سقوط نجیب؛ اختلاف درون‌حزبی یا فشار بیرونی؟!

زاهد مصطفا
سقوط نجیب؛ اختلاف درون‌حزبی یا فشار بیرونی؟!

یادداشت: این بخش نوشته نیز، ادامه‌ی گفت‌وگو با همایون فوزی است که با تیترهای جداگانه‌ای در ستون «خط اول» نشر شده است.
بخش پنجم
در شماره‌ی قبل، از سه برداشت یادآور شدم که برای سقوط دولت نجیب، برشمرده می‌شود. یک: مخالفت‌های درون‌حزبی سیاسی-نظامی؛ دو: فشارهای مجاهدین به کمک استخبارات منطقه‌ای و جهانی و سوم: ضعف اتحاد جماهیر شوروی مقابل گسترش امپریالیزم سیاسی-اقتصادی و تصمیم‌گیری این کشور به قطع تجهیزات نظامی در یک جنگ فرسایشی.
شک و ترسی که در نخستین بخش این نوشته، در زمان حاکمیت نظام کمونیستی در افغانستان از آن یادآور شدم، با توجه به پیشروی مجاهدین و زمین‌گیر شدن منافع اتحاد جماهیر شوروی توسط امپریالیزم، بیش‌تر از هر زمانی در زمان نجیب حاکم شده بود. او، تلاش‌هایی برای رضایت گروه‌های جهادی انجام داد؛ اما از این‌که دولت در فاز امتیازدهی بود، این گروه‌ها، فشارها را بیشتر کردند. با آن‌که نجیب به‌دنبال اجرای طرح پنج‌فقره‌ای سازمان ملل بود، گروه‌های مجاهدین، اتحاد جماهیر شوروی و افرادی در حزب، مخالف اجرای آن بودند. اسحاق توخی، کسی که چهارده سال دستیار دکتر نجیب بوده، در گفت‌وگویی با برنامه‌ی «به‌عبارت‌دیگر» که در سایت بی‌بی‌سی فارسی –شش میزان ۱۳۸۹- نشر شده، اختلاف‌های درون‌حزبی را، بیشتر مخالفت شوروی با طرح سازمان ملل می‌گوید. حلقاتی در نظام، روابطی با شورای نظار برقرار می‌کنند که روی ناکامی طرح سازمان ملل کار کنند. با آن‌که نجیب کناره‌گیری از قدرت را پس از اجرای طرح سازمان ملل اعلام کرده بود؛ اما گروه‌های در حال جنگ با دولت، هرکدام به‌دنبال رسیدن به قدرت از راه زور بودند؛ گرایشی که تجربه‌ی تاریخی نبرد سنت و مدرنیته به بار آورده بود و هنوز ادامه دارد. تأثیر نظامی این مخالفت‌ها، به جدایی دوستم از بدنه‌ی قدرت انجامید که با امکانات مجهز دولتی، ولایات شمال را فرماندهی می‌کرد. جدایی دوستم، جدایی مهره‌های بلند رتبه‌ی نظامی‌ای بود که در شمال و در کابل وظایف مهمی را به عهده داشتند. همه‌ی مهره‌ها طوری چیده شده بود که حکومت نجیب زمین‌گیر شود.
گروه‌های مجاهدین، بیشتر از پیش مسلح و بسیج شده بودند؛ چون هم وضعیت حاکم، انگیزه‌ی پیروزی و رسیدن به رویای شکست کمونیزم در افغانستان را بیشتر کرده بود و هم استخبارات بیرونی، دادن تجهیزات نظامی به گروه‌های جهادی را افزایش داده بودند تا بتوانند آخرین میخ را بر تابوت شکست شوروی در افغانستان بکوبند. همه احزاب مطرح غیر از حزب وطن که دولت را به دست داشت، در مخالفت با نظام می‌جنگید. پیوستن دوستم به حزب جمعیت، کنترل دولت بر شمال را قطع کرد. قطع شمال از کنترل دولت مرکزی، به معنای در محاصره‌ ماندن دولت مرکزی بود؛ چون هم بخشی از افغانستان را از دست داده بود و هم امکانات نظامی‌ای که در دسترس جنرال دوستم و افرادش قرار گرفته بود، زمینه‌ی شکست دولت در کابل را فراهم می‌کرد. با استفاده از همان امکانات نظامی بود که جنرال مجید روزی، یکی از فرماندهان دوستم، همان شب که دکتر نجیب می‌خواست فرار کند، با افراد دوستم به میدان هوایی کابل پایین شده و نگذاشت دکتر نجیب در همکاری با سازمان ملل به هند فرار کند. دگروال عبدالوهاب نورستانی، افسری که در آن زمان در میدان هوایی کابل وظیفه‌دار است، از ساعت یازده شب می‌گوید که هواپیماهای ترانسپورتی «N26» در میدان هوایی کابل نشست می‌کنند؛ هواپیماهایی که شامل سربازان و افسران دوستم است و جنرال مجید روزی، فرمانده آن‌ها، نیروهایش را در همه‌ی بخش‌های میدان هوایی، از جمله بخش «VIP» موظف می‌کند.
