هرچند در طبابت؛ قومیت، دین، نژاد، مذهب و رنگِ پوست بیمار مهم نیست و خطکشی بین انسانها، آن را از رسالت و ماهیتش دور میکند؛ اما در افغانستان چون تعصب و جزماندیشی، مثل یک همزاد در مناسبات اجتماعی و رفتاری با آدمها شریک است و همراه با او بزرگ میشود، با احترام به انسانهای نیک که انسانیت نزد شان مقدم بر قومیت است -که با تأسف انگشتشمار اند-، دانشگاه و تحصیل، تا اندازهای زیاد، مشکلی از بحران قومگرایی حل نکرده و فقط موجب انباشت قومگراها و متعصبان تحصیلکرده شده است. نیاز نیست مثال بیاورم؛ چون شما صدها نفر از تحصیلکردههای متعصب و قومپرست را میشناسید که حتا سرنوشت کشور برای شان مهم نبوده است.
مردم قدر تمام داکتران و کسانی که این روزها در خط مقدم مبارزه با کرونا استند و جان شان برای نجات مردم در خطر است را، میدانند؛ کسانی که برای زنده ماندن مردم، با امکانات کم، خود شان به کرونا مبتلا شدند؛ اما مشکل آن است که افراد تحصیلکرده، همسو با بایدها و نبایدها و زیر تأثیر فرهنگ مسلط بر جامعه بوده اند؛ نه رفتارهای اجتماعی متأثر از آنها. در واقع، فرهنگ مسلط بر افغانستان، هنوز برگرفته از الگوهای سنتی و خطکشی شده بین انسانها است تا معطوف به انسانیت و ارزشهای انسانی! برای همین است که رفتارهای دوگانه و تعصبآمیز، حتا در روزگار کرونازده و نزدیک به مرگ انسانها نیز در شفاخانههای ما دیده میشود و با تأسف، از این ناحیه شکایتهای زیادی وجود دارد که کم کم به جامعه منتقل شده و در چند روز گذشته، موجب درگیریهایی نیز شده است.
ریشهی چنین رفتارها هر چه است، بماند؛ اما دلیل چنین رفتارهای زننده و ناشایست، در دنیای مدرن امروز، چند مهم میتواند باشد؛ جهل و باورهای رادیکال یا استیصال و درماندگی. وقتی در برخی کشورهای اروپایی، آنهم در زمانی که نه به دلیل جنگ که برای همهگیر شدن ویروس کرونا، تعداد بیماران فراتر از توانایی بخشهای درمانی و بهداشتی رسیده است، پزشکان در یک درگیری سخت بین دستورالعملهای اخلاقی و نجات جان انسانها گیر مانده اند که از بین مریضان، جان چه کسی را نجات دهند. برای آنها چنین انتخابی، سختترین کار دنیا بود؛ اما در افغانستان با توجه به گزارشها و چشمدیدهای مردم، چنین انتخابی، کار سختی نیست؛ چون این انتخابها قبلا انجام شده و خود جامعه، سیاست، فرهنگ و باورهای مسلط بر جامعه، کار را آسان کرده است.
«علیرضا یاسا»، که خودش دانشجوی مقطع دکترا در امریکا و از پیشروترین افراد در افغانستان است که حداقل بیش از ۲۰ سال، با مرکزهای آموزش زبان «ستاره»، به مردم خدمت کرده است، میگوید، یکی از بستگان نزدیکش که در انگلستان دانشجو بوده است، پس از بازگشت به افغانستان، علائم کرونا نداشته، جوان و ورزشکار بوده است؛ اما در عرض چند روز، به دلیل بیپرواییها و آنچه او تعصب آشکار میداند، از دنیا رفته است: «تلاش کنید در این جنگ نابرابر، زودتر از همه آزمایش دهید، اگر در هرات استید، هرگز توقع نداشته باشید، آزمایش کرونای شما سر وقت انجام شود. بیمار ما روز یکشنبه بستری شد؛ اما امروز پنجشنبه صبح -۵روز بعد-، نمونهی آزمایشش گرفته شد و با تأسف، چند ساعت بعد از آن رحلت کرد.»
