انصاری را رها کنید؛ قتالی را بگیرید!

زاهد مصطفا
انصاری را رها کنید؛ قتالی را بگیرید!

منع اجرای کنسرت وجیهه و فرید رستگار در «تخت سفر» هرات، از سوی وحید قتالی، والی این ولایت، با توجه به اخباری که این اواخر از گسترش بنیادگرایی مذهبی در هرات شنیده می‌شود، نگرانی‌ای بر نگرانی‌های موجود است؛ نگرانی‌ای که پیام نفوذ از گسترش بنیادگرایی در نهادهای دولتی می‌دهد یا دست‌کم این را روشن می‌کند که مقام‌های دولتی محلی، به‌جای سرکوب مهره‌های بنیادگرا، به‌دنبال توجیه آنان‌اند؛ توجیهی که شاید از ترس آب بخورد. در این نوشته، چند احتمال را برای لغو اجرای کنسرت وجیهه‌ رستگار بررسی می‌کنم تا خاطرنشان کنم که لغو این کنسرت، به دلایل مختلف، نفوذ بنیادگرایی مذهبی در نهادهای حکومتی است که به شکل ترس یا به گونه‌ی دیگری، خودش را نشان می‌دهد.
۱: با توجه به گسترش بنیادگرایی در هرات و فعالیت علنی مولوی انصاری و افرادی ازاین‌دست و سمت‌وسو دهی افکار عامه علیه دولت و دست‌آوردهایی که زیر چتر آن قابل‌اجرا است، شاید لغو کنسرت وجیهه‌ رستگار، اقدامی محافظه‌کارانه از سوی مقام‌های این ولایت باشد؛ چون وضعیت امنیتی حساس است و ارزیابی مقام‌های ملکی و امنیتی در هرات ممکن به این نتیجه انجامیده باشد که احتمال تأمین امنیت کنسرت وجیهه رستگار آن‌هم در تخت سفر و وسط مردم عام، وجود ندارد و مقامات دولتی برای همین مانع اجرای کنسرت شده باشند تا بتوانند از اتفاق‌های ناامنی احتمالی جلوگیری کنند. با توجه به ادعایی که وجیهه رستگار با سجاد محمدی، خبرنگار بی‌بی‌سی در هرات مطرح کرده، این امکان را خنثا و خبر از ترس یا گسترش افراط‌گرایی در هرات می‌دهد. بانو رستگار، در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفته که آقای قتالی نه‌تنها مانع اجرای او در تخت سفر هرات شده؛ بلکه از اجرای او در کنفرانس امیر علی‌شیر نوایی نیز از سوی والی هرات ممانعت صورت گرفته است. با توجه به این ادعا از سوی خانم رستگار، این هشدار را می‌رساند که والی هرات نه‌تنها نتوانسته با چند هزار نیروی امنیتی و صلاحیت ملکی و نظامی در هرات، مانع فعالیت‌های مجیب‌الرحمان انصاری و افرادی مانند او شود؛ بلکه ترس از مولوی انصاری، باعث شده است خودش را هم‌سو با خواسته‌های او نشان بدهد و وانمود کند که هرات شهر فرهنگ و تمدن نه؛ بلکه شهر بنیادگرایی مذهبی است و باید همین‌گونه باقی بماند.
۲: احتمال دوم، بیان‌گر هم‌دستی مقام‌های دولتی در هرات با مجیب‌الرحمان انصاری است. اگر دولت در هرات، علیه افراط‌گرایی مذهبی فعالیت دارد، چگونه امکان‌پذیر است یک امام مسجد، شعار قیام علیه دولت را سر بدهد و هیچ واکنشی از سوی مقام‌های دولتی صورت نگیرد. گزارش‌های تأییدشده و تأیید نشده‌ای از فعالیت‌های افراط‌گرایانه‌ی نظامی مولوی انصاری تاکنون دست‌به‌دست شده و دست‌کم خودش در سخن‌رانی‌هایش، بارها نشان داده است که گروه‌های افراطی، حق‌به‌جانب‌تر از دولت‌اند. وقتی مولوی انصاری در کشوری که هر روز خون ده‌ها انسان بی‌گناه توسط گروه‌های تندرو ریخته می‌شود، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهد؛ اما دولت را عملاً کفری و حمایت از آن را گناه می‌گوید، دیگر جای شک و شبهه‌ای در تروریست بودن خودش باقی نمی‌گذارد. به ادامه‌ی اظهارات این‌چنینی مولوی انصاری، وقتی والی هرات مانع اجرای یک آوازخوان زن در کنفرانس علی‌شیر نوایی و به تعقیب آن در تخت سفر هرات می‌شود، بدون شک، هر نوع تصوری را باطل می‌کند؛ جز این تصور که والی هرات نیز یکی از مریدان مولوی انصاری است و با این‌ کارهایش، می‌خواهد ارادت و دنباله‌روی‌اش را از مولوی انصاری نشان بدهد.