ناوقت همان شب، دکتر نجیب با سه عراده موتر، وارد دوسرکه‌ی میدان می‌شوند؛ اما نام شبی که جنرال جسفر، سریاور دکتر نجیب برای پوسته‌ی امنیتی می‌دهد، اشتباه است و باعث می‌شود که مانع ورود آن‌ها به میدان شود. سرانجام، پس از تلاش‌های زیاد، عبدالوهاب نمی‌تواند آن‌ها را وارد میدان کند و دکتر نجیب پس‌ از این‌که می‌فهمد نیروهای جنرال دوستم در میدان جابه‌جا شده است، به همراهانش می‌گوید که برگردند. دکتر نجیب و همراهانش، از همان دوسرکه‌ی میدان برمی‌گردند و مستقیم در دفتر نمایندگی سازمان ملل پناهنده می‌شوند؛ جایی که چهار سال را در آن سپری می‌کنند تا این‌که طالبان او و برادرش را از همان‌جا بیرون کشیده و به دار می‌آویزند.
علت بعدی و اساسی‌ای که به شکست حکومت نجیب انجامید، به گفته‌ی کسانی که در داخل نظام بودند، تغییر علاقه‌ی شوروی نسبت به افغانستان بود. اسحاق توخی، دستیار دکتر نجیب –کسی که در نمایندگی سازمان ملل نیز چهار سال را با نجیب بود- در گفت‌وگویش با بی‌بی‌سی، از تغییر علاقه‌ی شوروی نسبت به افغانستان می‌گوید و تحلیل می‌کند که با توجه به شرایط آن زمان، اتحاد جماهیر شوروی، توان حمایت مالی و نظامی از دولت افغانستان را نداشت و هم‌چنان موجودیت یک نظام قدرتمند در افغانستان، این خطر را متوجه شوروی می‌کرد که «شاید جمهوری‌های آسیای میانه، جذب کشورهای غربی شوند؛ بنابراین، آن‌ها خواستار افغانستانی بودند که دچار آشوب و ناآرام باشد. تا جمهوری‌های آسیای میانه نتوانند ارتباط خود را از طریق افغانستان با کشورهای غربی برقرار کنند.» آقای توخی که نزدیک‌ترین فرد با نجیب نام برده شده، می‌گوید: «روس‌ها از طرح سازمان ملل متحد حمایت نکردند. این مسئله بعدها مشخص شد.
به همین اساس بود که وقتی در سال ۱۹۹۱ برهان‌الدین ربانی بعد از آن‌که کودتای تندروان به ناکامی انجامید، به مسکو سفر کرد، مقامات روسیه‌ی فدراتیف به‌صورت رسمی در یک کنفرانس خبری اعلام کردند که ما از دولت به رهبری برهان‌الدین ربانی حمایت می‌کنیم؛ درحالی که دولت دکتر نجیب‌الله هنوز سر جایش بود.»
زمین‌گیر شدن اتحاد جماهیر شوروی مقابل امپریالیزم اقتصادی امریکا، یکی از دلایل عمده‌ی شکست یا عقب‌نشینی این کشور از افغانستان پنداشته می‌شود؛ چون امریکای بعد از جنگ جهانی دوم، تبدیل به قدرت مهارنشدنی اقتصادی شده بود و نوعیت دیدگاه این کشور ابرقدرت به مسئله‌ی اقتصاد و بازار آزاد، چیزی بود که اکثر کشورها و سازمان‌های اقتصادی جهانی خواهان آن بودند؛ بر همین اساس، آن‌چه در حال قدرتمند شدن بود، امپریالیزم بود که آزادی بازار را با خود داشت و آن‌چه هر روز دامنش کوتاه‌تر می‌شد، کمونیزم بود که با شعار عدالت اجتماعی و طبقاتی وارد میدان شده بود.
نوع نگرش کمونیستی نسبت به اقتصاد و تقسیم دارایی ثروتمندان به فقرا، در حالی که نظام سرمایه‌داری با محوریت امریکا به جنگ کمونیزم می‌رفت، نه‌تنها جلو پیشروی اتحاد جماهیر شوروی را گرفت؛ بلکه آسیب بزرگی به‌نظام کمونیستی شوروی در کشورهای مستعمره‌ی آن وارد کرد.
ادامه دارد…