از آمادگی‌نداشتن برای صلح تا افزایش خشونت؛ طالبان با صلح میانه‌ای ندارند

مجیب ارژنگ
از آمادگی‌نداشتن برای صلح تا افزایش خشونت؛ طالبان با صلح میانه‌ای ندارند

بارها و بارها کارشناسان و اندیش‌مندان سیاسی افغانستان، تأکید کرده اند که شهروندان افغانستان حافظه‌ی تاریخی ندارند؛ نداشتنی که باعث شده است؛ پیوسته درگیر تکرار تاریخ باشیم و دیوانه‌وار همه‌ی روزگار را در دوری باطل بچرخیم؛ این تکرار را من پیش از شروع به نوشتن نیز حس می‌کنم؛ این که بارها در رابطه به ماهیت گروه طالبان و امکان صلح‌ناپذیری این گروه نوشته ام و اکنون نیز دارم این کار را می‌کنم؛ اما از آن‌جایی که این نوشتن‌های من و بی‌شمار نویسندگان دیگر راه به جایی نبرده است و ما هنوز نظاره‌گر تلاش‌های بیهوده و نامعقول دولت و جامعه‌ی جهانی برای رسیدن به صلح با گروه طالبان استیم، به ناچار باز هم روی امکان‌ صلح‌ناپذیری گروه طالبان و بیهودگی تلاش برای صلح با این گروه بنویسم؛ با این تفاوت که؛ امروز این ویژگی‌ها را در نشانه‌های کهنه‌ی دیگری که در روزهای گذشته تازه شده است، برجسته کنم.
به اساس آمار وزارت امور داخله‌ی افغانستان، در ۱۲ روز گذشته، به اثر یورش‌های جنگ‌جویان گروه طالبان در گوشه‌‌وکنار کشور، ۶۳ شهروند ملکی کشته شده که زنان و کودکان نیز در میان آن‌ها بوده است و همین‌گونه در اثر این یورش‌ها که ۶ حمله‌ی انتحاری و ۶۲ مورد انفجار ماین کنارجاده‌ای را در برداشت، ۱۸۰ شهروند دیگر زخم برداشته است. گروه طالبان در حالی این شهروندان بی‌دفاع کشور را کشته و زخمی کرده است که بیشتر شان -جز کودکان- روزه به لب داشتند و خود را مسلمان می‌دانستند؛ در حالی که جنگ‌جویان طالبان نیز مدعی جنگ برای اسلام اند. در مفهوم خرد و دید کوتاه، کشتن مسلمان، خود عملی غیراسلامی و غیرشرعی است؛ چیزی که نشان می‌دهد، این جنایت‌های گروه طالبان، حتا وجهه‌ی شرعی ندارد. در دید کلان‌تر و انسانی اما کشتن هیچ انسانی حتا اگر باورهای آیینی متفاوتی با ما داشته باشد، با هیچ بهانه‌ای پذیرفتنی نیست و عملی ضدحقوق‌بشری است.
تنها تفاوتی که انسان دیروزی -که در غار و یا روی درخت زندگی می‌کرد- را از انسان امروزی جدا می‌کند، نوع نگرش به زندگی و باورهایی است که این نگرش و کنش‌گری فردی و اجتماعی فرد را شکل می‌دهد. در جهان امروز، انسان‌ها برای رفع نیازها و خواست‌های شان –حتا رسیدن به قدرت سیاسی- راه‌های مسالمت‌آمیزی را یافته اند که در نتیجه‌ی نهادینه‌شدن این راه‌ها، انسان‌ها در جامعه‌های مختلف، توانسته اند به توسعه‌ی اجتماعی-فرهنگی و پس از آن به توسعه‌ی سیاسی دست پیدا کنند. در زیرشاخه‌های توسعه‌ی سیاسی است که روش‌های دموکراتیک رسیدن به قدرت سیاسی –انتخابات- شکل گرفته و در درصدی بالایی از کشورهای جهان، نهادینه شده است. در این سو اما تفاوت گروه طالبان –و گروه‌های هم‌سو با آن- با باقی شهروندان، دقیقا همان تفاوت انسان دیروزی با انسان امروزی است؛ جنگ‌جویان طالبان هنوز هم در غارها و پشت صخره‌ها زندگی می‌کنند و همین که امکان راه‌یافتن به شهرها را پیدا کنند، نوع برخورد شان با پیرامون و نوعیت زندگی شان را نیز با خود به شهر می‌آورند؛ به نحوی که شهر دیگر ماهیت خود را از دست می‌دهد و یژگی نخستین زندگی شهری که نظم است، از میان می‌رود و پس از آن، آرامش و احساس امنیت در شهر که زندگی شهری را از زندگی بومی در دوره‌های اولیه جدا می‌کند نیز، از میان می‌رود و هر خانه‌ی وسط شهر، جایگاه همان غاری را پیدا می‌کند که در کوهستان‌های وحشی برای گونه‌های خشونت‌گرا، مکان امن مهیا می‌کند.
