کتاب‌و کتاب‌خانه‌ای که از حمله بر دانشگاه کابل به‌جا ماند

زهرا سیاس
کتاب‌و کتاب‌خانه‌ای که از حمله بر دانشگاه کابل به‌جا ماند

در منطقه‌ی جوی شیر کابل، سراغ کسی را می‌گیرم که به‌تازگی کتابخانه‌ی کوچکی را به نام پسر کشته‌شده‌اش در یک رویداد تروریستی، ایجاد کرده است.
وحیده شیرزی، مادر راهد دانشجویی که در حمله‌ی تروریستی بر دانشگاه کابل در ۱۲ عقرب سال روان، توسط مهاجمان تفنگدار کشته شد.
با درآمدن به درون کتابخانه بوی زعفران به مشامم می‌زند؛ زعفرانی که روزی راهد برای گسترش تجارتش آن را از هرات به کابل آورده بود.
خانم شیرزی که بازرگان است، در کنار کارهای تجاری‌اش، به‌تنهایی از چهار فرزندش نیز سرپرستی می‌کند. او پیش ‌از این‌که پسرش را از دست بدهد، در بخش صنایع‌دستی مشغول تجارت بود؛ اما این روزها سرگرم تزیین و سروسامان بخشیدن به کتابخانه‌ای است که فرزندش آرزوی گشایش آن را داشت.
خانم شیرزی می‌گوید: «راهد جان پیش از این‌که به شهادت برسه خوش داشت یک کتابخانه ایجاد کنه که در این منطقه سر نداشته باشد؛ امروز راهد زنده نیست، به همی خاطر مه ای کاره کدم.»
راهد، در زمان کشته شدن ۲۱ سال داشت و فرزند دوم خانواده بود. او در کنار درس‌هایش در دانشگاه کابل، در یکی از مراکز آموزشی، سخنران انگیزشی بود و همین‌گونه زبان انگلیسی را نیز تدریس می‌کرد. پس از نخستین ساعات حمله بر دانشگاه کابل، نوارهای تصویری‌ای از راهد در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شد که در آن از رنج بی‌پایان زیستن و سختی‌های زندگی می‌گفت.
تمام سختی‌ها و رنج بی‌پایان زندگی‌ای را که او در نوارهای تصویری‌اش از آن حرف می‌زد را می‌شد در چشمان مادر راهد دید، چشمانی که با تعریف از روز حادثه و مرگ پسرش هیچ اشکی نمی‌ریخت. در این کتابخانه تصویرهایی از راهد نیز در دیوارها قاب شده بود که در کنار تحقق آرزویش نبودنش را نیز برجسته ‌می‌کرد.
در کنار کتاب‌های چیده شده در قفسه‌ها، محصولات دیگری؛ مانند عسل و زعفران نیز به چشم می‌خورد. «ای همو زعفرانی است که به بچیم در تجارتش شریک بود، بسیار خوش داشت کارش تجارت زعفران باشه.»
خانم شیرزی برای ثانیه‌هایی به درودیوار کتابخانه خیره می‌ماند و با صدایی پر از اندوه می‌گوید: «با دست‌های خودش اینجه ر رنگ و روغن کرد، الماری‌های‌شه نصب کد. حالی که بچیم نیست، خودم به آرزوهایش می‌رسانمش.»

