ایران و چالش انتخاب؛ طالبان یا فاطمیون؟!

مرتضا نیکزاد
ایران و چالش انتخاب؛ طالبان یا فاطمیون؟!

منبع: نیوزویک

نویسنده: تام اوکانر

برگردان: مرتضا نیکزاد

با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان بعد از دو دهه درگیری، ایران در امتداد مرزهایش با موجی از ناآرامی‌ها روبه‌رو شده و اکنون در تلاشی برای تحکیم ثبات در جمهوری اسلامی همکارش [افغانستان]، روابط محلی و منطقه‌ای خود را بهبود می‌بخشد.

با این حال، موازنه‌ی حساسی در میان است.

تهران باید حمایت‌های خود از شیعه‌های افغانستانی‌ای که به پا خاسته اند تا علیه نیروهایی بجنگند که هویت، فرهنگ و زندگی ‌شان را تهدید می‌کنند، به دقت اندازه‌گیری کند و در همین حال، روابط متعهدانه‌ی دیپلماتیک خود را با جنبش مسلمان‌های سنی شورشی که حالا مدعی اداره‌ی بیش از نیمی از کشور اند را، حفظ کند و برای موفقیت در به‌دست‌آوردن این توازن، باید منافع قدرت‌های برتر منطقه‌ای –چین و روسیه- را در نظر بگیرد.

در آخر هفته، یک تیتر بالقوه انفجاری از تهران سر بر آورد. روزنامه‌ی جمهوری اسلامی، مقاله‌ای را در صفحه‌ی نخست خود با این ادعا منتشر کرد که «حشد الشیعی»، علیه طالبان قیام کرده است.

این عبارت، اشاره‌ی واضحی به «حشد الشعبی» دارد؛ جمعی از شبه‌نظامیان شیعه‌ی عراقی که با پشتوانه‌ی ایران تشکیل شده تا جلو داعش را در آن سوی دیگر مرز ناآرام ایران بگیرند.

شبه‌نظامیان هم‌سو با ایران در آن سوتر -در سوریه- نیز با داعش درگیرند؛ از جمله گروه معروف به لشکر فاطمیون؛ متشکل از افغانستانی‌هایی که اغلب از اقلیت قومی شیعه‌ی هزاره استند.

زهیر مجاهد –وابسته‌ی فرهنگی این گروه-، از قالب‌بندی این مقاله به عنوان «تفسیر نادرست» از آن چه به استدلال او مقاومت خودجوش داخلی غیرفرقه‌ای افغانستان است، انتقاد کرد. فاطمیون در بیانیه‌ای که سه‌شنبه منتشر کرد، هر گونه «اخبار مربوط به حضور میدانی مبارزان فاطمیون در افغانستان» را، به طور رسمی تکذیب کرد.

این گروه علت شایعات را «تلاش رسانه‌ها برای تحقق این امر در شرایط فعلی بازی‌ رسانه‌ای جدید امریکایی-صهیونیستی برای دست‌یابی به اهداف شوم استکبار جهانی» عنوان کرد؛ اصطلاحی که اغلب جناح‌های «محور مقاومت» از آن برای واشنگتن و متحدانش استفاده می‌کنند؛ اما آخرین گمانه‌زنی‌ها به خودی خود، ممکن است پیامی بالقوه قوی برای سایر بازی‌گران درگیر در افغانستان داشته باشد.

میثم بحراوش، کارشناس امنیت خاور میانه و کاندیدای دکترا در دانش‌گاه لوند سویدن، گفت: «آن‌ها این را اعلام می‌کنند. اساسا این سیگنال را به طالبان می‌فرستند. آن‌ها به روسیه، چین و همه‌ی این نیروها سیگنال می‌فرستند که “ما چنین گزینه‌ای برای فعال‌کردن داریم.”»

محورها، اتحادها؛ قدیمی و جدید

 فاطمیون یکی از چند گروهی است که زیر چتری به عنوان «محور مقاومت» فعالیت می‌کند؛ اشاره‌ای طعنه‌آمیز به «محور شر»‌خواندن ایران، عراق و کوریای شمالی از سوی جورج دبلیو بوش، رییس‌جمهور سابق امریکا که در واقع چینش مقدماتی بود برای حمله‌ی سال ۲۰۰۳ که در آن، سرانجام صدام حسین -رهبر دیرینه‌ی عراق- را سرنگون کرد.

