سالن دانشگاه ساینس و تکنولوژی دانشگاه بیجینگ، – Beijing Science and Technology University Gymnasium- آمادهی برگزاری یکی از رقابتهای تکواندوی المپیک ۲۰۰۸ –وزن منفی ۵۸ کیلوگرام- است که برای مردم افغانستان شروع یک تاریخ نو بود و از نظر من، میتوان تاریخ را به دو بخش، پیش از مدال المپیک و بعد از آن تقسیم کرد؛ چون این مدال، تعادل نیکی و بدی یک جغرافیا را در نگاه دنیا به وجود آورد و تصویرش را از مواد مخدر، بنیادگرایی، کشتار و بربریت به المپیک، ورزش، زندگی مسالمتآمیز و انساندوستی تغییر داد.
سالن مملو از تماشاگر است، بیرق کشورهای شرکت کننده در سالن محل برگزاری دیده میشود، داوران، هیأتژوری و همه چیز آماده است؛ میدانِ المپیک است. اهمیت مدال المپیک به غیر از قدامت، یکی هم دشواری رسیدن به آن و کیفیت بالایی است که در رقابتها وجود دارد. هر کسی نمیتواند در المپیک باشد؛ کسانی میتوانند شامل المپیک شوند که در ردهبندی جهانی صدرنشین باشند و یا از فیلتر رقابت سخت کسب سهمیه، عبور کنند. فقط آنها در المپیک حاضر اند که کیفیت کارشان با معیار المپیک یکی و چهار سال در بالاترین سطح آمادگی بوده و در رقابتهای گوناگون نتیجه گرفته باشند.
آنها برای حضور در المپیک از فیلترهای گوناگون عبور میکنند و غربال شده راهی رقابتها میشوند. کسی هم که جواز حضور گرفت، قوی و قدر است، ولو از هر گوشهی دنیا باشد؛ زیرا او، از هفتخوان رستم عبور کرده است. چالش بزرگ، رسیدن به المپیک است و چالش دیگر، کسب مدال و قدرت درخشش در بزرگترین آوردگاه ورزش دنیا. در المپیک نخستین بازی میتواند آخرین بازی و آخرین بازی –فینال- میتواند به کیفیت نخستین بازی باشد! این گونه نیست که در مرحلهی گروهی بازیها آسان باشد و در مراحل حذفی و بالاتر سختتر. آنجا همه چیز به تکنیک، تیزهوشی، اعتماد به نفس، شخصیت قهرمانی، تاکتیک و اقبال خوب وابسته است. مدال المپیک جدا از کیفیت رقابتها، به قدامت و تاریخ بسیار بزرگی که پشت آن است، ارتباط دارد. المپیک یکی از قدیمیترین و با کیفیتترین آوردگاههای ورزشی دنیا است که همهی کشورها آرزوی میزبانی و شرکت در آن را دارند.
عمر مفید بیشتر رشتههای ورزشی و قهرمانان ورزش، هشت سال بیشتر نیست و هر کسی شانس دوبار شرکت در این رویداد بزرگ را دارد. اگر یک قهرمان دو مدال از المپیک میگیرد به این معنا است که او هشت سال برای این دو مدال عرق ریخته است. هشت سال عرق ریختن، هشت سال زحمت و تلاش برای دو مدال، مدالی که ارزشش از هر مدالی بالاتر است.
مدال المپیک حتا در قالب مدال جهانی و یا بینالمللی نمیگنجد و بسیار فربهتر از آن است؛ چون مدال المپیک همزمان هم جهانی است، هم بینالمللی و هم ارزشهای المپیک، بالاترین کیفیت رقابتها و ابهت برآمده از دل سختترین رقابتها را با خود دارد. مدالی است که از درون پولاد، سنگ و از دهان شیر بیرون میآید.
