از تأخیر در کناره‌گیری تا تحویل قدرت به طالبان

زاهد مصطفا
از تأخیر در کناره‌گیری تا تحویل قدرت به طالبان

هم‌زمان به افزایش سقوط ولایت‌ها و پیش‌شرط کناره‌گیری غنی از سوی طالبان برای اجرای آتش‌بس که داکتر عبدالله آن را از نشست اخیر قطر با خود آورده بود، همه لحظه‌شماری داشتند که غنی کناره‌گیری ‌اش از قدرت را اعلام و درخواست آتش‌بس می‌دهد؛ چون، طالبان توقف جنگ را، مشروط بر کناره‌گیری غنی از قدرت و ایجاد حکومت مؤقت گفته اند.

خبرهایی دست‌به‌دست شده بود که غنی، در ویدیویی ضبط‌شده که قرار است روز شنبه همگانی شود، استعفایش از قدرت را اعلام خواهد کرد؛ او اما در یک پیام ویدیویی زنده که از ارگ نشر شد، به مدت دو دقیقه و ۴۰ ثانیه ظاهر شد و با اشاره به بی‌ثباتی رو‌به‌گسترش در افغانستان، گفت که نمی‌گذارد جنگ تحمیل‌شده، بیش‌تر از این به مردم آسیب بزند. غنی هم‌چنان، گفت که برای جلوگیری از گسترش جنگ و کشتار مردم بی‌گناه، مشورت‌های گسترده‌ای را در داخل دولت، بزرگان سیاسی و قومی و هم‌چنان هم‌کاران بین‌المللی افغانستان آغاز کرده است.

غنی، با این که در این ویدیو، استعفایش را به گونه‌ی رسمی تأیید نکرد؛ اما چهره‌ی گرفته‌ی غنی، حرف‌هایی که از روی یک متن نوشته‌شده به خوانش گرفته شد و اشاره به این که نمی‌گذارد افغانستان بیش‌تر دچار بی‌ثباتی شود، به نوعی تاریخ انقضا و کناره‌گیری ‌اش از قدرت را تأیید کرد. آن چه بعد از این حرف‌های فشرده‌ی غنی، می‌توان به عنوان نگرانی از آن یاد کرد، دو احتمال است که در این یادداشت، به تحلیل آن خواهم پرداخت.

۱: در خوش‌بینانه‌ترین حالت، می‌توان از حرف‌های دیروز غنی، احتمال کناره‌گیری او از قدرت را برداشت کرد؛ چون، همه به روشنی می‌دانند که وضعیت غیرقابل مهار شده و اگر جنگ توقف نکند، دیگر امکانی برای مدیریت وضعیت نیست. هرچند، هنوز توان نظامی برای بازپس‌گیری برخی ولایت‌ها وجود دارد؛ اما عقب‌نشینی و تحویل‌دهی ولایت‌ها، به اندازه‌ی کافی روحیه‌ی نیروهای باقی‌مانده را آسیب رسانده و امکان انسجام و پیش‌روی نظامی را دشوار کرده است. برای این، مدیریت نسبی وضعیت، بستگی به توقف جنگ دارد تا روی حکومت مشارکتی، تعدیل قانون و شکل‌گیری حکومت جدید کار شود.

غنی، می‌داند که کنترل وضعیت از توان دولت خارج است و با توجه به پیش‌شرط طالبان برای کناره‌گیری او، تنها راه برای مذاکره و شکل‌دهی نظام اشتراکی، استعفای او است. اگر غنی هم‌چنان لج کند و بر طبل تداوم قدرتش بکوبد، امکان به‌حاشیه‌راندن او توسط رهبران سیاسی و طالبان وجود دارد. غنی، دوست ندارد به چنین سرنوشتی دچار شود و بنا بر این، تن به کناره‌گیری از قدرت خواهد داد. همان طور که گفتم، این خوش‌بینانه‌ترین برداشت از سخن‌رانی دوونیم‌دقیقه‌ای غنی است؛ چون، به‌حاشیه‌رفتن غنی که یکی از خودخواه‌ترین سیاست‌پیشه‌های تاریخ معاصر افغانستان است، برای او، چیزی معادل خودکشی سیاسی است.

۲: برداشت دوم، خوش‌بینانه نیست؛ چون با توجه به ماهیت شخصیتی غنی و تعلقی که نسبت به گفتمان طالبانیزم دارد، چنین برداشت می‌شود که غنی ترجیح می‌دهد به جای کناره‌گیری از قدرت که امکان واردشدن گروه‌های مختلف سیاسی و قومی در نظام بعدی را مساعد می‌سازد، به دنبال تحویل‌دهی بی‌چون‌وچرای قدرت به طالبان است. تأخیر در اعلام استعفا در حالی که طالبان تا اکنون مرکز ۲۱ ولایت را تصرف کرده و هم‌چنان در حال پیش‌روی نظامی اند، این برداشت را نزدیک به واقعیت می‌کند. اگر وضع هم‌چنان ادامه پیدا کند، کافی‌ست غنی با هر بهانه‌ای که شده، یک هفته استعفایش را به تعویق بیندازد؛ تا ولایت‌های باقی‌مانده نیز به دست طالبان بیفتد.

