رسانههای جمعی و اجتماعی که جانشین ابزارهای سنتی ارتباطات در جامعههای امروزی شده، نه تنها ارتباط انسانها که جنبههای آموزشی و تأثیرپذیری آنها را از محتوای نشراتی نیز فراهم کرده است.
اگر در جامعهی سنتی، مکتب و نهادهای آموزشی در تربیت کودکان و نوجوانان نقش داشتند، در جامعهی اطلاعاتی امروز، بخشی از روند آموزش کودکان و نوجوانان را –آگاهانه یا ناآگاهانه-، رسانههای جمعی و اجتماعی به پیش میبرد.
به باور برخی از کارشناسان رسانهای، رسانه، همان طور که میتواند با نشر برنامههای آموزشی، در تربیت جامعه نقش داشته باشد، با نشر و بازنمایی خشونت و برنامههایی با محتوای خشن، میتواند بر روان افراد، به ویژه کودکان و نوجوانان، تأثیرات منفیای بر جا بگذارد.
نشر فیلمها و درامههای خشن سینمایی، تبلیغات بازرگانیای با محتوای خشونتآمیز و برنامههایی که به نحوی خشونت را به نمایش میگذارد، از تأثیرات بد رسانهها است که به باور روانشناسان، کودکان و نوجوانان را بیشتر از دیگر لایههای جامعه، هدف قرار میدهد.
رسانههای آزاد به شکل امروزی و فراگیر آن، پس از فروپاشی حاکمیت طالبان و آمدن ناتو به افغانستان، شکل گرفت؛ اما به دلیل این که آزادی بیان و رسانههای آزاد در مسیر تکامل جمعی شهروندان شکل نگرفت و بیشتر وارداتی بود، پالیسی سازندهی رسانهای در کشور شکل نگرفت و رسانهها با توجه به جو عمومی بیشتر به تولید و پخش برنامههایی میپردازد که عامهپسند باشد؛ هرچند خلاف معیارهای جهانی برای کار رسانهای باشد.
عبدالبصیر مصباح، استاد دانشگاه، نبود پالیسی رسانهای در افغانستان را، دلیل مهمی برای نشر برنامههایی با محتوای خشونتآمیز از سوی رسانهها دانسته و میگوید: «متأسفانه به دلیل نبود استراتژی معین رسانهای، شماری از تلویزیونها به افزایش خشونتهای اجتماعی ناآگاهانه و یا غیرمستقیم کمک میکند.»
به باور آقای مصباح، نشر تبلیغات خشونتآمیز و یا انتشار خشونتهای فیزیکی در لابهلای تبلیغات تجاری برخی رسانهها، به وضوح دیده می شود و این مسئله، در شکلگیری خشونت و سرعت این چرخهی نامیمون، کمک میکند.
به باور روانشناسان، تبلیغات رسانهای، باعث تغییر الگوهای فرهنگی و ارزشها در جامعه میشود و همچنان تبلیغات تجاری همراه با خشونت، به طور غیرمستقم منجر به تشدید شکافهای اجتماعی، فاصلهی طبقاتی و افزایش وابستگی در جامعه میشود؛ وابستگیهایی که مرتبط با محتوای نشراتی، میتواند پیامدهایی خوب یا بدی را در پی داشته باشد.
عبدالهادی بارز، باشندهی کابل که پدر دو فرزند است، با انتقاد از محتوای خشونتآمیز رسانهها، میگوید که تلویزیونها، با نشر فیلمها و سریالهای خشونتآمیز، کودکان را به خشونتورزی تشویق میکند. به باور او، رسانهها نقش مهمی در تربیت کودکان دارد؛ اما رسانههای افغانستان، به جای برنامههای آموزشی و انگیزشی، بیشتر محتوایی را نشر میکند که برای کودکان بدآموزی به همراه دارد.
رسانهها از مهمترین و بارزترین دستآوردهای افغانستان در دو دههی گذشته است؛ دستآوردی که هر چند به لحاظ کمی، گسترش چشمگیری داشته؛ اما به باور کارشناسان رسانهای، در کیفیت نشراتی، هنوز با چالشهایی دستوگریبان است.
به باور مصباح، در شرایطی که جامعهی افغانستان قرار دارد، بهتر این است که؛ رسانهها به جای نشر منازعات و تبلیغات تجارتی با محتوای خشن، به پخش برنامههایی با محتوای خلاق، انگیزشی و صلحطلبی بیشتر تمرکز کند.
کودکان که به حکم طبیعت شان در حال یادگیری اند، نوعیت برنامههایی که از پردهی تلویزیون میبینند، نقش مهمی در شکلدهی هویت کودک دارد؛ زیرا در بیشتر کودکان که دنبال الگوبرداری اند، با دیدن قهرمانهای برنامههای خشن تلویزیونی، به سوی خشونت کشیده میشوند؛ خشونتی که میتواند به فعلیت برسد و به افراد در جامعه آسیب بزند.
محمود یزدانی، یکی از باشندگان کابل، میگوید: «خواهر کوچکم هر عملی را که در سریالها میبیند، مطابق همان رفتار میکند. شبِ پیش، کاغذها را جمع کرده بود و میخواست خانه را آتش بزند.»