بر میگردیم به سالن برگزاری رقابتهای المپیک. در نخست روح الله نیکپا، وارد میشود؛ در حالی که پشت سر راهنما در حرکت است، دست راستش را مشت کرده و به علامت انگیزهی ناتمام تکان میدهد. او هنوز بسیار جوان و جویای نام است. «مینسین هاک»، پشت سرش است و برای افراد حاضر در سالن دست تکان میدهد، مشخص است که گرگ باران و میدان دیده است. «خوان آنتونیو راموس/ Juan Antonio Ramos» اسپانیایی هم وارد سالن میشود. بر خلاف مربیان افغانستان، مربی اسپانیا مدام با راموس حرف میزند. «مینسین هاک» میخواهد با آب، استرس روح الله را کنترل و آخرین توصیهها را در گوش او نجوا کند، روح الله که دل در دلش نیست، سرش را به علامت تایید تکان میدهد.
هر دو ورزشکار وضعیت برد و باختهای شان ۱-۲ است؛ با این تفاوت که روح الله «برد، باخت و برد» داشته و راموس با «برد، برد و باخت» به این دیدار آمده است. راموس از جدول اصلی و از نیمهنهایی به این بازی رسیده و روح الله از جدول شانس دوم یا Repechage، پای به این دیدار گذاشته است.
نیکپا، در بازی اول و در یک مسابقهی نفسگیر، با نتیجهی ۳-۴ «لون تانکات/Levent Tuncat» از آلمان را شکست داد. تکواندوکاری که پیش از آن، ۳ بار، در سالهای ۲۰۰۵، ۲۰۰۶ و ۲۰۰۸ قهرمان اروپا شده بود. این همان کیفیتی است که ازش حرف میزنم، قهرمان سه مرتبهی اروپا در برابر روح الله نیکپا شکست خورد. نیکپا در مسابقهی بعدی، به صورت میلیمتری ۱-۲ مغلوب «گیِرمو پرز/ Guillermo Pérez» از مکزیکو شد. پرز هم در مسابقهی اولش، «مایکل هاروی/Michael Harvey» بریتانیایی را ۲-۳ شکست داده بود تا حریف روح الله شود. پرز که فقط با یک امتیاز اختلاف، «روح الله» ما را برد، آنقدر شایسته بود که در نهایت قهرمان المپیک ۲۰۰۸ شد.
وقتی پرز راهی فینال شد، روح الله نیز بخت شانس دوباره و یا همان Repechage را به دست آورد. او، در مسابقهی اول –شانس دوباره- «مایکل هاروی» بریتانیایی را ۱-۳ شکست داد تا راهی مرحلهی کسب مدال شود. حریف این مرحلهی روح الله، «خوان آنتونیو راموس/Juan Antonio Ramos» از اسپانیا بود که در نیمهنهایی مغلوب گیرمو پرز شده بود، کسی که روح الله ما را نیز برده بود!
راموس اسپانیایی و حریف روح الله برای کسب مدال برنز، در نخستین بازی اش، ۱-۲ بر «آلفونسو مارتینز/ Alfonso Martínez» از بلیز/ Belize پیروز شد؛ در دور دوم، ۲-۳ از سد «مورچیو ونسلاؤو/ Márcio Wenceslau» از برازیل گذشت تا به سیمی فاینل برود. در آن مرحله، ۲-۳ به «گابریل مرسدس/ Gabriel Mercedes» از جمهوری دومنیکن باخت تا تنها شانس کسب مدال برنز را داشته باشد. مرسدس هم در فاینل به گیرمو پرز باخت تا همه چیز نشان دهد که اگر روح الله با قرعهی بهتری روبهرو میشد، به راحتی میتوانست فینالیست شود و حتا مدال طلا بگیرد!!!
خوان آنتونیو راموس، تکواندوکار قدر و قوی بود که در رقابتهای تکواندوی قهرمانی جهان در سال ۱۹۹۷ مدال طلا، در ۲۰۰۱ مدال برنز و در سال ۲۰۰۷ –یکسال پیش از المپیک-، مدال طلای قهرمانی جهان را برده بود. روح الله مقابل کسی به میدان آمده بود که کشورهای شان قابل مقایسه نبوده و راموس قهرمان چند مرتبهای جهان بود.
