ازدواج به شرط پول

مهدی غلامی
ازدواج به شرط پول

هنوز هم زمانی که اعضای یک خانواده‌ دور هم جمع می‌شوند، پدران و مادران از ازدواج‌های آسان، مهریه‌های کم و سادگی‌ ازدواج آن روزها حرف می‌زنند. می‌گویند ازدواج یک نیاز طبیعی است و نمی‌توان از آن گریخت؛ اما این روزها جوانان زیادی را می‌توان یافت که این کلیشه را به چالش کشیده اند و دوست دارند تنها زندگی کنند. دیگر مانند قدیم «بله» گفتن و تن دادن به یک زندگی مشترک، نه آن قدر آسان است و نه آن قدر فراگیر. خلاصه این که ازدواج از آن اقدام‌های سختی شده که تعدادی حتا به آن فکر هم نمی‌کنند. این روزها جوانان زیادی را می‌توان یافت که مجرد ماندن و زندگی در تنهایی را به هزار و یک دلیلی که به آن باور دارند، به زندگی مشترک ترجیح می‌دهند. البته دست و پنجه نرم کردن با پیامدهای مجرد ماندن هم برای هر کسی ممکن نیست و خیلی‌ها، دیر یا زود ازدواج می‌کنند.
اریک فروم -۱۹۰۰-۱۹۸۰- روان‌شناس آلمانی می‌گوید: «انسان از زمانی که به دنیا می‌آید تا لحظه‌ی مرگ، هر کاری که می‌کند، برای رفع احساس تنهایی‌اش است.» این جمله‌ی فروم، برای خیلی‌ها دلیل اصلی برای ازدواج است تا در کام هیولای تنهایی نیفتند؛ اما نباید فراموش کرد که ممکن است متأهلان زیادی، حتا در ازدواج هم خود را تنها احساس کنند. گر چه جامعه‌ی افغانستان به دلیل چارچوب سنتی‌اش، به اندازه‌ی کشورهای غربی با مشکل بالارفتن سن ازدواج روبه‌رو نیست؛ اما این روند به آهستگی در میان نسل نو افغانستان جا باز کرده و خیلی‌‌ها یا نمی‌خواهند ازدواج کنند یا اگر می‌خواهند هم، نمی‌توانند.
آیا بالارفتن سن ازدواج نگران‌کننده است؟
سید محمدتقی حسینی، دانش‌جوی دکترای روابط بین‌الملل در دانشگاه تهران که مطالعات جامعه‌شناسی هم دارد، در پاسخ به این که چرا سن ازدواج در میان جوانان بالاتر رفته است، به روزنامه‌ی صبح کابل گفت: «در مورد بالا رفتن سن ازدواج، تصورم این است که درصد توقعات بالا رفته. مثل توقعات فامیل عروس یا دختر در مورد چیزی به نام شیربها و یک لیست بلندبالا مانند هوتل و … از طرف دیگر توقع خانواده‌ی پسر در مورد یافتن گزینه‌ی بهتر، خود به خود باعث می‌شود که سن ازدواج بالا برود. البته فضای مجازی و منبع مردم برای تصمیم‌گیری یعنی رسانه‌ها را نباید نادیده گرفت که تأثیر خیلی زیادی در این امر دارند.» باورهای برخی از کارشناسان موضوعات اجتماعی این است که تحصیلات دختران در این موضوع بسیار نقش داشته است. طبیعتا دخترانی که تحصیل کرده ‌اند، حقوق خاصی را برای خود قائلند و تن به هر نوع ازدواجی نمی‌دهند و خواهان ازدواجی استند که بتواند عاقلانه و بالغانه باشد. البته این موضوع چیز بدی نیست و نمی‌توان گفت که بالا رفتن سن ازدواج کاملا یک موضوع بد و منفی است؛ اما بدون شک آن‌هایی که می‌خواهند ازدواج کنند ولی نمی‌توانند، از این قاعده مستثنا اند. از آن‌جایی که به طور سنتی این پسران استند که در ازدواج‌ها پیش‌قدم می‌شوند، دشواری‌های ازدواج برای آن‌ها بسیار رنج‌آورتر از دختران است؛ اما خواه ناخواه دختران هم در این میان قربانی وضعیت دشوار ازدواج می‌شوند.
