بامیکان بند، به انگلیسی Bamikan Band
بامیکان نام کهن بامیان (شهر تاریخی و مرکز فرهنگی افغانستان) است.
این گروه(band) که از سال ۱۳۹۱ اجراها و کنسرتهای رسمی خود را در کارنامه دارد، اولین گروه موسیقیِ افغانستانی در ایران است که موسیقی زنده را روی صحنه(stage) بُرده و اجرایی کاملا زنده را ارائه دادهاند.
اجراهای «بامیکان بند»:
سال ۱۳۹۱-۱۳۹۲ در سالن آمفی تئاتر سرای محلهی قیامدشت (تهران)/ سالن اجرای منطقهی ۱۵ تهران.
سال ۱۳۹۳ در سالن همایش بینالملل دانشگاه تهران.
سال ۱۳۹۳ در سالن سینما فردوسی. ایران-تهران.
سال ۱۳۹۵ در سالن سینما هجرت. ایران-کرج.
سال ۱۳۹۵ در سالن سینما فردوسی. ایران-تهران.
گروه موسیقی «بامیکان» در سال ۱۳۹۴ نام و لوگوی اختصاصی خود را رونمایی کرد. (پیش از این تنها با نام نوازندگان روی صحنه اجرا میکردهاند)
رهبر گروه بامیکان: متین خاوری متولد ایران-تهران.
او نوازندهی گیتار کلاسیک / فلامنکو و خوانندهی اولِ گروه بوده و همچنین اولین فرد بین افغانستانیها که تدریس موسیقی را به صورت حرفهای، آکادمیک و آموزشگاهی با نام مجموعهی آموزشی بامیکان در سه شعبه در تهران و کرج آغاز کرد.
بامیکان بند، از سال ۱۳۹۵ بعد از انتشار تک آهنگِ «تو میروی» سکوت کرد و فعالیت خود را متوقف ساخت.
به گفتهی گردانندهی فعلی گروه، مهدیار خاوری که برادر متین خاوری است؛ این گروه به زودی فعالیتهای خود را از سر خواهد گرفت.
گروه موسیقی بامیکان بعد از حدود ۴ سال سکوت، در سال ۹۸ موفق به اخذ مجوز برای آثارشان در وزارت فرهنگ و ارشاد (دفتر موسیقی) شد و کنسرتی در روز شنبه ۲۹ تیرماه ۹۸ در فستیوالِ «صد شب صد اجرا (موسسه اوج فرهنگ مهر)» برگزار کرد.
اعضای گروه بامیکان:
مهدیار خاوری: نوازندهی گیتار بِیس/خواننده.
نثار محمدی: نوازندهی گیتار کلاسیک/ خواننده.
مرتضا خالقی: نوازندهی پیانو.
محمدتقی بربری: نوازندهی گیتارlead guitar
عکاس: مهدیه خادمی و سما خادمی
گفتوگو کننده: عارف حسینی
صبح کابل: نگاه شخصی شما به هنر و موسیقی چیست؟
مهدیار خاوری: از زمانی که به یادم میآید ما هشت-نه سال پیش موسیقی را شروع کردیم؛ آن موقع شاید فقط به خاطر علاقه و به صورت شخصی بود که ادامه دادیم. در سال ۹۳ تصمیم گرفتیم که این گروه را تشکیل دهیم. به این اعتقاد رسیده بودیم که چون موسیقی زبان بینالمللی است و بعضی از حرفها را فقط میشود با آن بیان کرد. تلاش مان جدیتر و منسجمتر شد. من از وقتی موسیقی را جدیتر دنبال کردم، احساس کردم حال بهتری دارم، موسیقی راه بیان احساسات از طریق صدا است. دیدم که برداشتن نتها و انتخاب آنها برای حرف زدن برایم راحتتر و دلنشینتر است. با موسیقی میشود فرهنگسازی کرد؛ موسیقی هیچ مرزی را به رسمیت نمیشناسد از این رو تمام حرفهای خودم را با موسیقی میتوانم بزنم.
