آمار و ارقام سخن می‌گوید

صبح کابل
آمار و ارقام سخن می‌گوید

نویسنده: پوهاند دکتور حبیب پنجشیری

بحران ما بحران قانون نیست، بحران قرارداد نیست؛ بلکه بحران تعهد است. جنگ در ۴۰ سال اخیر تمامی حوزه‌های زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را آسیب زد و به سیستم آموزشی یا معارف نیز تا حد بیشتری لطمه وارد کرد. نبود نیروی بشری در عرضه‌ی خدمات تعلیمی و تربیتی نقص جدی با توجه به آمار و ارقام زیر مشاهده می‌شود:
کمتر از یک میلیون پسر در سه هزار و چهار صد باب مکتب توسط ۲۰ هزار و ۷۰۰ تن معلم مصروف فراگیری آموزش بودند. نظام آموزشی معارف قادر به پاسخ‌گویی نیازمندی‌های موجود نبود. نصاب تعلیمی استاندارد در سطح کشوری و کتاب‌های درسی وجود نداشت. صِرف دروازه‌ی چند مؤسسه‌ی تربیه‌ی معلم در مرکز و ولایت‌ها با داشتن رقم ناچیز محصلان پسر و دختر گشوده بود که اکثریت قریب به اتفاق آنان را جنس مرد (پسران) تشکیل می دادند.
سی‌وهشت باب مکاتب مسلکی و حرفوی در کــُــل کشور فعال بود که ۱۵ هزار متعلم و ۵۰ آموزگار مرد را به آغوش کشیده بود. سالانه صِرف دوصد و ۲۰ هزار تن پسر در مراکز سوادآموزی، اساسات سواد حیاتی را فرا می‌گرفتند و ۱۵ مؤسسه‌ی تحصیلات عالی توان‌مندی و ظرفیت ۷ هزار و ۹ صد تن محصل را دارد بود.
معارف در دو دهه‌ی گذشته تخمینا هفت برابر افزایش یافت که ۳۷ درصد شاگردان دختر را در نهادهای تعلیمی، موفق به جذب شد. از جمله ۱۷۰ هزار معلم ـ ۳۰ درصد آن‌ زنان بودند.
تعداد مکاتب رسمی در بخش تعلیمات اسلامی به ۵۵۰ باب افزایش یافت و به تعداد ۱۳۶ هزار شاگرد در آن نهادها مصروف کسب علوم اسلامی شدند که از مجموعه‌ی آن ۹ درصدش را زنان تشکیل می‌دادند. اداره‌ی تعلیمات اسلامی از ریاست به سطح معینیت تعلیمات اسلامی صعود کرد. شاخه‌ای از جامعه‌ی الازهر مصر برای بار نخست در کابل افتتاح و تدریجا در شهرهای بزرگ توسعه یافت.
نصاب درسی ملی برای نهادها و مکاتب عمومی و اسلامی تهیه، تألیف، چاپ و توزیع شد. با وجود آن که تعداد مؤسسات تربیه‌ی معلم از نظر کمی در آغاز اندک بود و به مرور زمان به ۴۲ باب رسید که در هر ولایت یک مؤسسه‌ی تربیه‌ی معلم با تسهیلات خوابگاه‌های پسرانه و دخترانه ایجاد شد که در ریاست‌های تربیه‌ی معلم در حدود ۴۲ هزار تن محصلان دختر و پسر را زیر پوشش قرار داد که ۳۸ درصد آنان را را محصلان دختر شکل می‌داد.
علاوه بر موارد فوق، در سطح ولسوالی‌ها نیز ۷۳ باب مرکز تربیه‌ی معلم در کنار مکاتب به وجود آمد که از این طریق معارف کشور توفیق یافت به ارتقای درجه‌ی تحصیلی، معلمان مسلکی با استفاده از برنامه‌های داخل خدمت، تدابیری را عملی کند.
در تعلیمات تخنیکی و مسلکی ۱۳ برابر افزایش رونما شد و مجموعه‌ی شاگردان تعلیمات مسلکی و تخنیکی به دوصد هزار تن رسید. بیش از ۹۵هزار تن شاگردان سند فراغت صنف ۱۲ را دریافت کردند. در یک دوره‌ی ۹ ماهه در حدود ۲۵۰ هزار تن سواد آموختند که در مجموع ۶۲ درصد آنان را زنان تشکیل می‌داد. جهت بسیج و تقویه‌ی اشتراک مردمی به منظور بهبود کیفیت آموزش در سیستم معارف، ۸ هزار و پنج‌صد شورای دفاع از مکاتب ایجاد شد و در حدود ۴۵۰۰ باب مکتب به اعانه و سهم‌گیری جدی مردمان بومی محلات اعمار و بازسازی شد.