در حالی که سقوط صدام فرصت مناسبی به ایران فراهم کرد تا حمایت خود از شبه‌نظامیان متحد را تقویت کند؛ اما، این امر باعث ایجاد شورش به شدت خشنی از سنی‌ها به رهبری القاعده و سپس داعش شد که به زودی به سوریه گسترش یافت. شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران نیز در این کشور به رهبری بشار اسد –رییس‌جمهور سوریه- که در بحبوحه‌ی یک جنگ داخلی بود، در آن‌ جا بسیج شدند.

این درگیری‌ها در سوریه -که یک دهه می‌شود به طول انجامیده- هنوز ادامه دارد؛ اما، خروج ایالات متحده از افغانستان که قرار است تا ۳۱ آگست به پایان برسد، فرصت‌ها و خطرهای جدیدی را در منطقه ایجاد می‌کند.

وضعیت ایران در قبال افغانستان، کشوری که با آن دارای پیوند‌های عمیق تاریخی، فرهنگی و حتا زبانی است، از وقایع داخلی و سیاست، جدایی نمی‌پذیرد. ماه گذشته، پیروزی به طور گسترده پیش‌بینی‌شده‌ی ابراهیم رییسی –محافظه‌کاری با روابط نزدیک با سپاه پاسداران- که «محور مقاومت» متحدان شبه‌نظامی را در خارج از کشور گسترش داده است، از علامت جدیدی برای سیاست خارجی که بر توسعه‌ی روابط منطقه‌ای متمرکز است، خبر داد.

این امر شامل دو برابر کردن کارزار گسترش روابط با پکن و مسکو، می‌تواند شود. به گفته‌ی بحراوش، افغانستان فقط «یک قطعه، از میان بسیاری موارد دیگر» در ارتباط تهران با این دو قدرت است.

کامران بخاری –مدیر توسعه‌ی تحلیلی مؤسسه‌ی استراتژی نیولاینز مستقر در واشنگتن- هم‌چنین به تلاقی اهداف گسترده‌ی ژیوپولیتیک ایران و گام‌های بعدی این کشور در افغانستان اشاره کرد.

او به نیوزویک، گفت: «از منظر ایران، کار روی افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی، اساسا نشانه‌ای برای روس‌ها و چینی‌ها است که “شما می‌توانید روی ما حساب کنید تا این جا را مرتب نگه ‌داریم، می‌توانیم به تجارت خود ادامه دهیم و می‌خواهیم روابط نزدیکی با شما داشته باشیم.»

این پویایی، در نتیجه‌ی تیرگی روابط ایران با غرب در پی خروج دونالد ترامپ –رییس‌جمهور پیشین ایالات متحده- از توافق هسته‌ای چندجانبه‌‌ی تاریخی که فقط سه سال قبل توسط سلف او –بارک اوباما- منعقد شد، شدت یافته است.

جو بایدن –رییس‌جمهور فعلی- در حال تلاش برای بازگشت به توافق‌نامه‌ای‌ است که رییسی از آن حمایت می‌کند؛ اما، بخاری، می‌گوید که تغییر جهت گسترده‌تری به سمت شرق، روی کار است.

مسکو و پکن، در بخش‌های خود، ثبات افغانستان را برای امنیت منطقه‌ای که همسایه‌ی ‌آن استند نیز حیاتی می‌دانند. روسیه حتا پس از آن که مجاهدین مورد حمایت ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی در دهه‌ی ۱۹۸۰، شوروی را از کشور خارج کردند، روابط عمیقی با افغانستان برقرار کرد؛ اتفاقی که در نهایت، منجر به استقرار طالبان شد. روسیه هم‌چنین با داشتن پایگاه‌هایی در تاجیکستان و قرقیزستان، حضور نظامی منطقه‌ای خود را حفظ می‌کند.