صبح کابل: مخاطب موسیقی را فقط میشنود؛ اما شما آن را مینوازید و میخوانید، از لذت اجرای موسیقی برای خودتان بگویید.
مرتضا خالقی: باید بگویم پیش از موسیقی من خودم را گم کرده بودم؛ هر چند استعدادهای مختلفی در خودم و در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و دیگر چیزها میدیدم؛ احساس میکردم که هیچ اثری از خودم در این دنیا ندارم، جایگاه بالای موسیقی برای من آن جاست که میتوانم چیزی از خودم به جای بگذارم. آدم اگر بتواند واژهی بزرگ موسیقی را در زندگی خودش جای دهد و خالق یک اثر باشد، این یک حس خیلی بزرگ است که در قدم اول نصیب خود هنرمند میشود. هر چند در ابتدا دیگران بگویند تو به درد این کار نمیخوری، دنبال نان باش که خربزه آب است؛ اما تنها چیزی که مهم است هدف قلبی خود انسان است. من موسیقی را هدف قلبی خودم میدانم، دوست دارم آن چیزی را که میخواهم، خودم خلق کنم و امیدوارم با بامیکان به این هدف برسم.
صبح کابل: سبک موسیقیای که بامیکان کار میکند، چیست؟ در فضای موسیقی افغانستان پیش از شما و به موازات شما گروههای دیگری است؟
نثار محمدی: سبکی که بامیکان کار میکند راک است و تلفیقی، folk_rock، post_rock و دیگر شاخههای مرتبط به موسیقی راک و حتا گاهی خارج از راک؛ اما تمرکز اصلی ما بر موسیقی راک است.
در موسیقی راک افغانستان قبل از ما هم گروههای دیگر بودهاند مثل kabol dreams که حالا خارج از افغانستان و در اروپا استند؛ گروه مورچهها و چندین گروه دیگر که هنوز به آنصورت دیده و شناخته نشدهاند.
سبک راک عامپسند نیست و طرفداران کمی دارد. سبک راک برای خیلی از مردم افغانستان یک صدای ناهنجار است و هنوز این سبک آنطور که باید بین مردم جا نیفتاده است. در واقع گوش مردم آلوده به سبکهای دیگر است. ما در بامیکان در تلاش استیم که بعد از این مردم ما صدای موسیقی راک را بشنوند و بپسندند، دلیل پسزدگی مردم نسبت به سبک راک و این که میگویند این چه سبکی است و دوست ندارند گوش کنند، به گمانم به این دلیل است که نسبت به آن آگاهی و اطلاع درست ندارند؛ از طرفی موسیقی خوب راک به آنها عرضه نشده است. دوست داریم به وسیلهی گروه بامیکان این سبک را برای مردم افغانستان جا بیندازیم تا گوش کنند و نیز حمایت کنند.
صبح کابل: از اعتقادات و پایبندی گروه بامیکان، اجرا به صورت زنده است، دلیل اصرار شما بر این موضوع چیست؟
مهدیار خاوری: ساختار موسیقی در این جغرافیا خراب شده است؛ منظورم از این جغرافیا کشورهای ایران، افغانستان و فارسیزبان است. در واقع موسیقی به صورت درست، اصولی و خوب شنیده نمیشود، در کشور ایران، سطح اجرای موسیقی بسیار ضعیف شده است، گوش شنیدن مردم هم به همین عادت کرده است. در گذشتهی نه چندان دور، وضع موسیقی خیلی بهتر بود؛ چرا که ارکسترال بود، با تعداد نوازندههای بیشتر نواخته میشد؛ اما حالا با موسیقی بسیار پیشپاافتاده که تنظیم کامپیوتری_و نه ضبط زندهی صدای ساز_ دارد و در اجرا هم به صورتplay back استند مواجه استیم؛ حتا در اجراهای بزرگی هم که در ایران برگزار میشود، میبینیم که یکی دو خط (لاین)play back دارند که این برای یک موسیقیدان کار نادرستی است. وقتی گروه موسیقیای تشکیل میشود تمام اینها باید زنده باشد، در واقع زمان اجرا روی صحنه باید در همان لحظه، ساز بنوازد و نت را خلق کند که اجرای درست این است، همهی صداها زنده و واقعی باشند؛ به همین دلیل ما روی اجرای زنده حساس استیم تا فرهنگسازی شود. موسیقی باید به صورت زنده اجرا شود نه این که جای دیگر ضبط شده باشد و روی صحنه فقط آن را به صورت مُرده پخش کرد و به خورد مردم داد.
