دو ماه و یک روز از نخستین واقعهی ابتلا به کرونا در افغانستان گذشته است و در این مدت، ۱۴۶۳ نفر، به این ویروس مبتلا و ۴۷ نفر در سراسر کشور از دست رفته اند؛ اما بنا بر اعلام شورای امنیت ملی، در یک هفتهی گذشته، ۳۴ غیرنظامی توسط طالبان کشته و ۶۲ نفر دیگر زخمی شده اند. بر بنیاد این اطلاعیه، در همین مدت ۳۰۹ طالب کشته و ۲۱۰ نفر دیگر زخم برداشته اند. یک ماه و ۲۶ روز از امضای توافقنامهی امریکا و طالبان در قطر میگذرد و در این مدت، طالبان ۲۸۰۴ حمله بر نیروهای امنیتی افغانستان انجام داده اند که ۷۸۹ غیرنظامی کشته و ۲۷۳۷ طالب نیز کشته و زخمی شدهاند. با یک حساب سرانگشتی، در مدت ۶۱ روز، هر روز ۱٫۲ –یک اعشاریه، دو- نفر توسط کرونا و ۶۲٫۹ –شصت و دو اعشاریه نُه- نفر در مدت ۵۶ روز از هر دو طرف در جنگ کشته شده اند. نتیجه این است که کرونا هر روز تقریبا یک نفر را در افغانستان میکشد و جنگ نزدیک به ۶۳ نفر را؛ اما تمام ترس و وحشت از کرونا است نه از جنگ؛ چون جنگ، به لایههای زیرین فرهنگ انسان افغانی رسوب کرده، به یک عادت، تجارت، کار، پروژه و منبع درآمد بدل شده است.
چند روز پیش، پیر مرد مرغ فروش افغان، حرف قشنگی در بارهی کرونا و جنگ زد و گفت، افغانستان ۴۲ سال است که در قرنتین است، روزی ۱۰۰ تا صد تا جوان در جنگ کشته میشوند؛ اما تمام ترس و وحشت ما از کرونا است. او گفت: «کرونا خو د دست بنده اس؛ اما ایقه جوان که د جنگ کشته میشن، کسی آخ نمیگه، کرونا خو یک مرض اس، جنگ خو د دست خود ماس، اشرف غنی ره بگو او کرونا بیگی که د دست ات اس.» خلاصهی حرف او این بود که کرونای اصلی را مهار کنید.
طالبان پس از توافقنامه اش با امریکا، هر روز به طور متوسط ۵۰٫۷ حمله را در سراسر کشور سازماندهی کرده اند که نشان از افزایش چشمگیر حملههای این گروه دارد؛ در حالی که انتظارها بر این بود که پس از توافق امریکا و طالبان، روند خشونتها و حملههای تروریستی در کشور کاهش چشمگیری پیدا کند؛ در حالی که این گونه نیست و طالبان با اهرم فشار جنگ، حملههایش را بیشتر کرده است.
محمداشرف غنی، رییسجمهور افغانستان چندی پیش، از طالبان خواست که به احترام ماه رمضان و در شرایطی که کرونا در سراسر کشور شیوع یافته است، به صدای صلح و آتشبس حکومت، لبیک گویند؛ اما طالبان آن را رد کرده و گفته اند، وقتی که افراد ما در زندان اند، صلح و آتشبس معنا ندارد.
سؤال اساسی این است که چرا طالبان به ندای صلح و خواست دولت که حالا دیگر با تضرع همراه است، جواب منفی داده و هر روز بر شدت حملههایش اضافه میکند؟ جواب هم ساده و هم نیازمند تفسیر است. وقتی حکومت طالبان در کشور –به جز چند ولایت محدود- جاری بود و آن زمان آنها، گروه نه که حکومت بودند، با حملههای سریع امریکا و کشورهای متحد با کمک نیروهای داخلی، سقوط کرد؛ پس از آن هر چه گذشت، با وجود درگیر بودن نیروهای نظامی ناتو و حکومت افغانستان در جنگ با طالبان، این گروه روز به روز قوت گرفت که نتیجهی مستقیم همذات پنداری عدهی با این گروه در داخل حکومت بود که از آن به عنوان ستون پنجم یاد شد. حالا که امریکا نیز به دلیلهای زیاد مثل فساد گسترده، سنگ اندازیها، کمتر شدن اهداف مشترک نیروهای خارجی با نیروهای نظامی داخلی، نفوذ عوامل طالبان در بین نیروهای امنیتی، عملیاتهای سبز علیه آبی، تلفات سربازان کشورهای عضو ناتو و… از حضور در افغانستان خسته و ناامید شده است، طالبان روحیهی مضاعف به دست آورده اند که با امضای توافقنامه با امریکا و مشروعیت بینالمللیای حاصل از آن، دیگر آنها خود را در قوارهی گروه نه که در مقام حکومت میبینند و از آنجا که طالبان قدرتش را از جنگ به دست آورده اند، این گروه با آتشبس و کاهش خشونتها، بخش بزرگی از ماهیت و وحشتی که در طول سالها در بین مردم ایجاد کرده است، از دست خواهد داد. برای همین، تا هر زمانی که به تمام خواستههایش نرسیده است، دست از خشونت بر نخواهد داشت.