داور وسط «میونگ اوکییو/ Myung Ok YU» از کانادا بود. پیش از آن که روح الله روی شیاپچانگ برود، مینسین هاک و بشیرترکی، او را تر و خشک میکردند، صدای ضعیف استاد بشیر روی تصویر است که میگوید «او نمیتانه روح الله، خودت مدالیست استی». مینسین هاک او را به آغوش میگیرد و روح الله، آمادهی مسابقه است. راموس هم با معرفی گویندهی ورزشگاه با هوگوی سرخ وارد زمین میشود. راموس مستقیم بالا میآید و پشت سرش را نگاه نمیکند؛ اما روح الله وقتی بالا میرود، میچرخد و به مربیانش احترام میگذارد.
بازی شروع میشود، صدای مینسین هاک روی تصویر است؛ ولی درست فهمیده نمیشود. فقط این را میفهمم که میگوید «منتظر باشو، حالا حالا»، به نظر میرسد تاکید آقای هاک روی استفاده از فرصتها است که روح الله، باهوش باشد و از فرصتها استفاده کند. این بار صدای استاد بشیر واضح روی تصویر است که با صدای بلند میگوید، «راسته خوب بکَش، که زدی خوب ماکم بزن.» در حالی که دو ورزشکار روبهروی یکدیگر گارد گرفته و مشغول ارزیابی اند، در غیاب صدای مربی اسپانیایی، آقای هاک و استاد بشیر، همزمان با روح الله گپ میزنند، مینسین هاک میگوید، -اگر اشتباه نکنم- درآی، تکان بده و استاد بشیر بسیار واضح میگوید، «تکان بته، او میایه». یعنی ساکن نباش، مدام حرکت کن و با حرکت بدن او را گول بزن! هنوز حرف استاد بشیر تمام نشده است که راستی «راموس» چند قدم پیش میآید. این به مفهوم آن است که مربیان ما با شناخت کافی و آنالیز دقیق به این بازی آمده اند. حملهی راموس، امتیازی ندارد و دو بازیکن به کار شان ادامه میدهند. مینسین هاک مدام میگوید، آفرین، آفرین. دو تکواندوکار به یکدیگر ضربه میزنند که انگشت پای راموس کمی آسیب میبیند. استاد بشیر میگوید، روح الله خوبه، مینسین هاک هم که آرام و قرار ندارد و صدا میزند، روح الله روبهرو ده، ایلا نکو. استاد بشیر میگوید، «بان که بیایه، آن وقت بزن، بان که بدوه، خوب ماکم بزن» هدف او این است که روح الله در ضد حمله ضربه بزند و وقتی ضربه به هوگو برخورد میکند، باید قدرتی را داشته باشد که امتیاز شود. روح الله هم شاگرد حرف گوش کن است، ۵۶ ثانیه به وقت اول مانده است. طبق پیشبینی استاد بشیر، راموس میخواهد حمله کند که روح الله، ضربهی محکمی به هوگوی او میزند و حساب ۰-۱ میشود.
سروصدا در سالن اوج میگیرد، استاد بشیر بار دیگر میگوید، بان که بیایه، روح الله در جا … هنوز حرف او تمام نشده است که روح الله ضربهی محکم دیگر به هوگوی حریف میکوبد و استاد بشیر میگوید، «اینهمیتو». صدای مربیان افغان و اسپانیا درهم میپیچد، همه همزمان گپ میزنند، دو تکواندوکار در حالی که در وسط شیاپچانگ استند، روح الله کمی به عقب میآید که مینسین هاک میگوید، پیش برو، روبهرو، پیش برو، تکان بده، پیس برو یعنی پیش برو؛ اما استاد بشیر فکر دیگری دارد و میگوید، بان که بیایه، یعنی وقتی او رو به جلو آمد و توان دفاعی نداشت، ضربه بزن. این در واقع مخالف نظر مینسین هاک است.