بامیکان ادعایی ندارد و شاید تاکنون هم تنظیم آهنگهای ما برای صحنه خیلی عالی نبوده؛ اما این تعهدی است که ما به آن پایبندیم تا اصول موسیقی را رعایت کنیم.
صبح کابل: در مورد اجرای زنده، بهطور حتم با مسائل بیشتری درگیر خواهید بود، در اینباره بگو.
مهدیار خاوری: مسائل اجرای زنده قطعا بسیار بیشتر از اجرای غیر زنده یاplay back است، اجرای زنده هزینههای سنگینی برای ما دارد؛ اما ارزشمند است، برخی سالنها برای اجرای زنده مناسب نیست؛ ولی ما تمام تلاش مان را میکنیم تا کیفیت مطلوب را ارائه دهیم. اجرای ساز زنده مسائل خاص خود را دارد؛ مثلاً پشتیبانی سالن و سیستم صوتی نیاز دارد که تمام خطها (لاینها) را پشتیبانی کند. نوازندهها با هم هماهنگ باشند و نتهایی که مینوازند از تنظیم خارج نشود؛ اضطراب و التهاب صحنه هم که نیاز به تبحر و تجربه دارد. گاهی مجبور میشویم از نوازندهی مهمان دعوت کنیم و یا ساز اجاره کنیم که دستمزد و اجاره و هزینه ایاب و ذهاب نیاز دارد. به دلیل این که ما گروه مستقل استیم و از سمت مؤسسه و یا اسپانسری پشتیبانی نمیشویم، همیشه این هزینهها بر ما تحمیل میشود و خود بچهها پرداخت میکنند. ما اینها را به جان میخریم تا بتوانیم صحنه و اجرای خوب داشته باشیم.
صبح کابل: در مورد چند و چون کنسرتی که برگزار شد، احساس بچههای گروه و خودت را بگو.
مرتضا خالقی: برگزار کردن کنسرت، ابعاد خاص خودش را دارد؛ باید خیلی تمرین داشته باشیم تا با هم هماهنگ باشیم. مهمترین تلاش ما این بود که آهنگهایی از خودمان تنظیم و اجرا کنیم، وقتی که مردم آن را میشنوند بگویند که این آهنگ تکراری نیست و قبلا آن را نشنیدهاند؛ یعنی بازاجرای آهنگ خوانندهی دیگری نیست.
ما دوست داریم بر روی صحنهی اجرا کاری جدید از خودمان خلق کنیم، این برای ما خیلی ارزش دارد.
شخص خودم از آنجایی که استورهام در موسیقی یکی از بزرگترین نوازندههای پیانو و شخص یانی است که در کل قارهها برنامه داشته است، دوست داشتم در این اجرا یکی از تجربههای یانی را داشته باشم؛ این که با دو کیبورد روی صحنه بنوازم، فکر نمیکنم برای هیچ یک از مخاطبان آنقدر مهم باشد که برایش با دو کیبورد نواخته شود؛ اما برای من که میدانستم این کار راحت نیست و نیاز به تمرکز بالایی دارد، خیلی خوشحال استم که در این کنسرت توانستم یکی از آهنگها را با دو کیبورد همزمان اجرا کنم؛ تجربه کردن این حس خیلی برایم شکوهمند بود.