تصور این که یک بیمار به دلیل نارساییها و شدت مریضی در شفاخانه بستری شود؛ اما پنج روز بعد از او آزمایش بگیرند، درست زمانی که او نفسهای آخرش را میکشد، واقعا سخت است و نشان از نارساییهای بسیاری دارد. کسی که این شکایت را دارد، آدم دنیادیده و با تجربهای است که حداقل بیش از ۲۰ سال سابقهی تدریس و تربیهی فرزندان مردم را دارد. دهها شاگرد او، در بهترین دانشگاههای دنیا درس خوانده و یا با مدارک معتبر به افغانستان برگشته اند. او از فشار و دردی که در مدت بستر شدن بیمارش در شفاخانهی مرکز تداوی و تجرید کوید-۱۹ در هرات تحمل کرده، به ستوه آمده و تمام آن را نتیجهی تبعیض و مرتبط با ریشههای تاریخی این بیماری در کشور دانسته و معتقد است: «در افغانستان تبعیض وجود دارد؛ اما ریشههای تاریخی مخالفت و تعصب در هرات و در برابر هزارهها، به اوجش رسیده است. نوع برخورد مسؤولان شفاخانهی کوید-۱۹ با خانوادهی ما در هرات دور از شأن انسانی بود. در اوج فشارهای روانی بازماندگان مریضی که با زندگی در جنگ استند، غم طعنههای مثل این که شما هزارهها را خدا بگیرد که این مریضی را از ایران آوردید، غیر قابل وصف بود.»
چندی پیش، سخنگوی وزارت صحت عامه که کرونا موجب شهرتش شد، در اظهار نظری بودار، گفت که بیشترین افراد مبتلا به کرونا در کابل مربوط به غرب کابل اند که مرا به یاد یادداشت «یاسا» برد؛ نمیخواستم به این ماجرا از این زاویه نگاه کنم و شما هیچ نوشته، ابراز نظر، سخن، حرکت، کار و یا چیزی از من در راستای قومگرایی پیدا نمیکنید؛ اما احساس میکنم که جریانها و کارهای بسیاری در این سرزمین جریان دارد که قوم، تبار و نژاد، محور آن است و با تأسف در سالهای اخیر، با سیاستهای بد و قومگرایانهی سیاستمداران ما، این روحیه و رفتار که تا چند سال پیش -حداقل در بین نسل جوان- در پشت چهرهها پنهان بود، روز به روز آشکار و برای بسیاری، موجب نان، آب و حتا افتخار شد.
کرونا یک اپیدمی جهانی است و افغانستان در همسایگی دو کشور کرونازده –مرکز کرونا- چین و ایران است و تا جایی که من میدانم -حداقل در ده سال اخیر- تعداد هزارهها در ایران کمتر از هر زمان دیگر است و هزارهها، بیشتر از ایران، در کشورهای دیگر مثل اروپا، استرالیا و… حضور دارند؛ حتا هزارههایی که در ایران بودند نیز، از این کشور به دلیل فشارهای اجتماعی، کمارزش شدن پول این کشور و دلایل دیگر، ایران را ترک کردند. افغانها در ایران از هر قوم و تبار استند و همه به کشور برگشته اند. این تصور که حالا کم کم به جامعه نیز رخنه کرده است، نشان از کوتهبینی و نگاه قومگرایانهای است که با تأسف، ریشه در این سرزمین دارد. یقینا هزارهها مسؤول و انتقالدهندهی این اپیدمی به قارهی اروپا، امریکا، آسیا و استرالیا نبوده اند و حالا که این مرض کشنده وارد کشور شده است، باید تمام تمرکز روی قطع رنجیرهی انتقال و کنترل آن باشد، نه اتهام بستن به یکدیگر. این حرفها در حالی مطرح میشود که در میان ۱۰ فردی که در ابتدا نتیجهی آزمایش آنها مشخص شد که به کرونا مبتلا اند، تنها یکی از آنها هزاره و از ولایت دایکندی بود که از ایران برگشته بود.
مردم افغانستان، کابل و غرب کابل، مصیبتهای زیادی دیده اند و در سالهای اخیر، تمرکز تمام مصیبتها مثل گروههای تروریستی، انتحار، انفجار و حمله بر مردم عام –نسلکشی- متوجه غرب کابل بوده است و حالا کرونا نیز اگر قومی شود، واقعا برای انسانیت و این کشور دردناک است. حال گیریم که این حرف سخنگوی وزارت صحت از روی دلسوزی و هشدار بوده؛ وقتی مقامها میدانند که غرب کابل مرکز گسترش ویروس کرونا شده است، چرا هیچ توجهی ویژهتری برای مهار ویروس به این بخش از کابل صورت نمیگیرد؟
برخی سران حکومت افغانستان به جای قومیسازی کرونا، بهتر است برای کنترل و درمان آن، بیشتر آستین همت بالا بزنند و اگر غرب کابل مرکز کرونای پایتخت است، به مردم بیشتر کمک برسانند و این اپیدمی را از بین ببرند؛ نه آن که با اظهار نظرهای حساسیتبرانگیز، از مسؤولیت فرار کنند.