روح الله یک امتیاز پیش است و آشکارا در وضعیت دفاعی قرار گرفته است، داور دخالت میکند و به روح الله به دلیل کم کاری اخطار میدهد. چهار ثانیه به فرجام وقت اول مانده است، آقای هاگ مدام میگوید، پیش برو، یک ثانیه به ختم راوند مانده است که روح الله طبق درخواست استاد بشیر، با پای راست ضربهی محکمی به هوگوی راموس میزند، ضربهی که امتیاز دارد، زنگ هم زده میشود تا دو ورزشکار، پیش مربیان خود بروند.
روح الله در حالی که دو امتیاز پیش افتاده است، سر حال به پایین میآید تا استراحت کند. او هنوز روی چوکی ننشسته است که استاد بشیر دو دستش را به دو طرف صورت روح الله گذاشته و میگوید، «اینهمی صیی اس، راست … زیاد نرو، تکان که خورد، خوب ماکم بزن، فامیدی گپ مره، میفامی گپ مه» روح الله هم سرش را تکان میدهد، یعنی گپها را شنیده و فهمیده است. ترکی بازهم تاکید روی ضربهی پای راست و شدت ضربه دارد. در واقع حرف استاد بشیر کاملا درست است؛ چون اگر ضربه، شدت کافی را نداشته باشد، امتیاز ثبت نمیشود. حرکتهای آهسته نشان میدهد که روح الله، بسیار سریعتر از راموس بوده و توانسته است دو امتیاز را روی سرعت و تاکتیک مربیانش بگیرد.
زنگ وقت دوم زده میشود، استاد بشیر، روح الله را رها نمیکند و در آخرین لحظهها که او در حال بالا رفتن از پلههای شیاپچانگ است، بازهم به او میگوید «صی کو روح الله، خوب گپ مره گوش کو، هر چه آمد، اوووی، ماکم، راستته ماکم بزن» روح الله هم تعظیم میکند، یعنی هم گوشش به توصیهها و تاکتیکها است و هم اجازهی رفتن میخواهد!
وقت دوم شروع میشود، در یک درگیری، همانگونه که مربیان خواسته اند، روح الله با پای راست ضربهی محکمی میزند که به جای هوگو، به دست راموس میخورد. راموس به زمین افتاده و از درد به خودش میپیچد. پزشک تیم اسپانیا برای مداوا به زمین میآید، راموس بسیار درد دارد؛ مربیان ما از فرصت به دست آمده استفاده کرده و بازهم صحبت میکنند، در حالی که راموس دست چپش را گرفته است، استاد بشیر میگوید چند تا از راست محکم بزن.
راموس، با وجودی که نشان میدهد مصدوم شده و درد میکشد، به بازی بر میگردد و سالن یک پارچه دست میزنند. مسابقه دوباره شروع میشود و راموس دست آسیب دیده اش را چنان بالا و پایین میبرد که گویی اصلا مصدوم نبوده است. مسابقه ادامه دارد، مینسین هاک مدام میگوید، «پیشه برو، بالا، پیشه برو، بالا» و استاد بشیر صدا میزند، «میدود که آمد، محکم بزن. نترس دِه، نترس دِه».
ضربههای بین دو ورزشکار رد و بدل میشود؛ اما امتیازی ندارد. روح الله هنوز ۰-۲ پیش است و هر دو همزمان ضربه میزنند که راموس و مربی اش با باز کردن دستها، انتظار امتیاز دارند؛ اما امتیازی روی تابلو ثبت نشده است. استاد بشیر، نگران اخطار گرفتن روح الله است و حالا مدام تاکید دارد که پیش برو، عقب نیا؛ اما آن توصیهی همیشگی اش را نیز از یاد نبرده است که «از راست محکم بزن».
یازده ثانیه به پایان وقت دوم مانده است که راموس با مشت یک امیتاز میگیرد. او دیگر از ضربههای پا، ناامید شده است؛ چون آشکارا روح الله نسبت به او چابکتر، سریعتر و بهتر است.