چین هم‌چنان نگران هر گونه آشفتگی یا افزایش نیروهای شبه‌نظامی در افغانستان است؛ زیرا این کشور با ولایت سین‌کیانگ در شمال‌غربی خود هم‌مرز است. حزب حاکم کمونیست چین، سیاست‌های جنجالی بازداشت را با هدف از‌بین‌بردن جدایی‌طلبی در میان اقلیت اکثرا مسلمان اویغور، وضع کرده است؛ گروهی که مبارزان آن سر از افغانستان بیرون آورده اند.

پکن هم‌چنین افغانستان را مسیر ضروری‌ای برای «ابتکار عمل کمربند و جاده»ی خود می‌داند که از قاره و فراتر از آن، از جمله از طریق ایران و سایر مناطق خاور میانه، عبور می‌کند.

شهدای زنده

برای ایران، فاطمیون این توانایی را دارد که در تمایل متقابل ملت‌ها برای ثبات در افغانستان، نقش پیشتازی داشته باشد.

بخاری گفت: «اگر کشوری در منطقه باشد که واقعا بداند چگونه نیروها را جذب، پرورش و آموزش بدهد و سپس نفوذ خود را بر شبه‌نظامیان حفط کند، ایران است.»

در حالی که دیگر بازی‌گران منطقه‌ای مانند عربستان سعودی، پاکستان و ایالات متحده تا حدودی نفوذ خود را بر نیروهای تحت حمایت منطقه از دست داده و گاهی حتا پیوستن ‌شان به نیروهای افراطی‌تر را نظاره می‌کند؛ تهران به طور منحصر‌به‌فردی برای استقرار و حفظ روابط قوی با جنگنده‌های پشتیبانی‌شونده اش، عمل می‌کند.

او گفت: «ایرانیان، تجارت ‌شان به گونه‌ای است که آن‌ها نه تنها مهارت افزایش و استقرار نیروها، بل که حفظ نفوذ بر آن‌ها را در طول چندین سال دارد و من فکر می‌کنم آن‌ها به انجام چنین کاری در افغاستان، کاملا قادر استند.»

بخاری گفت که اکنون «کاملا امکانش است» که ایران «به جنگ‌جویان افغان که آن‌ها را آموزش می‌دهد، تکیه کند –آن‌هایی که در سوریه و عراق مستقر شده اند- و اکنون می‌توانند به کشور خود بازگردند؛ یا ممکن است مدتی قبل به کشور شان برگشته باشند –و اکنون-، از مهارت‌هایی که در فضای جنگ شام و بین‌النهرین اندوخته اند، استفاده کنند؛ تا بتوانند، اساسا این مقاومت را علیه طالبان ایجاد کند.»

شاید حمایت از این وضعیت، پشت‌سر‌گذاشتن تجربه‌ی شخصی باشد که از زمان قتل سرلشکر قاسم سلیمانی، در جنوری سال گذشته در حمله‌ی هوایی ایالات متحده در فرودگاه بین‌المللی بغداد، رهبری نیروی قدس سپاه پاسدارن را بر عهده داشت.

سلیمانی پیش از قتلش به دستور دونالد ترامپ، توسط رهبر انقلاب اسلامی -علی‌خامنه‌ای-، «شهید زنده» شناخته می‌شد و به دلیل داشتن دلاوری شخصی و کاریزما در جعل و نگه‌داری شبکه‌ی «محور مقاومت»، به او اعتبار بخشیده شده بود. بیش‌تر نقش معاون سابق جانشین او –سرتیپ اسماعیل قاآنی- نادیده گرفته شده.

قاآنی به عنوان فرمانده‌ی دوم سپاه قدس، دارای مؤقعیتی تأثیرگذار بود و اعتقاد بر این است که او در زمینه‌ی ارتباط با افغانستان و پاکستان، تخصص دارد و از این طریق، زینبیون –دیگر گروه قدرت‌مند و بالقوه نتیجه‌بخشِ شبه‌نظامیان شیعه‌ی «محور مقاومت»- شکل می‌گیرد.

خبرگزاری نیمه‌رسمی تسنیم، اواخر ماه گذشته، از سفر قاآنی به شرق سوریه –جایی که فاطمیون و سایر نیروهای مورد حمایت ایران فعالیت می‌کنند- گزارش داده بود؛ اما، مقاله، بدون هیچ توضیحی فورا حذف شد.

