار دادند که فساد را ریشه‌کن می‌کنند؛ اما هیچ کاری از پیش نبردند؛ چون اگر توانستند چند خس‌دزد را با بستن انگ‌های مثل جرایم سنگین و مفسد فی‌الارض، به زندان بیندازند،  زورشان به خارجی‌ها و دانه درشت‌های داخلی نرسید.

شاید حکومت می‌توانست تا اندازه‌ی مشکل فقر، کم بودن معاش کارمندان دولتی، ضعف قانون و برخی چالش‌های دیگر را حل می‌کرد؛ اما وابستگیِ شدید به کمک‌های خارجی که شکلی از اقتصاد رانتی است را نمی‌توانست در کنترل داشته باشد. رانت به درآمدی گفته می‌شود که استفاده کننده، در تولید آن نقشی ندارد و کمک‌های نجومی خارجی در طول این همه سال که حکومت و مردم افغانستان در پدید آوردن آن هیچ نقشی نداشتند؛ موجب نهادینه شدن فساد در کشور شد.

هر کشوری که اقتصاد شان وابسته به اقتصاد رانتی بوده است -حتا کشورهای دارای منابع زیر زمینی مثل نفت و گاز- بیشترینه دارای سیاست و حکومت‌های اقتدارگرا، استبدادی و خودکامه بوده اند؛ چون اقتصاد رانتی، مشوق چنین نظام‌هایی است. مبارزه با فساد زمانی موفق می‌شود که اراده‌ی قوی در درون و بیرون از حکومت برای آن وجود داشته باشد؛ اما در اقتصاد رانتی، با وجود سیاست قوم‌محور، اقتدارگرا و انحصارطلب، خواست و انگیزه‌ی برخی افراد در درون نظام برای مبارزه با فساد، حمایت نمی‌شود؛ چون بسیاری، منابع و درآمدهای مالی شان را از دست می‌دهند.

در اقتصاد وابسته به رانت، عده‌ی که در رأس حکومت قرار می‌گیرند، از آن جا که به منابع، کمک‌ها و پول دست‌رسی دارند، دارای قدرت زیاد بوده و تلاش می‌کنند تا موقعیت سیاسی شان را با تطمیع، تهدید و پول، محکم کنند. بارها شینده‌ایم که پست‌های حکومتی که معاش رسمی زیادی هم ندارد، با رد و بدل شدن پول‌های هنگفت خرید و فروش می‌شوند و افراد با معاش کارمندی، در کم‌ترین زمان، به همه چیز می‌رسند، منظورم این است که در یک اقتصاد رانتی و نظام فاسد، کنترل فساد و از بین بردن آن، به دلیل وجود شبکه‌های نامرئی و مرئی زیاد درون حکومتی، غیر ممکن است.

در این نظام، برخورداری و استفاده‌ی شما از امکانات حکومتی –همان دزدی- بستگی به مقام، صلاحیت و حلقه‌ی دارد که عضوش استید، هر چه سطح و مقام شما بالاتر باشد، ارقام هم درشت‌تر و هر چه پایین تر، خس‌دزد تر. چیزی شبیه اتفاقی که در بلخ افتاده است، جزو خس‌دزدی کوچک و بسیار بسیار ناچیز است. فساد البته فقط جنبه‌های داخلی ندارد که در برخی موارد حکومت افغانستان، جامعه‌ی بین‌المللی را نیز متهم به فساد گسترده کرده است که دور از واقعیت هم نیست؛ چون صد دالری که کمک می‌کردند، سعی داشتند ۸۰ دالرش را به خود اختصاص داده و در یک روند رانت‌پرور، دوباره به جیب بزنند.