با این حال موانع در این مسیر، پُرمخاطره بوده؛ که از آن جمله نبود امنیت، عدم تسهیلات آموزشی و فقدان مدیریت را می‌توان برشمرد.
فرصت‌ها و تهدیدها در روند سیستم آموزشی زنان، موضوع خوبی است که به همه پرسش‌های مرتبط به این قضایا پرداخته است که توجه خوانند‌گان گرامی را به آن مبذول می‌دارم:
ارزیابی همه‌جانبه‌ی نهادهای تعلیمی و تربیتی افغانستان از سال ۲۰۰۱ تا کنون، افزایش چشم‎گیر دختران متعلم و محصل را نشان می‎‌دهد. این امر نشانه‎ای از اشتیاق فراوان آنان باوجود کم‌بودهای موجود در امر تعلیم و تحصیل می‌‎باشد و نویددهنده‌ی بهبود و تغییر در آینده تلقی می‎‌شود.
عوامل تأثیرگذار، بیان‌گر موفقیت تعلیم دختران در جهت مثبت بوده که آمار مطروحه‎ به دست آمده به وسیله‌ی نهادهای مسؤول تأیید می‎‌دارد که گروه‎های سنی ۱۲ تا ۱۶ساله که ۳۶ درصد آن‌ها را دختران و۶۲ درصد آن را پسران تشکیل می‌دهد که رقم دختران نسبت به پسران ناچیز است.
هرچند تعداد دختران و زنان مشغول در عرصه‌ی تعلیم و تربیت کشور افزایش یافته ولی این رقم، بازتاب‌دهنده‌ی واقعیت‎های عینی در نهادهای تعلیمی و تربیتی نیست. با آن که در همه‎‌ی سطوح معارف، گواه افزایش دختران استیم، نبود آموزگار زن یکی از عوامل منفی تأثیرگذار در عدم دسترسی به امکانات تعلیمی پنداشته می‎شود.
تفاوت موجود میان دختران و پسران، فاصله‎ی جدی‌ای را رونما می‎کند. ترک تعلیم و تحصیل دختران در سطوح بالاتر، رقم درشتی را پیشکش می‎کند که در موفقیت تعلیمی زنان، مشکل جدی‌ای را به وجود آورده و این گونه موانع باید هرچه زودتر از راه برداشته شود.
در عرصه‌ی تعلیم و تربیت، معلومات فراوان ارائه شده است. این مسأله به ما اجازه می‎‌دهد که وضع تعلیمی دختران را از زاویه‎های گوناگون ارزیابی کرده و با زدودن آن به زودترین وقت ممکن تلاش به خرج دهیم؛ زیرا اشتیاق و روند روبه‌رشد شمولیت زنان در عرصه‌ی معارف، ما را در این راستا مسؤول ساخته و مکلف می‎شمارد. ثبت نام دختران در بیش از یک‌ونیم دهه، هر سال گراف صعودی داشته و افزایش ۱۰۲ درصدی را در سال‎های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۶ میلادی نشان می‎دهد.
در صنوف دهاتی‎ که در روستاهای کشور ایجاد شده، سهم دختران مجزا است و بیش از نصف شاگردان مکاتب دهاتی را تشکیل می‎دهند که ۳۸ درصد متقاضیان را می‎سازد و در دو مورد ذیل پروسه‌ی ثبت نام دختران مستثناست:

اول ـ روند ثبت نام در مکاتب دهاتی
دوم ـ درج ثبت نام در مکاتب سوادآموزی بزرگ‌سالان
هرگاه به صورت جدی در مکاتب عمومی و دولتی به ثبت نام دختران و پسران به گونه‌ی‎ مقایسه‎ای نظر انداخته شود، تفاوت بیش از چهار برابر پسران محسوس؛ اما این تفاوت در نقاط مختلف متفاوت است. به گونه‌ی مثال؛ در ولایت بدخشان میزان اشتراک پسر و دختر در پروسه‎های تعلیمی و تربیتی بیش از سایر ولایت‎های نزدیک است؛ در حالی ‎که در ولایت‎های دیگری مانند ارزگان، زابل و پکتیکا، این اختلاف میان دختران و پسران جدی می‎باشد. در ولایت ارزگان تنها حدود ۱۰ درصد از شاگردان دختر ثبت نام شده اند و متباقی را پسران تشکیل می‎دهند.
نتایج دریافت‎های پژوهشی و تعلیمی در ولایت پنجشیر در سطح ابتدایی، ۵۱ درصد بوده که نشان‎دهنده‌ی آمار بیشتر از پسران بوده و در سطوح بالاتر ثانوی، رتبه‌ی ۴۱ درصد را دارا می‎باشد.