بخاری گفت؛ اما این وضعیت «به سرعت بسیار پیچیده خواهد شد»، نه تنها به دلیل وجود سایر جناح‌های ضدطالبان از جمله شبه‌نظامیان قبیله‌ای و جنگ‌سالاران، بل که روابط در حال رشد خود ایران با طالبان.

این رویکرد دو مرحله‌ای، توسط کاندیس روندوکس –مدیر پروژه‌ی خطوط آینده- در اندیش‌کده‌ی امریکایی بیان شد که گفت؛ ایران «نشان داده است که تلاش خود را برای ایجاد روابط با طالبان، به روشی کاملا عملی افزایش می‌دهد.» در همین حال، «برخی از سیگنال‌ها را از طریق مرکز ارتباطات خود به لشکر فاطمیون در سوریه ارسال می‌کند؛ اخیرا، تصمیمی مبنی بر این که تک‌خال مخفی را در آستین خود نگه می‌دارد.»

در تهران، بحث بر سر این رویکرد موازی در جریان است.

رندوکس که قبلا به عنوان افسر ارشد برنامه در انستیتیوت صلح ایالات متحده و مشاور استراتژیک بازرس ویژه‌ی ایالات متحده برای بازسازی افغانستان، خدمت می‌کرد، به نیوزویک گفت: «من فکر می‌کنم آن چه در حال ظهور است، تقسیمی واقعی بین تندروهایی است که مایل به نادیده‌گرفتن برخی از تخلف‌هایی اند که طالبان در ماه‌ها و سال‌های اخیر درگیر آن بوده اند؛ وقتی که صحبت از شیعه‌های افغانستان می‌شود، آن‌ها می‌خواهند ببینند که ایالات متحده کشور را ترک می‌کند، فقط به این دلیل که ایران پیش‌بینی افغانستان پس از ایالات متحده، پس از ناتو را در منظر دارد، بسیار واقع‌گرایانه است.»

او افزود: «اما بعد، یک سوی دیگر نیز وجود دارد. آن‌ها بخشی از فرهنگ و رهبری ایران را نشان می‌دهند که احساس مسؤولیت و پیوند عمیقی با شیعه‌های افغانستان دارد، که هم‌اکنون در معرض خطر قرار گرفته و نگران تأثیر متضاد آن استند.»

نیروهای جبهه‌ی مقاومت در بهسود.

یک دوست نیازمند

برای ایران، این تأثیر متضاد، نه تنها یک فوران دیگر ناآرامی در حاشیه‌ی ایران را به رخ می‌کشد، بل که افزایش احتمالی پناهندگان و انفجار احتمالی تجارت بدنام مواد مخدر افغانستان را نیز نشان می‌دهد؛ اما، برای شیعه‌های افغانستان، تأثیر سریع، ممکن است تهدید وجودی در پی داشته باشد، نه تنها از جانب طالبان، بل که از طرف گروهی از داعش نوظهور در افغانستان و سایر نیروهای این کشور.

مهدی جعفری –پناهنده‌ی هزاره‌های ساکن بلژیک و در اصل از شهر بهسود در مرکز افغانستان-، به نیوزویک گفت: «هزاره‌ها بسیار قبل از طالبان مورد تبعیض قرار گرفته اند. مذهب شیعه و سنخ پدیداری (phenotype) ظاهری آسیایی، ما را در افغانستان برجسته می‌سازد. فقط با نگاهی به ما، خواهید فهمید که هزاره استیم؛ در حالی که این امکان برای پشتون‌ها و تاجیک‌ها وجود ندارد.»

او گفت که جامعه‌ی هزاره، «به شدت امید داشت که ایران از ما حمایت کند»؛ اما، این امید با توجه به روابط تهران با طالبان که مقامات ایرانی اخیرا از آن‌ها برای گفت‌وگوهای صلح در کنار نمایندگان دولت رسمی بین‌المللی افغانستان، میزبانی کرد، کم‌رنگ شده است.