ندای صلح طلبانه و آتشبس حکومت به دلیل ماه رمضان و یا شیوع ویروس کرونا، معنا و مفهومش را از دست داده است؛ چون در گذشته نیز این گروه، به چنین درخواستهایی پاسخ مثبت نداده، چه این ندا از سوی حکومت و جامعهی جهانی بوده است یا از سوی علمای جهان اسلام در عربستان سعودی.
با توجه به روحیهی جنگ طلبی و دور از سازش طالبان، حالا دیگر برای آن که حکومت افغانستان بتواند طالبان را وادار به پذیرش خواستهایش کند -با وضعیت سیاسی موجود-، دیگر دیر شده است. این را میتوان از ملاقاتهای اخیر مقامهای امریکایی با طالبان هم فهمید؛ چون حالا وقتی مقامهای امریکایی -مثل سفر جنرال اسکات میلر و زلمی خلیلزاد به قطر- با طالبان دیدار میکنند، دیگر از کاهش خشونتها، آتشبس و صلح سخن نزده و متمرکز چگونگی اجرای موفقانهی توافقنامه با این گروه استند. توافقنامهی که موجب کاهش خشونت و جنگ نشده و تا حالا برای مردم و نیروهای امنیتی افغانستان حاصلی نداشته است. با وجودی که حکومت افغانستان نیز متحد امریکا بوده و با این کشور چند توافقنامه را امضا کرده است؛ اما تمرکز امریکا فعلا به مسائل مثل افت اقتصاد جهانی، ویروس کرونا، انتخابات ریاستجمهوری آیندهی این کشور و مسائل دیگر است. کشوری که سابقهی تنها گذاشتن متحدان خود را دارد که آخرین نمونه اش کردهای سوریه بود.
حکومت افغانستان که این روزها مثل سالهای اخیر، درگیر اختلافهای داخلی، زورآزمایی و تصاحب قدرت است، نه میتواند به طالبان اعتماد کند، نه با جامعهی جهانی برای اجرای مفاد توافقنامهی امریکا با طالبان هماهنگ است و نه میتواند راهبرد مشترک و قوی داخلی برای رفتن به طرف صلح داشته باشد. مشکل اساسی آن است که حکومت افغانستان و نیروهایی که باید از مردم در مذاکرات صلح و حتا جنگ نمایندگی کنند، متحد نیستند و در برخی موارد آنقدر دچار اختلاف اند که طالبان را نسبت به یکدیگر ترجیح میدهند.
با وجود تمام این نگرانیها و وضعیت بسیار بدی که مردم و حکومت افغانستان با آن درگیر اند، اگر در داخل، صف واحد و اتحاد قوی وجود میداشت، هنوز میشد که با پشتیبانی مردم افغانستان –اگر حکومت میتوانست حمایت مردم را جلب کند-، از این باتلاق عجیب و خطرناک بیرون شد؛ اما گویا سرنوشت و تقدیر مردم ما این است که شاهد برنده شدن طالبان در میدانهای جنگ و صلح آینده باشند.
مردم با وجودی که با کرونا، گرانی بیش از حد، گرسنگی مفرط، بیکاری و جنگ درگیر اند؛ اما هنوز هم به حل اختلافهای سیاسی و شکلگیری جبههی واحد در برابر طالبان امید دارند. امیدی که شاید در آیندهی نزدیک به ناامیدی مطلق بیانجامد. زمامداران ما با ادامهی مبارزه با کرونا، بهتر است از کرونا بدتر که جنگ است را نیز فراموش نکنند. نیاز است تا هر چه زودتر، از قدرت طلبی و انحصار قدرت کوتاه آمده و بیش از این موجب نگرانی مردم نشوند.