فساد در کشور به شکلی بوده است که اگر کسی بخواهد با آن به صورت واقعی مبارزه کند، ممکن است مناسبات و شکل سیاست در کشور با چالش جدی روبه‌رو شود؛ برای همین، هیچ وقت کسی به صورت واقعی جرأت و توان مبارزه با فساد را نداشته و در بسیار موارد به جای ایستادگی، بهتر دیده اند که با کارتل‌ها، حلقه‌ها و جریان‌های قدرت‌مند سیاسی دخیل در فساد، هم‌سو و هم‌دست شده و سر کیسه را بگیرند. در کنار نا کارآمدی نظام اداری، ناامنی عمومی کشور، سیاست‌زدگی نظام اداری که رابطه جای ضابطه و قومیت جای شایستگی را گرفته است، فساد در تمام لایه‌های حکومت و اداره‌ها نفوذ کرده و با توجه به وابستگی سه چهارم اقتصاد کشور به کمک‌های بیرونی که مشوق و به وجود آورنده‌ی نظام رانتی است، محو فساد را در بدنه‌ی حکومت، غیر ممکن کرده است.

جدا از شکل اقتصاد کشور، فرهنگ، سیاست، تاریخ، تنوع قومی، نبودن عدالت و نگاه قومی به همه‌چیز موجب شده است که در نبود نظارت و بازخواست دقیق، در تبانی با مراکز قدرت و حلقه‌های که از سوی مراجع بالا حمایت می‌شود، دل هیچ کس به حال کشور و مردم نسوزد و همه درصدد آن باشند تا از فرصت بدست آمده به هر مقداری که ممکن است، بهره برده و دزدی کند. لیست خریداری ریاست صحت عامه‌ی بلخ که حساسیت کرونایی را برانگیخته است، قطره نه، که ذره‌ی بسیار کوچک از اقیانوس فساد در کشور است.

خس‌دزدهای که مجبور اند پاسخ‌گو باشند، در حالی که بسیاری، میلیون‌ها دالر را بالا کشیده، یک گیلاس آب هم رویش نوشیدند و آب هم از آب تکان نخورد تا یاد جمله‌ی مشهور «مارتین لوتر» بیفتیم که: «دزد بزرگ، دزد کوچک را با نام قانون، سر می‌برد.»

در حالی که همه دارند از «ترموز»، پنج هزاری بلخ می‌گویند، در هرات و بلخ، کیت‌های تشخیص آزمایش ویروس کرونا تمام شده است؛ حساسیت‌ها شاید به دلیل آن باشد که مردم این روزها واقعا فقیر و در به در اند. تصور آن است که از همه‌ چیز دزدی می‌شود، حتا تابوت شهدا، دارو و لوازم بهداشتی مریض‌های کوید-۱۹٫

این مطلب را با شعر تازه‌ی سید ضیا قاسمی که در باره‌ی مصیبت‌های مضاعف کشور است تمام می‌کنم:

تشویش‌نامه

ماه می‌تابد از کرانه‌ی شب

شهر در پشت پنجره خفته

من و اندوه و اضطراب و عذاب

من و این واژه‌های آشفته

یک طرف ترس و وحشت کرونا

در تمام جهان شده غالب

یک طرف ما و کوهی از تشویش

خبرِ آمد آمدِ طالب

ما در این‌ چند سال پر محنت

قدْر صد سال پیرتر شده‌ایم

دولت ما «غنی» شده، اما

همه‌ی ما فقیرتر شده‌ایم

مشکلی نیست گر زن و کودک

اوفتاده برهنه بر سر راه

در عوض خوش‌نمای و قیمتی است

کت و شلوار شیک عبدالله

کوه‌ها سرخ‌رنگ از لاله

در نفس‌های واپسین مانده

هر کجای وطن که می‌بینی

خون سرباز بر زمین مانده

آه، در صحنه‌ی سیاست ما

شده عادی دروغ و پای‌دوی

اول آپریلِ دائمی است

صفحه‌ی شاه‌حسین مرتضوی

پس از آن امتحان سخت بهشت

باز نوبت رسید و بار دگر

آزمایش شدیم با گندم

از سوی دوست‌ِمان وحید عمر

چه‌قدر بین این مصیبت‌ها

مثل یک برگ زرد تنهاییم

چه‌قدر داغ‌دار دیروزیم

چه‌قدر بیم‌ناک فرداییم

یک طرف حاکمان: فساد و دروغ

یک طرف دشمنان: خشونت و کین

یک طرف گرگ، یک طرف تمساح

آهوان سر نهاده روی زمین