وقت دوم به فرجام میرسد و نتیجه ۱-۲ است، هر دو نزد مربیان خود بر میگردند، راموس پیش از آن که به پایین بیاید، با مشتهای گره کرده خطاب به سکوهای ورزشگاه، چند فریاد پشت سرهم سر میدهد. مشخص است که اشاره اش به اسپانیاییهای حاضر در ورزشگاه است. در حالی که مربی اش با او صحبت میکند، او همچنان نعره میکشد تا خودش را از نظر روحی برای راوند سرنوشتساز و سوم آماده کند. وقتی دو بازیکن به زمین بر میگردند، راموس بازهم فریاد میزند و تماشاگران اسپانیایی هم واکنش نشان میدهند. به نظر میرسد که راموس عزمش را جزم کرده تا در وقت سوم جبران مافات کند.
فریادهای او، انگار روی روح الله نیز تاثیر گذاشته؛ زیرا ۵ ثانیه از وقت سوم نگذشته است که راموس با ضربهی محکم، امتیاز دوم را میگیرد تا همه چیز مساوی شود. ۲-۲٫
حالا دیگر روح الله که یک اخطار هم دارد، در لبهی پرتگاه است. با امتیاز گرفتن راموس، سروصدا در سالن اوج میگیرد و تماشاگران او را تشویق میکنند. مینسین هاک صحبت میکند؛ ولی صدایش واضح نیست، روح الله با پای چپ ضربهی به هوگوی راموس میکوبد و او نقش برزمین میشود. حالا دیگر اسپانیاییهای حاضر در سالن امیدوارتر شده اند و سروصدا به اندازهی است که صدای مینسین هاک شنیده نشود. تنها چیزی که مفهوم است این که میگوید «تکان بده». شرایط سخت شده و دو چیز تعیین کننده است؛ اعتماد به نفس ورزشکار و باور به تاکتیک و دستورهای مربیان. روح الله با صلابت است و نشان میدهد که او در این بازی سر است، خیلی هم سر است. یک دقیقه و ۱۹ ثانیه به فرجام کل مسابقه مانده است که روح الله، اول پای چپش را نشان میدهد و سپس با پای راست، -همان چیزی که استاد بشیر میخواست- چنان ضربهی محکمی به هوگوی حریف میزند که او تعادلش را از دست داده و از محوطهی قانونی زمین خارج میشود، او هنوز به زمین بر نگشته و تعادلش برقرار نشده است که روح الله با ضربهی پرشی از روبهرو، دوباره وی را نقش به زمین میسازد. داور به دلیل بیرون رفتن پای راموس، به او اخطار میدهد تا روح الله، همزمان دو کار کرده باشد، هم امتیاز به دست میآورد تا نتیجه ۲-۳ شود و هم راموس اخطار میگیرد. بازی گرم شده است، سروصدا زیاد است، صدای مربیان واضح نیست و در میان غریو تماشاگران گم میشود، فقط یک صدا واضح است که میگوید، پیش برو، پیش!