صبح کابل: اعضای گروه بامیکان که اغلب متولد ایران لستند، شخصیت هنری و موسیقیشان اینجا رشد پیدا کرده است، آیا بامیکان با گروههای داخل افغانستان و پسند مردم آن وجه تمایزی دارد؟
نثار محمدی: افغانستان نوازندگان بزرگی دارد، طبع و پسند بیشتر مردم در افغانستان آهنگهای شاد و ششوهشت است؛ مثلاً آهنگهای قطغنی و مجلسی، پسند مردم کمتر به سمت موسیقی راک است و آن را چرت میدانند، اعتقاد دارند که راک به درد جامعهی افغانستان نمیخورد.
صبح کابل: دلیل این تمایز و نوع پسند در افغانستان چه است؟
نثارمحمدی: افغانستان کشوری است که تجربهی سی سال جنگ را دارد، حالا مردم دوست دارند شاد باشند، البته بیشترشان هم دنبال موسیقی نیستند؛ بلکه دنبال چیز دیگری استند؛ مثلا متاسفانه اگر خانمی بخواهد در افغانستان خواننده شود به موسیقی او دقت نمیکنند بلکه حمایت شان از او به دلیل تنانگی است، نقطهی مقابلش، نوازنده و خوانندهای که اصولی و حرفهای کار میکند مورد توجه و حمایت قرار نمیگیرد. در واقع نگاهها و حمایتها از موسیقی در افغانستان نه به خاطر موسیقی بلکه به علت ویژگیهای غیر موسیقایی است.
مهدیار خاوری: سبکی که ما کار میکنیم بین افغانستانیها چه در ایران و چه در افغانستان ناشناخته است. در ایران اوضاع بهتر است به دلیل این که موسیقیدانهای ایرانیای استند که این سبک را کار میکنند؛ اما بیشتر مردم این سبک موسیقی را نمیشناسند و نمیپسندد؛ به ویژه در افغانستان، مردم بیشتر دنبال موسیقیای استند که من به آن دمبلیدیشو میگویم، دنبال موسیقیای استند که ریتم آن رقصآور باشد. موسیقی در واقع تبدیل به صنعت شده است. بیشتر هنرمندان در این عرصه با هزینه کردن پول خود عرض اندام میکنند، شبکههای تلویزیونی و دیگر رسانهها هم به خاطر دریافت پول اینها را در صفحهی اول خود منتشر میکنند. هنر اصیل و واقعی اینگونه پایمال میشود و به گوش کسی نمیرسد. یک دلیل کمتر شنیده شدن موسیقی و سبک گروه ما هم، همین است که گفتم. برنامههای معرفی استعداد موسیقی مثل ستارهی افغان هم در پی بها دادن به موسیقیدان(خواننده) ی حرفهای نیست، بلکه سازوکار و سیاست آن برنامه قالبا اینطور است کسی که هیچ هنری ندارد بالا میآید و کسی که حقش است حذف میشود، کسی که هم موسیقیدان و هم خواننده است به راحتی و در مراحل اولیه حذف میشود. در واقع کسی که پول خرج میکند و هیچ استعدادی ندارد تقدیر میشود؛ اما کسی که سالها دنبال علم موسیقی رفته است و زحمت کشیده است نادیده گرفته میشود. چه قدر خوب میشود اگر برنامهای باشد که با اصول، قوانین و تئوری موسیقی پیش برود و کسی که حقش است شناخته شود و به تبع گوش شنونده از موسیقی خوب پر شود.