بسیاری از پسران جامعه از وضعیت اقتصادی کشور ناراضی اند و زمانی که به میزان دست‌مزد ماهانه یا بدتر، بی‌کاری شان فکر می‌کنند؛ حال و هوای ازدواج کردن از سر شان می‌پرد. بسیاری از جوانان حتا با وجود آن که بیش از ۱۶ سال درس خوانده اند، هنوز هم در پیدا کردن شغلی که حتا ماهانه هشت یا ده هزار افغانی دست‌مزد داشته باشد، نیز ناکام اند. با این وجود، جوانانی که به دلیل حرف و حدیث‌های مردم و فشار پدر و مادر مجبور به ازدواج می‌شوند، چاره‌ای جز پول قرض‌کردن ندارند و برای پس‌دادن پول‌هایی که قرض گرفته اند، به کشورهای همسایه برای کار می‌روند و تا چند سال دیگر هم برنمی‌گردند. عصمت‌الله محمدی، جوان ۲۸ساله‌ای است که می‌گوید، چهار سال پیش شرایط مجبورش کرد تا ازدواج کند؛ در حالی که هیچ پس‌اندازی نداشت. او گفت: «چهار سال پیش، پس از فشار پدر و مادرم، مجبور به ازدواج شدم. هیچ پولی نداشتم. به ناچار پول قرض گرفتم و می‌بایست نیمی از آن را با سودش پس می‌دادم. چون پول زیادی قرض گرفته بودم و باید در موعد مشخصش پس می‌دادم، یک‌ونیم ماه پس از عروسی‌ام به ایران رفتم تا کار کنم.» عصمت‌الله می‌گوید هنوز هم که چهار سال از ازدواجش می‌گذرد، نتوانسته تمام پول‌های قرض گرفته در مراسم عروسی‌اش را بپردازد.
ازدواج به سبک سنتی یا مدرن؟
گذشته از ازدواج که این روزها گذشتن هفت‌خوان رستم است، موضوع ناپایدار بودن زندگی‌های امروزی و این که چه نوع ازدواجی خوب است، درد سر دیگری است. ازدواج‌های سنتی و مدرن، هر کدام ویژگی‌های خوب و بدی دارند. در گذشته‌ها رسم بود که وقتی دختری به دنیا می‌آمد، از همان روزهای اول متولد شدنش، مشخص بود که در آینده همسر چه کسی خواهد بود. در برخی مناطق دیگر، به خواستگاری جواب مثبت داده می‌شد که تنها رضایت پدر و در پاره‌ای از موارد، رضایت مادر دختر را می‌داشت. حتما شنیده اید که بسیاری از مردان و زنان یک نسل پیش از ما می‌گویند برای اولین بار، هم‌دیگر را در مراسم عروسی‌ شان دیدند و آن جا با هم آشنا شدند. طاهره رضایی، فارغ‌التحصیل رشته‌ی بیولوژی از دانشگاه بلخ، گر چه مخالف ازدواج‌های سنتی‌ای است که در آن پسر و دختر حق اظهار نظر نداشته باشند؛ اما می‌گوید طرف‌دار ازدواج‌هایی که از سر بی‌فکری و آشنایی‌های کوتاه‌مدت انجام می‌شود هم نیست. او گفت: «بعضی از جوانان چون سبک‌سرانه به ازدواج فکر می‌کنند و تنها برای رفع نیاز ازدواج می‌کنند در حالی که شناخت کافی‌ای از هم ندارند، خیلی زود با شخصیت اصلی فرد و تفاوت‌های زیاد او روبه‌رو می‌شوند؛ چون ازدواج‌های عاشقانه و عصری در جامعه و فرهنگ ما بیگانه و غیر معمول به نظر می‌رسد، من ازدواجی را ترجیح می‌دهم که در آن بر علاوه‌ی خانواده‌ها، جوانان نیز حق انتخاب داشته باشند. شاید به این نوع ازدواج هم سنتی گفته شود؛ اما در این نوع ازدواج اجباری وجود ندارد.»