در ولایت ارزگان دو درصد و آن هم کم‎ترین درصدی اشتراک دختران را در نهادهای تعلیمی و تربیتی تشکیل داده و در سطوح بالاتر، رقم آن کاهش می‎یابد. با آن‌ که ولایت نیمروز یکی از ولایت‎های ناامن کشور است، شاهد حضور ۴۴درصدی دختران در مراحل ابتدایی و ۳۶درصد در سطح ثانوی می‎باشد. ارقام مؤسسات تعلیمی و تربیتی تأکید بر آن دارد که: ۴۱٫۵ درصد دختران استند ولی این رقم در صنف دوازه به ۳۰,۶ درصد کاهش می‎‌یابد.
در یک نگاه سطحی، این آمار ما را به این نتایج می ‌رساند که میزان کامیابی در مکاتب ابتدایی در مقایسه با لیسه‎ها بالاتر است و این خود دلیل روشنی برای فراگیری خواندن و نوشتن در مرحله‌ی ابتدایی است.
ادامه‌ی تحصیل دختران به عوامل دیگری نیز بستگی دارد. مسائلی چون کم‌بود کانون‎های تعلیمی، نبود معلمان مسلکی، دوری مکاتب از منازل، فقدان دسترسی به آب صحی، قرطاسیه، ترانسپورت و افزون بر آن، ارزش‎های فرهنگی از جمله عواملی است که ادامه‌ی تحصیل و تعلیم زنان را محدود می‎کند.
ادامه‌ی تحصیل و تعلیم دختران در چند مرحله با آسیب‎های فراوان روبه‌رو است که شامل صنف‌های اول، دوم، پنجم، نهم و آزمون کانکور می‎شود.
عامل ترک تحصیل و تربیت دختران در صنوف اول و دوم، بیش‎تر به تمایل خانواده‎های شان ارتباط می‎گیرد. طرد دختران از نهادهای تعلیمی و تربیتی در صنف پنجم، به ارزش‎های بومی و محلی ارتباط دارد که فامیل‎ها میل کم‎تری به ادامه‌ی تعلیم جگرگوشه‎های شان ابراز می‎دارند. در صنف نهم و امتحان کانکور، ترک تعلیم و تحصیل نیز بستگی به ازدواج‎های زیر سن و قبل از وقت دارد.
سازمان‎های فعال در راستای مسائل تعلیمی و تربیتی، اقداماتی را برای حمایت از ادامه‌ی تعلیم و تحصیل روی دست دارند که شامل صنوف مشاوره با دختران، والدین و شوراهای مکاتب برای کمک و جلوگیری از ترک تعلیم قلمداد شده است.
متعلمان کشور در سه بخش، پسران، دختران و صنف‎های مختلط تحت پوشش تعلیمی قرار می‎گیرند که در مکاتب دولتی، خصوصی و مختلط به فراگیری آموزش‎ها در نهادهای تعلیمی و تربیتی در سه بخش تنظیم می‌شوند که نام اینگونه مکاتب، پسرانه، دخترانه و تشخیص آن‌ها دشوار است.
چالش‎هایی‎ که مانع دختران در امر کسب علم و دانش می‎شود نیز می‎تواند عامل دل‎سردی خانواده‎ها باشد. نبود احاطه و دیوارها در مکاتب، نبود تشناب‎های معیاری و غیبت دختران در دوره‌ی ثانوی، از عوامل افزایش میزان ترک تعلیم دختران شناسایی شده است.
کم‌بود مواد درسی، بر کیفیت درس تأثیر منفی به جا گذاشته و نبود آموزگاران مسلکی نیز عامل دیگری شمرده می‎شود. این در حالی است که سطح بالای تحصیلی، عامل دریافت عاید و درآمد بهتر زنان می‎شود. در صورتی ‎که خانواده‎ها به این نتیجه برسند که تعلیم و ادامه‌ی تحصیل برای دختران شان سودی در پی ندارد، از رفتن شان به مراکز تعلیمی و تربیتی جلوگیری می‎کنند.
خانواده‎هایی‎که سنتی می‎اندیشند، علاقه‌مند به سرمایه‎گذاری در امر فراگیری دختران شان نبوده و خود را مسؤول تعلیم آنان تلقی نمی‎کنند.
در متون درسی مکاتب و کانون‎های تعلیمی، مردان بیش از زنان به تصویر کشیده می‎شوند. شخصیت‎های اصلی در دروس و داستان‎های نصاب مؤسسات تعلیمی و تربیتی عمدتا مردانه است.
تعداد معلمان زن در حال حاضر به % ۳۱ رسیده که نشانی از بهبود وضعیت در این عرصه می‎باشد؛ ولی به هیچ عنوان با افزایش تقاضای رو به افزایش دختران در مراکز تعلیمی و تربیتی قابل مقایسه نمی‎باشد.