جعفری گفت: «[ایرانی‌ها] چیزهای بیش‌تری برای به‌دست‌آوردن از طالبان دارند. هزاره‌ها بازی‌گران ضعیفی برای انتخاب در این جنگ استند. ایران پیش از این که یک نهاد مذهبی باشد، یک کشور است. آن‌ها اول چیزهایی را بر می‌گزینند که به کشور شان نفع می‌رساند، پیش از این که به این نگاه کنند، چه عواملی به شیعیان منفعت دارد.»

او اما؛ گفت که درخواست برای پشتیبانی پابرجا است و او، این درخواست را به «همه‌ی کسانی که مایل به کمک به ما استند»، ارائه می‌کند.

جعفری گفت: «ما فقط صلح، برابری و آزادی می‌خواهیم. ما مردمان صلح‌دوستی استیم.»

بصیر آهنگ –سردبیر دفتر فعالان بین‌المللی هزاره‌های مستقر در ماساچوست-، هم‌چنین از حمایت آشکار ایران شاکی بود. او، گفت که «سیاست ایران در قبال افغانستان، ناشی از عمل‌گرایی و واقع‌گرایی سیاسی است» و به تعامل اخیر تهران و طالبان با وجود روابط مسموم این دو اشاره کرد.

آهنگ از رفتار ایران با هزاره‌ها چه در داخل خود ایران و چه خارج از کشور که با درگیری‌های خارجی مبارزه می‌کند، انتقاد کرد. او، هم‌چنین استدلال کرد که تهران وارد قمار یک جنگ همه‌جانبه علیه طالبان نمی‌شود و به هر حال، جامعه‌ی هزاره از آن پشتیبانی نخواهد کرد.

آهنگ گفت: «هم‌چنین لازم به ذکر است که هزاره‌ها از جنگ طولانی با طالبان حمایت نمی‌کند. آنان ترجیح می‌دهند که مناطق خود را از طریق ترکیبی از خیزش محلی و هم‌کاری با دولت کابل تا زمان ایجاد یک توافق صلح، در اختیار داشته باشند. این امر فضا را برای مداخله‌ی ایران تقلیل می‌دهد؛ حتا اگر بخواهد این کار را برخلاف هر گونه‌ مخالفتی به پیش براند.»

به نظر می‌رسد که فاطمیون در بیانیه‌ی روز سه‌شنبه‌ی خود نیز، در این احساس سهیم بوده اند، با بیان این که این گروه «اعلام می‌کند که جنگ قطعا راه حل مسئله‌ی افغانستان نیست و صلح از طریق گفت‌وگوی مستقیم بین افغان‌ها بدون حضور هیچ طرف خارجی، انجام خواهد شد.»

هم‌زمان، فاطمیون هشدار داد که «افغانستان نباید مورد آزمایش قرار گیرد و فرصت گفت‌وگو بین افغان‌ها از مردم مظلوم این کشور گرفته نشود.» این گروه گفت؛ در غیر این صورت، چنین توطئه‌هایی علیه نیروهای دشمن استفاده خواهد شد و «مقاومت در برابر آن‌ها، در خارج از افغانستان ادامه پیدا خواهد کرد.»

و به نظر می‌رسد ایران نیز برای هر گونه مداخله‌ی سنگین که می‌تواند بی‌ثباتی را که تهران به دنبال جلوگیری‌اش است، به میان بیاورد، اشتهای کمی دارد.

این که ایران چه گونه راه‌برد خود در ایران را تعیین می‌کند، احتمالا بسته به همان روند رأی‌زنی و ایجاد اجماع میان تصمیم‌گیرندگان اصلی، از جمله شورای امنیت ملی ایران خواهد بود و گپ آخر از سوی علی خامنه‌ای، رهبر انقلاب، بیان می‌شود.

حاکم ایرانی نیز اذعان کرده است که افغانستان در ذهن او بوده است، هم‌راه با سایر موضوعات منطقه‌ای که ایالات متحده به تحریک آن‌ها متهم است.

خامنه‌ای در روز جمعه در سخن‌رانی‌ای گفت: «اوضاع در افغانستان به همه بر می‌گردد. حوادث تلخ در عراق، سوریه، لبنان و برخی دیگر از کشورها –جایی که دست دخالت‌کننده و بدخواهانه‌ی ایالات متحده و گروه‌های دیگر در آن کاملا نمایان است- غیرت و عزم همه‌ی جوانان را برمی‌انگیزد.»