۳: احتمال سوم که با توجه به اظهارات وجیهه رستگار، تکان‌دهنده؛ اما دور از احتمال نیست، این است که والی هرات، کاپی رنگه‌ای از مولوی انصاری است با لباس‌های رسمی که یک چوکی حکومتی را اشغال کرده است. وجیهه رستگار، در گفت‌وگویش با خبرنگار بی‌بی‌سی، گفته است که نه‌تنها مقامات هرات مانع اجرای کنسرت از قبل هماهنگ شده‌ی او شده‌اند؛ بلکه حتا حضور او در محضر عام را نیز منع کرده‌اند. خانم رستگار، با استناد از والی هرات گفته: «این‌ها حق ندارند برنامه اجرا کنند و حتا حق حضور در محضر عام (اماکن عمومی)، هم‌چنین عکس‌برداری و فیلم‌برداری را ندارند و باید هرات را زود ترک کنند.» این اظهارات بانو رستگار، بیان‌گر چیزی است که فرق بین والی هرات و مولوی انصاری را خط می‌زند و هر دو را دو چهره با لباس و موقف متفاوت معرفی می‌کند. اگر این گفته‌ها از والی هرات باشد، تنها احتمالی که راه او را از مولوی انصاری اندکی جدا می‌کند، شاید موضوع شخصی‌ای باشد که والی هرات از بانو رستگار توقع داشته و زمانی که با ممانعت روبه‌رو شده، این‌گونه خواسته است او را در هرات بایکوت کند. با توجه به این‌که نظر به ادعای بانو رستگار، قبلاً اجرای کنسرت با مقامات امنیتی هماهنگ و بعداً توسط والی هرات لغو شده است، این حدس و گمان را به میان می‌آورد. حتا اگر چنین حدسی درست باشد، نه‌تنها که والی هرات را اندکی توجیه نمی‌کند؛ بلکه او را در یک موقف دولتی، مورد بازپرس قرار می‌دهد. عرض کردم که این یک حدس و احتمال نویسنده است؛ وگرنه، آن‌چه روشن است، چهره‌ای از والی هرات را به نمایش می‌گذارد که فرقش با مولوی انصاری، تنها موقف دولتی و لباس‌های رسمی‌ای است که پوشیده.
با توجه به شرایطی که گرایش‌های بینادگرایانه در نقاط مختلف افغانستان سر بلند کرده است، دولت و تنها دولت است که باید بازیگر اصلی آن‌چه به دروغ جمهوری می‌نامد باشد و دست‌کم نشان بدهد که به این نام، در حد نمایش باورمند و پایبند است. اجرای چنین نمایش‌هایی از سوی مقام‌های دولتی آن‌هم در سطح والی یک والایت بزرگ مانند هرات، پیامی که گروه‌های افراطی می‌فرستد، خبر از تسلیم دولت می‌دهد و پیامی که به مردم افغانستان زیر چتر این جمهوری فروریخته می‌دهد، این است که دولت و مهره‌هایش به لرزه درآمده و باید مردم منتظر وضعیت بدتر از این هم باشند؛ وضعیتی که فرق مقامات دولتی، گروه‌های تندرو و بنیادگراهای مذهبی را نزد مردم مختل می‌کند و این اختلال تفکیک، بستری را فراهم می‌کند که جمهوری و هر آن‌چه به نام ارزش زیر این چتر سوراخ‌سوراخ شنیده‌ایم، از میان برداشته شده و افرادی چون مولوی انصاری و یا کاپی مدرن‌ترش، وحید قتالی را بر سرنوشت مردم حاکم کند.