گوش مخاطب موسیقی در کشورهای فارسیزبان خراب شده است. بازار(مارکت) موسیقی طوری شده است که اسیر سیاست و پول است. بامیکان هدفش این است که موسیقی خوب ارائه بدهد، موسیقیای که ماندگار باشد؛ چون تنها صداست که میماند. ما اگر این گروه را تشکیل دادیم برای این است که فرهنگسازی کنیم که دیدگاه جامعه را تغییر دهیم که فقط به موسیقی رقصآور توجه نکنند. ما سعی میکنیم، هر چند سبک موسیقی ما متفاوت است، آهنگی تولید کنیم که شنونده با آن ارتباط بگیرد؛ این میتواند تنظیم دوبارهی آهنگها از موسیقیدانهای بزرگ کشورمان نیز باشد که در قید حیات نیستند مثل ساربان، احمد ظاهر و کسانی که واقعا برای موسیقی زحمت کشیده اند و موسیقی خوب ارائه دادند؛ ولی حالا مردم موسیقی پیشپاافتاده و ضعیف را گوش میکنند. ما قصد تغییر این ذائقه را داریم و برای این مهم تلاش میکنیم.
صبح کابل: سازهایی که شما در بامیکان مورد استفاده قرار میدهید، سازهای سنتی مثل طبله_جوره_ و رباب نیست، این به خاطر سبک موسیقی شما است؟
نثار محمدی: سبک موسیقی بامیکان راک و تلفیقی است؛ ما در تنظیم آهنگهایی که در استدیو ضبط میکنیم از سازهای سنتی افغانستان استفاده کردهایم؛ اما متاسفانه در ایران نوازندهی خوب سازهای سنتی افغانستان به آن صورت وجود ندارد که بتواند در اجراهای زنده با ما همکاری کند؛ حتا در ضبط استدیویی به ناچار از sample یا نمونههای پیشساخته استفاده میکنیم.
از آن طرف در افغانستان هم گیتار بهویژه گیتار الکتریک ساز محبوبی نیست؛ مخصوصا صدای به اصطلاح دیستروژن آن. مشکل اینجاست، در افغانستان دوست دارند مثلاً محفلی بگیرند، جورگی بنوازند و کسی برقصد. توقع آنها از موسیقی در این حد است. هر چند در قدیم اینگونه نبود و افغانستان موسیقی کلاسیک و موسیقیدانهای بسیار قوی دارد نمونهاش ظاهر هویدا، احمد ظاهر و…
صبح کابل: شما نوازنده استید، خواننده استید، گروه دارید، تا اینجا که رسیدهاید آیا مهاجر بودن، سنگی پیش پای شما گذاشته است؟
مرتضا خالقی: مهاجر بودن همیشه برای ما یک واژهی دردناک بوده است، نه تنها در موسیقی بلکه در تمام جوانب زندگی.
اما باید توجه داشت که همه چیز ابتدا از خانواده شروع میشود. من اولین روز که ساز خریدم مرا به خانه راه نمیدادند، میگفتند مطرب شدی، رقصنده شدی. خانوادهی من خیلی مذهبی است، حتا خود من هم در فضاهای مذهبی زیاد بودهام، متاسفانه خداپرستی هم اینروزها جز به فکر سود و جیب خود بودن نیست، فضا پر است از تعصب بیجا، حسادت، تحجر و نگاه نادرست.
مهاجر بودن در موسیقی هم مسائل خودش را دارد؛ حتت در آموزشگاههای موسیقی نگاه از بالا به پایین وجود دارد. برخی نگاه ترحم دارند و برخی به بهانهی نقد قصد توسری زدن، که تو مهاجری و نمیتوانی موفق شوی. عدهی زیادی به علت همین توسری خوردنها از موسیقی کناره گرفتهاند؛ اما همین توسریها برای ما پلهی صعود شد؛ باعث شد که ما جدیتر کار کنیم؛ یعنی برای ما انگیزه شد تا کار مثبتی انجام دهیم. مهاجر بودن به نوبهی خود در هر مسیر و هنری دارای سختی بیشتر است؛ اما ما میخواهیم نشان دهیم که علیرغم این مشکلات توانستهایم کاری کنیم.
پروژهی جواز گرفتن در ایران کار بسیار سختی است. ما خواستیم بگوییم اگر هدفی داشته باشید و برای آن سخت تلاش کنید، رسیدن به آن غیرممکن نیست.