هنوز ۳۷ ثانیه به رقم خوردن تاریخ مانده است که استاد بشیر صدا میزند، ۲۰ ثانیهی دیگر، ۳۰ ثانیه، او میخواهد به روح الله بفهماند که مواظب این ۳۰ ثانیهی باارزش باشد. ۳۲ ثانیه مانده است و روح الله باز هم با پای راست، چنان ضربهی محکمی به هوگوی راموس میکوبد که او آشکارا به عقب پرتاب شده و به زمین میافتد. نتیجه ۲-۴ میشود و سروصدا اوج میگیرد، روح الله مثل تیری که از چله رها شود، چالاک است، انگار تازه موتورش گرم شده است. ترسش از حریف ریخته و چپ و راست به او حمله میکند تا نشان از اعتماد به نفس و آمادگی بالای بدنی اش باشد. ۱۰ ثانیه به پایان مانده است، راموس تمام تلاشش را میکند، ضربهی چکشی از بالا فرود میآورد که خوشبختانه به روح الله نمیخورد و سپس ضربهی سه امتیازی را امتحان میکند که آنهم با تیزهوشی و جا خالی دادن روح الله، امتیازی ندارد. داور به راموس اخطار میدهد و یک امتیازش نیز کم میشود و نتیجه ۱-۴، هشت ثانیه به فرجام مانده است؛ چهرهی خستهی راموس نشان میدهد که او دیگر باختش را پذیرفته است. در فاصلهی ۳ ثانیه مانده به پایان، روح الله همچنان ضربه میزند و راموس نیز ناامیدانه هوگوی روح الله را نشانه میرود. دو ثانیه آخر را روح الله رها کرده و جشن میگیرد، صدای مینسین هاک و بشیر ترهکی، میکروفون سالن را میترکاند، فقط فریاد و جیغ ممتد است که شنیده میشود، مینسین هاک مشتهای گره کرده اش را به آسمان برده و با تمام وجود فریاد میزند و محکم در آغوش بشیر ترهکی قرار میگیرد، روح الله کلاهش را از سر بیرون میآورد و در حالی که اشک میریزد، خم شده و زمین را میبوسد، چند تماشاگر افغان با بیرق افغانستان در سالن بالا و پایین میپرند. داور میخواهد روح الله که سرش را روی شیاپچانگ گذاشته و هق هق گریه میکند، از زمین بلند کند. داور شاید نمیفهمد که مدال گرفتن روح الله، از المپیک چه معنا و مفهومی دارد، او نمیداند که برخواستن از زیر خاکستر چه معنا میدهد، او ندیده است که چگونه یک گل از زیر خاکستر و خاشاک جوانه میزند و به ریش تمام خاکستر و سیاهی میخندد که اگر میدانست، خودش نیز گردن روح الله را گرفته و هایهای میگریست!
روح الله اشک ریزان به سوی مربی اسپانیایی میرود، او را در آغوش گرفته و گردنش را میبوسد. در وسط زمین، گردن عرق کردهی راموس را هم میبوسد؛ مینسین هاک به گوشهی زمین آمده است، او روح الله را بغل میکند و در هوا چند دور میچرخاند، استاد بشیر هم آمده است، سخت و تنگ، روح الله بغل میکند، راموس هم اشک میریزد و توان بیرون رفتن از شیاپچانگ را ندارد. استاد بشیر سر روح الله در دست گرفته و میبوسد و سپس با جانپاکی که مثل هر مربی به گردن انداخته است، اشکهایش را پاک میکند. سپس مینسین هاک او را در آغوش میگیرد، روح الله بوسهی از صورت آقای هاگ میگیرد و همچنان اشک میریزد. کارگردان بیرون رفتن دو ورزشکار را پشت سرهم به تصویر میکشد، هر دو اشک میریزند، روح الله از شوق پیروزی و راموس از غم شکست. تمام سالن روح الله را تشویق میکند و او نیز به ابراز احساسات آنها پاسخ میگوید.
دوست دارم مطلب را همینجا تمام کنم؛ اما بهتر است که کمی در بارهی حاشیه و اتفاقهای تکواندو، ورزش، روح الله و… بنویسم.
در المپیک ۲۰۰۸ چین، به جز روح الله نیکپا، سه ورزشکار دیگر نیز از افغانستان حضور داشتند. مسعود عزیزی، در دوش –اتلتیک- ۱۰۰ متر بود که با رکورد ۱۱ثانیه و ۴۵ صدم ثانیه از صعود باز ماند و حذف شد. روبینا جلالی –مقیمیار- در دوش ۱۰۰ متر زنان با رکورد ۱۴ ثانیه و ۸۰ صدم ثانیه، از راهیابی به مرحلهی بعد باز ماند و حذف شد. در تکواندو «نثاراحمد بهاوی»، در وزن ۶۸- کیلوگرام شرکت کرده بود که در دور نخست با نتیجهی ۰-۳ مغلوب «مارک لوپز/ Mark López»، از امریکا شد -مارک لوپز برادر کوچک استیون لوپز، استورهی تکواندوی جهان است-. نثار به خاطر آن که لوپز به دیدار نهایی صعود کرد، در جدول شانس دوباره با تکواندوکار آلمانی «دانیل مانز/ Daniel Manz» رقابت کرد که در آن بازی نیز با نتیجه ۳-۴ مغلوب شد و نتوانست به مرحلهی کسب مدال برنز راه یابد.