در جامعه‌ی این روزهای افغانستان و به ویژه در شهرها، پدران و مادران از ازدواج سنتی‌ استقبال می‌کنند؛ در حالی که پسران و دختران در آرزوی ازدواج‌‌های عاشقانه اند. این تفاوت نسل و دیدگاه، منجر به کشمکش‌های درون خانواده‌ها می‌شود. آقای حسینی می‌گوید: «معمولا ازدواج‌های سنتی برای زندگی پایدار بهتر جواب داده؛ چرا که در مورد ازدواج‌های عاشقانه این مورد مطرح است که طرفین تصور می‌کنند تمام خوبی‌ها در طرف مقابلش خلاصه شده و این کار باعث می‌شود که خیلی از مشکلات را نبینند. زوج‌ها در ازدواج‌های عاشقانه کوشش می‌کنند چه در ظاهر و چه در باطن، در حد نهایت خود باشند و بر همین اساس روزی می‌رسد که یا حوصله ندارند یا وقت ندارند برای طرف خود بهترین باشند و این موضوع باعث اختلاف می‌شود.»
به هر حال، نمی‌توان تمام ازدواج‌های مدرن را محکوم به شکست دانست. ازدواج‌های مدرن مزایایی هم نسبت به ازدواج‌های سنتی دارد؛ مثلا در این نوع ازدواج، دو طرف شناخت نسبی‌ای نسبت به هم‌دیگر دارند، علاقه‌ای نسبت به هم پیدا کرده اند و قرار نیست مانند ازدواج‌های سنتی، در روز عروسی، برای اولین بار یک‌دیگر را ببینند. نگرانی قابل درکی که در ازدواج‌های مدرن وجود دارد، منطق ازدواج‌ها است. البته این بدان معنی نیست که تمام ازدواج‌های مدرن خالی از منطق و تنها استوار بر احساسات است؛ اما در ازدواج‌های سنتی، خانواده‌ها دشواری‌های زندگی را بر اساس عقل و منطق می‌سنجند. این مورد می‌تواند یکی از برتری ازدواج‌های سنتی بر ازدواج‌های مدرن باشد.
یکی از دغدغه‌های امروزی این است که فرد از خود می‌پرسد: چه سنی برای ازدواج مناسب است؟ بحث در مورد این پرسش، کار بیهوده‌ای است؛ زیرا نمی‌توان زمان مناسب ازدواج را بر اساس یک عدد مشخص کرد. طاهره رضایی، می‌گوید: «تا زمانی که فرد به بلوغ فکری و روحی نرسیده باشد، ازدواج برای او خوب نیست. فرد ابتدا باید درک کاملی از ازدواج و زندگی مشترک داشته باشد و پس از آن تصمیم به ازدواج بگیرد.» ممکن است یک فرد ۲۳ساله به بلوغ فکری و عاطفی رسیده؛ اما یک فرد ۳۰ساله هنوز درکی از زندگی مشترک و لازمه‌های آن نداشته باشد. حسینی می‌گوید: «این که چه سنی برای ازدواج خوب است، بیشتر یک سؤال روان‌شناسانه است؛ منتها در بحث اجتماعی تصور من این است که دو طرف به درصدی از آگاهی برسند که [بدانند] ازدواج و یکی شدن برای چه و به چه منظور است.»