رسانه نه تنها روی کودکان که روی نوجوانان و جوانان نیز تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم خودش را میگذارد. یزدانی، میگوید که رسانهها، باید برنامههای انگیزیشی، آموزشی، هنری و کودکانه نیز در لابهلای نشرات شان داشته باشد تا کودکان و نوجوانان، با نشستن پای این برنامهها، با جهان اطراف شان آشنایی درست و مثبت پیدا کنند.
در کنار نشر فیلمهای سینمایی، درامهای خشونتآمیز تلویزیونی و اخبار جنگ، نشر تبلیغات نوشابههای انرژیزا همراه با نمایش خشونت، بخشی از ابراز تولید بدآموزی در جامعه است که رسانههای مختلف تصویری افغانستان درگیر آن است. بیشتر کسانی که در این تبلیغات نقش بازی میکنند، پس از نوشیدن نوشابه، تبدیل به قهرمانهای خشونتگر و مهارنشدنیای میشوند که یکتنه، چند نفر را لتوپار میکنند.
شریف حیدری، پژوهشگر و جامعهشناس، میگوید که تبلیغات خشونتآمیز، به جامعهپذیری خشونت و ایجاد اختلال روانی در افراد منجر میشود. به باور آقای حیدری، کودکان که ظرفیت یادگیری بیشتری دارند، تحت تأثیر مستقیم پیامهای خشونتآمیز رسانهها قرار میگیرند. به باور او، خشونتهای رسانهای، باعث تخریب روان افرادی که در معرض آن قرار میگیرند، میشود. «افراد دچار اختلال روانی و اضطراب میشوند.» به باور او، گاهی دشمنان از این ترفند برای مغلوبکردن و شکستن روحیهی مردم، استفاده میکنند.
عدم توجه خانواده و نبود درک از تأثیرپذیری برنامههای خشونتآمیز بر روحیهی کودکان، باعث شده است که بیشتر خانوادهها در افغانستان، همراه با کودکان شان پای فیلمها، درامههای تلویزیونی و اعلانات تجارتی با محتوای خشونت بنشینند. شمار کمی از خانوادهها هستند که برای کودکان شان، ساعتی را مشخص کرده اند تا برنامههای ویژهی کودکان و یا علمی و فرهنگی را تماشا کنند.
در این میان اما خانوادههایی نیز هستند که برای کودکان شان ساعتها و برنامههای ویژ]ای را برای دیدن مشخص کرده اند. ثریا رضایی، مادری که در شفاخانهی معتادین در کابل، کار میکند، میگوید که به کودکانش برای دیدن برنامههای تلویزیونی، قوانینی را وضع کرده است. به گفتهی ثریا، کودکانش بیشتر برنامههای اخلاقی و آموزشی میبینند و اجازهی دیدن برنامههایی با محتوای خشونت را ندارند. ثریا، باور دارد که دیدن بیشتر تلویزیون و فیلم، کودکان را تخیلی بار آورده و از زندگی واقعی دور میکند.
این در حالی است که برنامههایی با محتوای خشونت در بیشتر رسانههای تصویری کشور به ویژه در پربینندهترینهای آن، پخش و بازپخش میشود که آگهیهای بازرگانی نیز جزو آن است. بنا به سطح پایین سواد و نبود توجه به صحت روانی کودکان، بیشتر خانوادهها همهی برنامههای تلویزیونی را با هم میبینند که کودکان نیز در آن میان حضور دارند.
امینه طبیبزاده، رواندرمانگر، میگوید که رسانههای دیداری افغانستان، به تبلیغ تربیتی توجهی ندارد. به گفتهی او، رسانهها با ماندن درامههای خشونتزا –مثل درامهی چقور، عثمان و امثال اینها-، خشونت را در جامعه ترویج میکنند. بانو طبیبزاده، میگوید که این برنامهها، کودکان را دچار سوءرفتار کرده و از واقعبینی دور میکند. این وضعیت، پیامدهای بد روانی برای فرد آسیبدیده دارد که در شکلگیری شخصیت اجتماعی فرد در بزرگسالی نیز اثر میگذارد.
هر چند، رسانهها در کنار مسؤولیت اطلاعرسانی و تحلیل خبرها، وظیفه دارند که در آموزش جامعه نیز سهم گرفته و مسیر جامعه را به سمت روشن رهبری کنند؛ اما عدم شناخت دقیق از فعالیت رسانهای و توجه به بعد تجارتی آن، باعث شده که بیشتر رسانهها در افغانستان، توجهی را که باید، به بخشهای آموزشی و تربیتی نداشته باشد.
به باور پژهشگران، خشونتهای رسانهای، به طور کلی دو بعد دارد که به شکل عمل فیزیکی یا خشونت نمادین –کلامی-، بر روان افراد تأثیر میگذارد.
خشونت رسانهای، یکی از مباحث مهم پژوهشی در عرصهی علوم اجتماعی –روانشناسی و جامعهشناسی- است. به باور برخی از پژوهشگران، خشونت در رسانهها، باعث متلاشیشدن نهاد خانواده و ازهمگسیختگی اجتماعی میشود.