عقرب تاریک، کتابی از ثمینه حفیظی، دانشجوی‌ دانشگاه کابل

زندگی در افغانستان، روزانه از شهروندان زیادی قربانی می‌گیرد و آرزوهایی را پرپر می‌کند. در این میان اما شماری از خانواده‌ها که توان آن را دارند، برای تحقق آرزوهای عزیزان از دست ‌داده‌‌شان، تلاش می‌کنند.
خانم شیرزی، قصد دارد در کنار این کتابخانه، بنیاد خیریه‌ای نیز به نام راهد ایجاد کند تا از این طریق به شهروندان تنگدست کشور کمک کند و به گفته‌ی خودش برای پسرش «صدقه‌ی جاریه» نیز باشد. در چند روز گذشته، پیش از شروع به کار این بنیاد؛ مادر راهد به هفتاد خانواده‌ی نادار و تهی‌دست، پوشاک‌های زمستانی توزیع کرده است.
خانم شیرزی در مورد گسترش این بنیاد می‌گوید: «کوشش می‌کنم، همو قسم که راهد غریب‌پرور بود، راه‌شه ادامه بتم و تا چند وقت دیگه به افراد فقیر مواد خوراکی از طرف بنیاد خیریه بچه شهیدم به مردم کمک کنم.»
با این‌که حالا راهد در میان خانواده و جامعه حضور ندارد؛ اما مادرش با همه‌ی وجود تلاش می‌کند تا آرزوهای او را به حقیقت بدل کند.
وقتی این را می‌نوشتم به یاد راحله افتادم؛ دختر جوانی که دو سال پیش در حمله بر آموزشگاه موعود در دشت ‌برچی کابل جانش را از دست داد. پس از مرگ او، برادرش –رفیع- آستین بالا می‌زند تا به آرزوهای خواهرش جامه‌ی عمل بپوشاند.
یکی از روزها، هنگامی‌که رفیع کتابچه‌ی یادداشت خواهرش را مرور می‌کند، می‌بیند که خواهرش رویای داشتن کتابخانه‌ای را در سر داشته است. پس‌ازآن، رفیع تصمیمش را می‌گیرد و کتابخانه‌ای به نام راحله ایجاد می‌کند.
پسان‌ترها، او با گسترش فعالیت‌هایش، این کتابخانه را به نام بنیاد راحله تغییر می‌دهد. این بیناد تا هنوز به ۲۰ هزار شهروند خدمات آموزشی و بورسیه‌های آموزشی ارایه کرده است.
زندگی در افغانستان، پیوسته شهروندانی را از این کشور گرفته است که با بودن‌شان، شماری از آن‌ها رویاهایی داشتند که می‌توانست برای پیشرفت جامعه کار کنند؛ اما تکرار تراژدی تلخ حمله‌ی تروریستی باعث شده که بسیاری با رویاهای‌شان دفن شوند.
این تراژدی باعث شد که یکی دیگر از شهروندان با زندگی‌نامه‌نگاری شماری از این شهروندان، خودش را آرام کند.

ثمینه حفیظی، نویسنده‌ی کتاب عقرب تاریک

ثمینه حفیظی -دانشجوی دانشکده باستان‌شناسی در دانشگاه کابل- اخیراً کتابی را از کشته شدگان دانشگاه کابل به نام «عقرب تاریک» منتشر کرده است.
نام این کتاب، عقرب تاریک برگرفته از همان ماهی که رویداد خونین دانشگاه کابل در آن اتفاق افتاد، است. قربانیانی که در این کتاب فهرست شده و در موردشان نوشته شده است، هیچ‌کدام بیش از ۲۰ تا ۲۶ سال سن نداشته‌اند.
خانواده‌های قربانیان این حادثه که در روز رونمایی این کتاب در تالار وزارت اطلاعات و فرهنگ حضور داشتند، می‌گویند که اگر جوانان کشور «ستون فقرات» کشور هستند، پس چگونه دولت‌مردان از این جوانان محافظت می‌کنند که در امن‌ترین جای ممکن در پایتخت، چنین سلاخی شدند؟
شماری از این خانواده‌ها در روز رونمایی کتاب عقرب تاریک، با اندوه از کشته شدن و تحویل گرفتن جنازه‌های فرزندان‌شان می‌گفتند و اشک می‌ریختند.
ثمینه، برای این‌که این‌همه درد و جنایت به فراموشی سپرده نشود، زندگی دانشجویان کشته‌شده حمله بر دانشگاه کابل در ماه عقرب را روی کاغذ آورده است؛ عقرب کوری که در هر صفحه آدمی را نیش می‌زند. ثمینه می‌گوید: «قرار نیست این کتاب از غم و دردی که خانواده‌های قربانیان متحمل شده‌اند کم کند؛ ولی کم‌ازکم می‌دانند که خون فرزندان‌شان بی‌ارزش نبود است.»
یک ماه زمان گرفت تا با خانواده‌های کشته‌شدگان حمله بر دانشگاه کابل، گفت‌وگو شود و پس‌ازآن عقرب تاریک بیرون بیاید. به گفته‌ی خانم حفیظی، این کتاب دلیلی برای روحیه دادن به بازماندگان این رویداد و این‌که ما هرگز در برابر تروریستان تسلیم نخواهیم شد، منبع خواهد بود.