این برداشت، از آن جهت نزدیک به واقعیت است که غنی، طی هفت سال حکومتش، تمام تلاشش را برای قومی‌سازی قدرت در افغانستان انجام داد و نه تنها بر طبل قومی کوبید، بل که در یک میدان کوچک‌تر، دست به تنش‌های قبیله‌ای زد و با پاک‌کاری پشتون جنوب از قدرت، تمام نهادهای کلیدی داخلی و خارجی دولت را به مشرقی‌های خودش سپرد. بازی غنی در میدان قومی، باعث به‌حاشیه‌راندن تمام رهبران قومی از قدرت شد و در میدان قبیله، مهره‌های کندهاری قدرت را نیز به حاشیه کشاند. طالبان، از یک سو به دلیل قبیله‌ای، خواستار کناره‌گیری غنی از قدرت اند؛ چون، در گفتمان قبلیه که همواره قدرت به دست کندهار چرخیده، به‌قدرت‌آمدن غنی و تلاش برای حذف قبایل دیگر پشتون که دیرینه‌ی قدرت‌ در افغانستان را داشته اند، در کشاکش‌های قبیله‌ای، اهانت پنداشته می‌شود.

با وجود این تضاد قبیله‌ای، آن چه گرایش غنی در یک بازی بزرگ‌تر را تعیین می‌کند، گفتمان قوم است؛ نه قبیله. هرچند، غنی با طالبان کندهاری مشکل بینادین و دیرینه دارد؛ اما علاقه‌ی او به تمرکز قدرت قومی و مرکزی، او را در مقابل طالبان، از بازی قبیله جدا کرده و وارد بازی قوم می‌کند؛ بازی‌ای که به غنی می‌گوید، استعفای او و اعلام آتش‌بس، امکان اشتراک گروه‌های مختلف قومی در نظام بعدی را فراهم می‌کند و این، برای غنی که روایت‌های مستندی از حذف اقوام مختلف و تمرکزگرایی قومی در زمان حاکمیت او به عنوان رییس‌جمهور و حضور او در مناسبات سیاسی افغانستان وجود دارد، دور از انتظار به نطر می‌رسد. غنی، با این که در یک سطح کوچک‌تر، دچار گفتمان قبلیه است؛ اما در سطح بزرگ‌تر، گفتمانی که او دنبال می‌کند، ناسیونالیزم قومی است و اگر موفق به تحویل‌دهی بدون چون‌وچرای قدرت به طالبان شود، رسما جنازه‌ی حضور اقوام دیگر در قدرت را خوانده است.

تحویل‌دهی قدرت به طالبان، همه گروه‌های قومی دیگر در افغانستان را که به دلیل شکست شوروی و با نام جهاد، حضور ملموس در نظام پساطالبانی داشتند، به حاشیه رانده و طالبان را به عنوان گروه جهادی‌ای که افتخار شکست امریکا را با خود دارد، وارد میدان می‌کند. این فرصت، برای غنی با این حدی از تعلق به گفتمان قومی-طالبانی، فرصتی طلایی به شمار می‌رود. غنی، با آن که می‌داند تحویل‌دهی بی‌چون‌وچرای قدرت به طالبان، افغانستان را در روابط خارجی به حاشیه کشانده و زیان‌های جبران‌ناپذیری به هم‌راه خواهد داشت؛ اما احتمال این که با وجود همه‌ی این خطرهای احتمالی، غنی طالبان را بر حضور گروه‌های مختلف سیاسی-قومی در قدرت ترجیح دهد، دور از انتظار نیست. طبق برخی اطلاعاتی که توسط عده‌ای از منابع نزدیک به غنی دست‌به‌دست می‌شود، احتمال دارد غنی تا سه روز دیگر، کناره‌گیری ‌اش از قدرت را به صورت رسمی اعلام کند؛ سه روزی سرنوشت‌ساز که با توجه به پیش‌روی طالبان که تا اکنون ۲۱ ولایت را تصرف کرده اند، تنها کابل و به احتمال زیاد، مزار در کنترل دولت خواهد ماند. در چنین وضعیتی، حتا اگر آتش‌بس نیز شود، طالبان همه چیز را به کنترل گرفته و نظام بعدی را طوری که می‌خواهند، طراحی می‌کنند.