این وضعیت به جای بهبود اوضاع، موجب درزهای بیشتر اجتماعی شده و انسانهای بیشتری قربانی میشوند. یاسا مینویسد: «آنچه من با چشم سر دیدم، شاید اولین باری باشد که اینقدر موجب شوک من شده باشد. بیماری که روز یکشنبه حتا میتوانست بدود و به جز تب خفیف، هیچ علامتی از بیماری کرونا در وجودش نبود، درست چهار روز بعد در کام مرگ فرو رفت.»
هیچ کشوری در دنیا به دنبال مقصر نمیگردد؛ چون این کار به جای حل مسأله، پاک کردن صورت مسأله است و از زمانی که کرونا به یک بحران جهانی –نه افغانی- بدل شد، افراد سرشناس و معتبر زیادی به آن مصاب شدند و همین حالا «بوریس جانسون»، نخستوزیر بریتانیا، در بخش مراقبتهای ویژه در انگلستان بستری است. در افغانستان نیز برای کنترل کرونا، باید به دنبال بسیج ملی بود، نه نفاق ملی؛ چون کرونا، بر خلاف بسیار آدمها، عدالتپیشه است و برایش رنگ پوست، نژاد، مذهب، دین، قوم و تبار مهم نیست و همه را به یک چشم میبیند. برای کرونا تفاوتی ندارد که شما رییس، وزیر، سخنگو و وکیل استید یا کارگر، مستری، کارمند، معلم و خبرنگار!
باید علیه کرونا متحدانه مبارزه کرد تا مادران این سرزمین بیش از این به دلیل ندانمکاری و نگاه خطکشی شدهی ما درد نبینند. یاسا در بارهی مرگ مادر پسرکاکایش، ادامه میدهد: «این مادر هیچ حرفی نزد، گریه نکرد و فقط در شوک بود، از مرگ پارهی تنش؛ مرگ کسی که شیرهی جانش را مکیده بود، آنی که چند روز قبل، به او وعدهی بردن به حج را داده بود. مردی جوان و محصل و از این که نتوانست کاکلهای زیبایش را برای آخرین بار شانه کند، شاید سکته کرد!»
باید برای نجات مردم تلاش کرد؛ مهم نیست که فرد مبتلا به کوید-۱۹ یا افرادی در خطر از کدام قوم، تبار و مذهب اند؛ چون این روزها، زمان امتحان و نشان دادن همدردی و جوهرهی انسانی است. باید روی بیشتر شدن امکانات درمانی، کادرهای پزشکی –که خودشان مصؤون باشند- و راه حل برای عبور از این بحران در دل این همهی بحرانهای دیگر مثل جنگ، صلح، کم شدن کمکهای جهانی و… بود. باید کنترل و بازرسیها را در شفاخانهها و لابراتوارها بیشتر کرد تا کسی با سرنوشت بیمار یاسا گرفتار نشود: «از روزی که بستری شد، به رغم خبرگیری و رساندن نیازهای اولیه مثل جوس، غذا، پیچکاری و حتا سِرُم، باز هم شفاخانه از خدمهی کافی، اکسیجن و حتا تراکتهای نصب سِرُم و تزریق آمپولهای مورد نیاز برخوردار نبود. اگر سِرُم داشتیم، کسی نبود که تزریق کند و اگر آدم بود، نمیدانست برای شرایط صحی بیمار، چه چیزی باید تطبیق شود.»
افغانستان این روزها به اندازهی کافی مصیبت دارد؛ از سنگر گرفتن طالبان در پشت دروازههای کابل، فشار امریکا برای اجرایی شدن توافقنامهاش با طالبان، خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان، کشمکشهای سیاسی داخلی و فقر روزافزون به دلیل کرونا، قرنطین و بیکاری که دمار از روزگار مردم درآورده و همه را در شرایط بسیار بد و بحرانی قرار داده است. بهتر است این روزها با یکدیگر مهربان باشیم و به جای فصل، به وصل بیندیشیم. نباید اجازه دهیم کرونا، عاطفه، احساس، فرهنگ و انسانیت مان را در کنترل خود بگیرد.