طبق آمار و ارقام وزارت معارف، در ۲۴۵ ولسوالی از جمع ۴۱۲ ولسوالی، شهری و روستایی هنوز حتا یک معلم زن موجود نیست.۹۰ درصد معلمان زن، در شهرها اقامت دارند.
در حقیقت کم‌بود معلمان زن مانع بزرگی برای بهبود وضعیت تعلیمات دختران می‎باشد. این در حالی است که در تدریس اصول صنفی، به وجود معلمان زن، ضرورت جدی احساس می‎شود.
در سطوح ثانوی، معلمان مرد که مصروف تدریس دختران روستایی هستند، مانع بزرگی در امر تدریس برای دختران و خانواده‎ها به شمار می‎آیند. معلم مسلکی زن در امر تدریس دوره‌ی ثانوی برای دختران در ولایات موجود نیست و این مشکل عامل ترک شاگردان دختر از پروسه‎های تعلیمی و تربیتی می‎شود.
اما در صورتی‎که تعداد معلمین زن افزایش یابد، فعالیت‎های صنفی متعلمین افزایش چشم‎گیر خواهد یافت و در آن صورت، از ترک روند تعلیمی و تربیتی دختران جلوگیری شده و دختران جایگاه خود را باز می‎یابند.
حمایت جامعه از کانون‎های تعلیمی، به ویژه مراکز آموزشی دختران، می‎تواند عامل عمده برای ادامه‌ی تعلیم و موفقیت آنان باشد. دست اندرکاران معارف از طریق برنامه‌ی بهبود کیفیت معارف با در نظرداشت نقش مهم حمایتی خانواده‎ها و نگرش جامعه، در تداوم تعلیم و تحصیل دختران، راه‌کارهای مؤثری را روی دست گرفته اند. این راه‌کارها شامل تأسیس آموزش و حمایت از شوراهای مکاتب، ایجاد کمیته‎ها، نشست اداره‌ی مکتب با والدین، استادان یا انجمن مادران می‎باشد.
مقصود از ایجاد چنین کمیته‎ها، شوراها و انجمن‎ها بیش‎تر مربوط نظارت از مکاتب محلی، تفتیش از کیفیت درسی و کنترل از حضور استادان در تدریس می‎شود.
لازم است یادآور شویم که در جمع ۴۸۷۳ استاد دانشگاه‎های دولتی و خصوصی فقط۶,۳ درصد آن را اساتید زن تشکیل می‎دهند و در تعدادی از پوهنتون‎های ولایت‎های کشور، حتا یک استاد زن موجود نیست. این مسأله در بسیاری موارد، یکی از عوامل اختلاف‎‌زا میان محصلان پسر و دختر در نهادهای تعلیمی، تربیتی و تحصیلی می‎شود.
کوشش و تلاش ارگان‎های سوادآموزی در برآورده شدن اهداف استراتژیکی معارف دولت جمهوری اسلامی افغانستان، به موارد ذیل متمرکز است:
افزایش % ۴۳ میزان سواد زنان و % ۵۴ سواد مردان، آموزش حداقل سه میلیون و شش‌صد هزار بی‎سواد در این مرحله و بهبود ارائه‌ی آموزش‎های فنی و حرفه‎ای، بیان‌گر وجود فرصت‎های مناسب فراروی تعلیم و تربیت، به خصوص آموزش زنان بوده است. از سوی دیگر؛ وزارت معارف به منظور ارائه‌ی خدمات برای سوادآموزان بومی‎ که در مرزهای سرحدی ساکن اند، توجه خاصی را به آن مناطق مبذول خواهد کرد. تلاش دیگر مسؤولان معارف کشور، تشویق و سهم‎گیری بخش خصوصی، مردم محلی و نهادهای دیگر از جمله مساجد و متنفذان محلی در امر تشویق برای سوادآموزی معطوف می‎باشد.
با این حال، به دلیل این که ميزان سواد در ميان زنان بسيار پاين است -۱۳% زنان و۳۲% مردان- ضروری پنداشته می‌شود تا به منظور افزايش مشاركت آنان، برنامه‎های سوادآموزی و برنامه‎های آگاهی عامه رشد و توسعه داده شود و تعداد معلمان زن در برنامه‎های سوادآموزی افزايش یابد. در راستای رسیدن به این هدف، رهبری معارف در نظر دارد تا با فراهم‎سازی انگیزه‎های تشویقی ديگری مانند غذا، خدمات صحی و اعطای تخم بذری زراعتی و غیره، مشارکت زنان را در برنامه‎های سوادآموزی تشویق و ترغیب کند. افزون بر آن، وزارت معارف نصاب برنامه‎های سوادآموزی را گسترش داده و تدابیری را روی دست گرفته تا کتاب‎های درسی و رهنمای معلم سوادآموزی را نیز چاپ و توزیع کند.