نیکپا، بدون شک شناخته شده ترین ورزشکار افغانستان در دنیا است؛ اما در افغانستان همواره تلاش شده است که این گونه نباشد. چندی پیش، چاپ نشدن تصویر او در کتاب فرهنگ صنف یازدهم معارف جنجالساز شد؛ مسالهی که ۹ سال زمان برد تا زیر شیشهی ذرهبین منتقدان بیاید. ورزش، جایی برای دوستیها و باهمی است، نه دشمنی و قومگرایی؛ اما از آنجا که ورزش ما عین سیاست و جامعهی ما است و سران آن در این ۲۰ سال، بیش از آن که ورزشکار و آگاه ورزش باشند، یا قوماندان جنگ بوده و یا به دلیل مسائل قومی به این پست رسیده اند؛ ورزش ما نیز سیاسی و محلی برای نفرتپراکنی شده است. این یک واقعیت است، حتا اگر ناراحت شویم. ۹ سال پیش کتابی چاپ میشود که تنها ایرادش حذف تصویر روح الله نیکپا نیست که ایرادهای بسیاری دارد؛ اما از آنجا که ما ورزشکاران را نه به دلیل ورزش و ارزش قهرمانی شان برای وحدت که به خاطر نسبتهای قومی دوست شان داریم، تنها همین ایراد را متوجه شدیم. مسؤولان نیز به جای پذیرفتن یک اشتباه، سعی کردند آن را توجیه کنند که خود اشتباه دیگر است. آنها میگویند که ورزش را سیاسی و قومی نسازید، در حالی که خود شان شروع کننده و بنیانگذار این کار اند. راستش را بخواهید، جامعهی ما پر از این «غفلت یا تعصب»های است که وزارت معارف و مردم از آن نام میبرند.
در سالهای اخیر –با تأسف- احساسات قومگرایانه و متعصبانه هر روز رو به اوج بوده که ارتباط مستقیم با وضعیت سیاسی و رویکرد سیاستمداران ما در ادارهی کشور داشته است. تبعیض سیستماتیک و نهادینهسازی آن حتا از سوی سیستم آموزشی در شرایط فعلی، چیز تازه و جدید نیست و با تاسف، تبعیض و تعصب در کشور نهادینه شده است. هر چند مدتها پیش از آن که این مساله جنجالساز شود، این مساله را در روزنامهی صبح کابل بررسی کرده بودیم که تمام زوایای کتاب فرهنگ صنف یازدهم را در بر داشت از جمله این که اطلاعات ورزشها و قهرمانان ورزشی اشتباه است، نام ورزشها، تکنیکها و ضعف آگاهی و تسلط بر ورزش و فرهنگ در این کتاب بیداد میکند. در این کتاب، اطلاعات در بارهی قهرمانان کشتی افغانستان نیز اشتباه و گفته است که آنها از رقابتهای بینالمللی المپیک، مدالهای افتخار برای کشور کسب کرده اند؛ در حالی که هیچ کدام از کشتی گیران ما از بازیهای المپیک مدال نگرفته اند و بهترین مقام کشتی افغانستان، ردهی پنجمی است که توسط پهلوان محمدابراهیم خدری در سال ۱۹۶۴ از المپیک جاپان، به دست آمد. در این کتاب جدا از اشتباههای متعدد، روح الله نیکپا را جودوکار معرفی کرده است. مسائلی در این کتاب ذکر شده است که هیچ وقت در افغانستان نبوده و ورزشهای غیر المپیکی، المپیکی معرفی شده و مؤلفان، تصاویر ورزشکاران غیرالمپیکی و مورد علاقهی خود را در کتاب آورده اند؛ ولی نامی از تنها مدالیست تاریخ افغانستان از المپیک، «روح الله نیکپا» ذکر نشده؛ او که نه یک بار که دو مدال از المپیک گرفته است!