عدم توافق

برخلاف افزایش علاقه‌ی مقامات ایرانی به افغانستان، به نظر می‌رسد یک راه‌برد واحد هنوز پدیدار نشده است. مصطفا نجفی –نامزد دکترای تخصصی که متخصص تحقیق «محور مقاومت» ایران در دانش‌گاه تربیت مدرس تهران است، گفت: «هیچ اجماع مشخص و همه‌گیری، چه در میان نخبگان سیاسی و امنیتی و چه در جامعه، در مورد مسائل مربوط به افغانستان، به ویژه طالبان، وجود ندارد.»

در حالی که ایران صراحت خود را در برخورد با این گروه نشان داده است، این سیاست در داخل کشور، بسیار بحث‌برانگیر بوده است. بسیاری، از طالبان نه تنها به دلیل گزارش‌هایی مبنی بر هدف‌قراردادن این جنش علیه شیعیان در افغانستان، بل که به دلیل کشته‌شدن هشت دیپلمات و یک روزنامه‌نگار ایرانی در مزارشریف در سال ۱۹۹۸، هنگامی که ایران به هم‌راه روسیه و اوزبیکستان، از دولت اتحاد شمال علیه طالبان و گروه‌های متحد، از جمله کسانی که پاکستان و عربستان سعودی از آن‌ها پشتیبانی می‌کردند، حمایت می‌کرد.

ایران با شناخت مؤقعیت طالبان امروز، به دنبال تضمین‌هایی برای حفاظت از مسلمانان شیعه‌ی در معرض خطر در این کشور است؛ اما بی‌اعتمادی بسیار گسترده‌ای وجود دارد.

نجفی گفت: «ایران به طور کلی در قبال امنیت شیعیان افغانستان، احساس مسؤولیت می‌کند و در قبال امنیت آن‌ها اطمینان حاصل کرده است. در مقابل، رهبران طالبان، متعهد شده اند که به شیعیان افغانستان حمله نکنند.»

در تفسیری در ماه می در مورد حقوق اقلیت‌ها، طالبان که رسما امارت اسلامی افغانستان نامیده می‌شود، گفتند که حمایت از حقوق این قبیل جوامع «تعهد و مسؤولیت اساسی» این گروه است. طالبان هم‌چنین کابل و سایر نیروها را به انتشار اطلاعات جعلی در مورد آزار و اذیت اقلیت‌ها متهم کرده؛ در حالی که برخی موارد سوء استفاده در واقع از سوی داعش ارتکاب یافته است.

این وضعیت مشکلات مضاعفی را برای ایران ایجاد می‌کند.

نجفی گفت: «در طرف دیگر، شیعیان افغانستان، طالبان را تهدیدی آشکار برای امنیت، بقا و هویت خود می‌دانند و به نظر می‌رسد که از روابط ایران با طالبان، ناراحت و عصبانی استند.» او افزود: «آن‌ها معتقدند كه ایران، نباید به طالبان اعتماد داشته باشد و تهران، باید برخورد سختی را با آن‌ها در پیش گیرد؛ در حالی كه تهران معتقد است كه انعطاف‌پذیری با طالبان، برای حفظ امنیت مرزهای خود و شیعیان هزاره به شدت مهم است.»

فاطمیون نیز مخالفت مشابهی را برای ایجاد روابط نزدیک بین ایران و طالبان دارد و اختلافات در مورد افغانستان، تهدیدی به تشدید تنش‌های موجود بین این گروه و رهبری ایران را نشان می‌دهد. در حال حاضر، افغانستانی‌های شیعه علیه پیش‌رفت‌های طالبان، از جمله در شهرهای بامیان، غزنی و پروان -که ارتباط مشخصی با ایران ندارند- اسلحه گرفته اند.