طلاق در آیینه‌ی دیروز و امروز
بخت‌آور، زن ۵۵ساله‌ای که شش فرزند دارد، از دشواری‌های طلاق و جدایی‌ در سال‌های گذشته گفت. او که با تلخی‌های زندگی در روستاهای دورافتاده و کارهای شاقه‌ی زنان، به خوبی آشنا است، گفت: «در قدیم، با این که زن‌ها به شوهران شان در کارهای روزمره کمک می‌کردند و مسؤولیت نگه‌داری از بچه‌ها و پخت‌وپز تنها بر گردن آن‌ها بود؛ باز هم مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گرفتند. طلاق گرفتن در میان مردم روستا ننگ بود و زن مجبور بود با وجود آن که مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرد، سرش را پایین بیندازد و به زندگی‌ مشترکش ادامه دهد؛ چون مردم روستا طلاق را پدیده‌ی بسیار شومی می‌دانستند، حتا پدران و مادران تازه‌‌عروس‌ها نیز به دختر شان هشدار می‌دادند که اگر تن به آن زندگی‌ای که دارد ندهد، او را به خانه‌ی پدری‌اش راه نمی‌دهند.» شکوفه ثاقب، آمر دادستانی منع خشونت علیه زنان در ولایت بامیان است. او، شاهد قضایای زیادی از خشونت علیه زنان بوده که برخی از آنان به جدایی و طلاق منتهی شده است. خانم ثاقب می‌گوید: «مهم‌ترین دلیل طلاق در میان مردم، فقر است. بیشتر قضایای طلاق ریشه در فقر دارند و نمی‌توان این مورد را نادیده گرفت.» مهم‌ترین عواملی که در جدا شدن یک زوج از هم‌دیگر نقش دارد، مسائل مالی، اعتیاد، ناسازگاری جنسی، خیانت و تفاوت سنی زیاد است. مژده (نام مستعار) در مورد تجربه‌اش از زندگی مشترک می‌گوید: «۲۳ سالم است. زمانی که ۱۶ سال داشتم ازدواج کردم، همسرم ۳۸ سال دارد و ۱۵ سال بزرگ‌تر از من است. از زندگی‌ام خسته شدم. هر چه تلاش می‌کنم به آرزوهایم نمی‌رسم. افسرده شده‌ام. به خاطر دو کودکی که دارم نمی‌توانم طلاق بگیرم. خیلی سخت است.» با این حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا در این سال‌ها، آمار طلاق در میان افراد تحصیل‌کرده و آن‌هایی که با آشنایی قبلی ازدواج کرده اند و تفاوت سنی ندارند، رو به افزایش است؟
باورها بر این است که کوتاه بودن مدت آشنایی پیش از ازدواج، عدم تفاهم فرهنگی، كم‌رنگ بودن مهارت‌های برقراری تفاهم و نداشتن مهارت در حل مشكلات جنسی، اصلی‌ترین علل بروز طلاق عاطفی در بین افراد تحصیل‌كرده است. در برخی از این دست طلاق‌ها، مشکل از شبکه‌های اجتماعی و اختلاف نظر در شیوه‌ی استفاده از آن، آغاز می‌شود. یک فرد ممکن است دوست نداشته باشد خانمش، عکس‌های خود را در شبکه‌های اجتماعی به نشر برساند؛ اما همسرش تأکید می‌کند که حق انجام این کار را دارد. اختلاف‌ نظر بر سر چنین موضوعاتی باعث جدایی آن‌ها خواهد شد؛ زیرا هیچ کدام شان حاضر نیستند حتا قدمی از موضعی که دارند، عقب‌تر بروند. بسیاری از افراد تحصیل‌کرده، می‌دانند كه طلاق، عواقب و آثار بسیار بدی بر زندگی، روح و روان انسان دارد. برخی‌ها به سرعت آخرین راه حل كه جدایی است را بر می‌گزینند و تلاشی برای رفع اختلاف‌ها به صورت مسالمت‌آمیز نمی‌كنند كه نشان از نبود گذشت و ناتوانی در حل اختلافات در میان خانواده‌ها دارد.
هزینه‌های گزاف، ازدواج‌های ناموفق و شرایط بسیار وخیم اقتصادی در میان جوانان، تمایل آن‌ها به ازدواج را به صورت قابل ملاحظه‌ای، کاهش داده است. احسان‌الله حنفی، ۲۸ساله که دانش‌آموخته‌ی کمپیوتر ساینس است و مدرک کارشناسی از این رشته دارد، گفت که با وجود تلاش‌های بسیار، موفق به پیدا کردن کار نشده است. از او در مورد برنامه‌اش برای ازدواج پرسیدم. مکث کوتاهی کرد و گفت: «نه پولی برای ازدواج دارم و نه انگیزه‌ای برای آن. فکر می‌کنم با این همه دشواری‌هایی که ازدواج کردن دارد، تا ۱۰ سال دیگر هم مجرد بمانم. اگر پولی هم پس‌انداز کردم، با آن به خارج می‌روم.»