روح الله نیکپا، تبعیض زیادی را در ورزش تحمل کرده است. او در سال ۲۰۰۸ برای نخستین بار در تاریخ این سرزمین، مدال المپیک گرفت؛ ولی در بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ گوانگژو، پرچمدار کاروان افغانستان نبود، همانگونه که در بازیهای المپیک لندن این اتفاق نیفتاد!
روزهای که روح الله در ایران دنبال سرپناه و یک لقمه نان میگشت، خوان آنتونیو راموس اسپانیایی، قهرمان جهان بود. روح الله در واقع رنسانس ورزش و اعتماد به نفس مردم بود، تلاش زیادی شد تا او جرقهای باشد و زود محو شود؛ ولی او، روح الله بود و دوام آورد تا باردیگر روی سکوی المپیک و این بار در لندن فریاد شادی سر دهد. او وقتی در ۲۰۰۸ نخستین مدال المپیک را کسب کرد، خوش بخت بود که آن روزها –اگر اشتباه نکنم- گردون براون، نخستوزیر انگلستان به کابل آمده بود که ناگهان با شوق زیاد مدال نیکپا را تبریک گفت تا فهمیده شود و فهمانده باشد که مدال المپیک، مدال ارزشمندی است!
روح الله روزی گفته بود که در المپیک لندن، مسؤولان ورزش افغانستان بیش از رقبا، تلاش کردند تا او مدال دومش را نگیرد.
این افغانستان است، سرزمین تبعیض و حذف کردنهای سیستماتیک و نظاممند؛ مشکل آن است که نمیتوانند نام روح الله را حذف کنند، حتا اگر کتابها تحریف شود، عکسها و تصاویر او را بردارند، نامش را حذف کنند؛ آنها برای این کار باید سراغ کمیتهی بینالمللی المپیک، فدراسیون جهانی تکواندو، المپیک تمام کشورهای جهان و مردم نیز بروند؛ ولی این توان را ندارند؛ چون همه چیز که کتاب فرهنگ صنف یازدهم نیست!
هر کاری کنند، بازهم نام روح الله با عنوان نخستین و دومین مدالآور تاریخ المپیک ما گره خورده است. خوش باشیم یا نباشیم؛ حتا اگر در آینده صدها مدال از المپیک بگیریم، بازهم روح الله نخستین مدالآور المپیک افغانستان است!
روح الله پنج سال پیش، به رسم اعتراض کشور را ترک کرد و به نیوزیلند رفت؛ اما دوباره برگشت؛ او آن زمان در مصاحبهی با «نازنین ولی» برای تلویزیون آریانا گفته بود که مسؤولان فدراسیون با او مشکل دارند. گفته بود که در المپیک لندن تلاش کردند تا روحیهی او را خراب کنند تا راه مدال دومش سد شود. روح الله در دوران قهرمانی اش، در چند جبهه –داخل و بیرون- جنگید تا دو مدال از المپیک بگیرد و به همین خاطر، مدال او ارزشی بالاتر از طلای المپیک دارد. در آن مصاحبه او گفت، از مسؤولان ورزش پرسیدم، چرا نباید در المپیک پرچمدار کشورم باشم؛ در حالی که تنها مدالیست المپیک منم؛ ولی پاسخ درستی ندادند.
میخواهم این مطلب را که بسیار طولانی هم شد، جمع کنم و بگویم که نیکپا –حتا اگر با من مخالف باشد- استورهی نیکنامی است که نام ما را نیک کرد و تاریخ را از نو نوشت!
قدرش را دانسته و از یاد نبریم که او چه مرد بزرگی است.
تولدت هم مبارک استورهی بیبدیل افغانستان!