هر نوع انشقاقی بین ایران و متحدان فاطمیون، برای تهران از نظر راه‌بردی مضر است و نیز هم‌چنین است دعوت از اقدامات قدرت‌های منطقه‌ای دیگر -از جمله ترکیه- که نجفی گفت؛ تماس آن نیز با جوامع هزاره آغاز شده است؛ زیرا، انقره نیز به دنبال سهم خود در افغانستان است.

به همین ترتیب، نجفی گفت که ایران و فاطمیون در تلاشی «برای جلوگیری از تشکیل انشعاب» استند. او گفت: «ایران متعهد به حمایت از شیعیان افغانستان است. با این حال، این کشور در تلاش است که تعادل بین منافع راه‌بردی خود و گرایش‌های ایدیولوژیکش را حفظ کند، که البته می‌تواند در حوزه‌ی عمل‌کرد امنیتی و سیاسی ایران هم‌پوشانی داشته و مکمل یک‌دیگر باشد. ایران کاملا آگاه است که فاصله‌گرفتن از شیعیان در افغانستان، بر خلاف منافع ‌اش است.»

یکی از نیروهای خیزش مردمی در ولسوالی چارکنت ولایت بلخ.

همسایه‌ی خوب

این در اوایل ماه جاری، هنگامی واضح شد که سعید خطیب‌زاده، سخن‌گوی وزارت امور خارجه‌ی ایران، به خبرنگاران گفت که در میان افزایش خشونت در افغانستان، «برخی از قومیت‌ها تحت فشار استند. ما خواستار احترام به حقوق آن‌هاییم.»

این اظهارات قبل از این شامل طالبان و مقامات دولت افغانستان در تهران می‌شد، جایی که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه‌ی ایران بود. او، در آن اظهارات، از هر دو طرف خواست که «تصمیمات دشواری» را به نفع آینده‌ی ملت مشترک خود بگیرند.

ظریف در سخن‌رانی‌ای در پایان گفت‌وگوها، گفت: «شجاعت در زمان صلح مهم‌تر از شجاعت در جنگ است»؛ زیرا، باید نوع‌دوستی و افراط را به خاطر صلح نشان داد، حداکثر خواسته‌ها را لغو کرد و به خواسته‌های طرف دیگری توجه کرد، به ویژه در این مذاکرات مبنی بر این که هیچ طرف دیگری وجود ندارد؛ زیرا، دو طرف برادر استند و به دنبال صلح و آرامش ملت افغانستان.»

حسن روحانی، دیپلمات ارشد ایرانی، که قرار است دوره‌ی ریاست‌جمهوری‌اش با پیروزی رییسی خاتمه یابد، سپس درخواست تجدید نظر مستقیم به دو جناح رقیب افغانستانی را ارائه داد.

او گفت: «آن چه من از شما می‌خواهم، استفاده از این فرصت و خاتمه‌ی جنگ در افغانستان در اسرع وقت و فرصت توسعه برای مردم افغانستان است.»

در حالی که تهران آماده‌ی کمک به اختلاف‌های افغانستان است، مقام‌ها، تأکید می‌کنند که ملت به دنبال مداخله در آن سوی مرز نباشد.

شاهرخ ناظمی -رییس رسانه‌ی نمایندگی دایمی ایران در سازمان ملل- به نیوزویک، گفت: «جمهوری اسلامی ایران در امور داخلی سایر کشورها دخالت نمی‌کند و این شامل همسایه‌ی خوب ما افغانستان نیز می‌شود. با این حال، ایران در موارد مختلف، بار دیگر حمایت خود را از برگزاری گفت‌وگوهایی با هدف ایجاد صلح و پایان‌دادن به درگیری‌ها در افغانستان تأیید می‌کند.»

او با اشاره به مباحث اخیر درون‌افغانستانی در تهران و اظهارات بعدی ظریف، گفت: «به هر موضوع مورد علاقه‌ی مشترک، می‌توان در چارچوب این گفت‌وگوها رسیدگی کرد.»

شاهرخ ناظمی، گفت: «نباید فراموش کرد که ایران میزبان میلیون‌ها پناهنده‌ی افغان بوده و است. صلح به ایران و هم‌چنین کشور همسایه‌اش و به آن‌هایی که آرزوی برگشتن به زادگاه ‌شان برای بازسازی زندگی خود را دارند، مهم است.»