این نوع زندگی را با ریزترین جزییات آن بیشتر شهروندان افغانستان در زمان حاکمیت پنج‌ساله‌ی گروه طالبان تجربه کرده اند؛ با همه‌ی وجود آن را زیسته اند و رنج آن را کشیده اند. گروه طالبان امروز نیز همان جنگ‌جویان دیروز است که برای ارضای خوی سلطه‌گری خود بر پیرامون، راه خشونت را پیش گرفته و با روش‌های بدوی می‌خواهد وارد زندگی شهری شده و باورهای بدوی خود را روی زندگی عمومی حاکم کند. گروه طالبان از روزی که از سوی گروه انسجام‌یافته‌ی سلطه‌گراتر از خود –امریکا- از شهرهای افغانستان فراری داده شد، در بیست سال گذشته، هم‌واره تلاش کرده است با به‌کاربستن شیوه‌های مختلف از غارهای شان به شهر برگردند و قدرت عمومی را در دست بگیرند. این خوی سلطه‌گری به اثر ماهیت خود، پیوسته دیگرناپذیری را نیز با خود یدک می‌کشد؛ چیزی که باعث شده است گروه طالبان، جز با شبکه‌ی القاعده و در مواردی هم جنگ‌جویان داعش، با هیچ گروه دیگری از انسان‌ها کنار نیاید؛ مگر آن‌هایی که این گروه را به عنوان تنها حقیقت قابل قبول می‌پذیرند. گروه‌ سلطه‌گرای طالبان، همیشه دنبال حذف گروه‌های دیگر است؛ زیرا موجودیت گروه‌های انسانی دیگری که سر سازش با طالبان را ندارند، می‌توانند عامل بالقوه‌ای برای تضعیف گروه طالبان و مانعی برای رسیدن این گروه به خواست‌هایش باشد. جنگ طالبان با مجاهدانی که داعیه‌دار انقلاب اسلامی در افغانستان بودند نیز از این جا ناشی می‌شود؛ جنگی که تنها و تنها بر رهیافت سلطه‌گری مطلق و قدرت متمرکز تک‌محور شکل گرفت و اسلام نیز نتوانست جلودار آن شود. در سوی دیگر، جنگ گروه طالبان با شهروندان افغانستان و جامعه‌ی جهانی در بیست سال گذشته نیز ناشی از همین حقیقت است. گروه طالبان در راستای رسیدن به قدرت محض گروهی اش، در بیشتر از یک سالی که امریکا و جامعه‌ی جهانی و پس از آن، دولت افغانستان برای صلح با این گروه تلاش کرده است، هیچ حرکتی برای نزدیک‌شدن به هم‌زیستی حتا به جبر نیز از خود نشان نداده است.
با این حال، امریکا به دلیل‌های سیاسی مشخص و با پیش‌گرفتن ترفندهای ویژه‌ای که در این نوشته نمی‌خواهم به آن بپردازم، در ۱۰ حوت سال گذشته، توافق‌نامه‌ی صلح با گروه طالبان را بست و پس از آن، دولت افغانستان نیز به تبع امریکا، ناچار شد با این گروه وارد گفت‌وگوهای صلح شود. از گفت‌وگوهای صلح در قطر، هفت ماهی می‌گذرد؛ اما تا هنوز گروه طالبان روی آجندای نشست با هیئت دولت افغانستان به توافق نرسیده است؛ چیزی که باعث شد، گفت‌وگوهای دوحه به گونه‌ی غیررسمی بی‌نتیجه اعلام شده و طرح نشست دیگری در استانبول ریخته شود.
به اساس زمان‌بندی وزارت خارجه‌ی ترکیه، قطر، امریکا و سازمان ملل متحد، قرار بود که نشست استانبول برای تصمیم در مورد آینده‌ی ساختار سیاسی افغانستان در ۱۶ اپریل سال روان برگزار شود؛ اما آماده‌نبودن طالبان برای شرکت در این نشست که یک طرف اصلی گفت‌وگوها است، باعث شد که برگزاری نشست به ۲۴ اپریل موکول شود. با رسیدن این تاریخ، گروه طالبان بازهم بر موقف قبلی اش ایستاده و بیشتر از آن، گفته است؛ تا زمانی که نیروهای نظامی کشورهای بیرونی در افغانستان حضور داشته باشد، این گروه در هیچ نشستی که در رابطه به سرنوشت سیاسی افغانستان روی آن تصمیم گرفته شود، شرکت نخواهد کرد.
با این که گروه طالبان برای شرکت در نشست استانبول آمادگی ندارد؛ اما در روی دیگر سکه، برای افزایش خشونت در روستاها و شهروهای افغانستان و گسترش دامنه‌ی فیزیکی و روانی جنگ، همه‌روزه آمادگی کامل دارند و هر روز بیشتر از روز پیش به کشتن شهروندان و تنگ‌کردن فضا برای زنان ادامه می‌دهد؛ به نحوی که به اساس آمار یوناما، در سه ماه نخست سال روان میلادی، خشونت‌ها بر شهروندان ملکی ۲۹ درصد افزایش یافته است که عامل درصدی زیاد آن گروه طالبان است.