مهاجر بودن درد بسیار دارد، وقتی پروندهی جواز تو را ندیده میگیرند و میگویند توی مهاجر به درد موسیقی نمیخوری. ما نه برای این که بخواهیم عنوان هنرمند بودن را کسب کنیم، بلکه برای هدف مان این دردها و سختیها را تحمل کردیم و از پای ننشستیم. وقتی پروندهات را میبندند و میگویند از دفتر بیرون برو آن موقع تمام ناامیدیها به سراغ تو میآید؛ فقط عشق به موسیقی است که ما را در این مهاجرت لعنتی سر پا نگه داشته است.
شبهایی بوده است که بچههای بامیکان از پول شام و سیگار و تفریح خود زدهایم تا بتوانیم تمرین کنیم؛ مگر من جوان دل ندارم که بخواهم خوشگذرانی کنم، موسیقی از همه چیز برای ما بالاتر بوده است. ما برای تأمین هزینههای زندگی روزانه کار کردهایم و شب جمع شدهایم تا آهنگی را تنظیم کنیم و با هم ساز بزنیم.
مهدیار خاوری: آخرین باری که ما در ایران اجرا داشتیم چهار سال پیش بود که دو اجرای موفق داشتیم. ما اولین گروه موسیقی افغانستانی بودیم که موسیقی تمام زنده را روی صحنه اجرا کردیم، اجرای اول در کرج بود که هفتصد نفر شرکت کردند، اجرای بعد در تهران بود که به هزار و ششصد نفر رسید، بعد از آن که در فضای رسانههای مجازی وگفتاری نام گروه ما دهن به دهن چرخید، من برای گرفتن مجوز این چهار سال را وقت گذاشتم، تا شش ماه پیش بچههای گروه از این قضیه بیخبر بودند؛ حتی برادرم متین که در ابتدا او سرپرست(Leader) گروه بود هم بیاطلاع بود. در دو سال اول که من وزارت ارشاد میرفتم حتا مرا به دفترشان هم راه نمیدادند؛ حرف شان این بود که شما حق ندارید در ایران فعالیت کنید و نمیتوانید مجوز بگیرید. به قول دوستان اگر بین ایرانیها بخواهی کاری انجام دهی، باید کفش آهنی بپوشی، بالاخره بعد از سه سال و هفت ماه که من هر ماه و یا هر دو ماه به وزارت ارشاد میرفتم و با مدیر بخش بینالملل و مسؤول بخش رسانه و مسؤول ترانه و دیگر مسؤولین صحبت میکردم، از رزومه فعالیت گروه میگفتم و در شرایطی که میگفتند یک مهاجر افغانستانی حق فعالیت هنری و موسیقی ندارد بالاخره من به عنوان اولین شخص زیر بیست و پنج سال و مهاجر افغانستانی توانستم مجوز فعالیت برای گروه بامیکان را بگیرم. به خاطر همین مجوز گرفتن ما چهار سال فعالیت مان بدون انتشار هیچگونه آهنگی و اجرای کنسرت زنده سپری شد. کنسرتی که شنبه گذشته اجرا شد، اولین فعالیت رسمی ما با مجوز و بعد از چهار سال بود.
صبح کابل: در مورد حضور و مشارکت هنرمندان افغانستانی در ایران و ارتباط بین خودشان بگو
مرتضا اخلاقی: من میخواهم گلهمند باشم از موسیقیدانهای افغانستانی خودمان که در ایران زندگی میکنند. من رک میگویم؛ چرا که هنر را زیر پا گذاشته اند، هنر با بی سروپایی خیلی فرق میکند. آدمی که سالها در موسیقی زحمت کشیده است یا حتا کسی که چند ماهی است وارد این عرصه شده و گمان میکند باخ و یا اشپیدمن شده است، هر دو دسته اینقدر هنر را بی سروپا کرده اند؛ که گمان میکنند چون هنرمند استند اختیار تمام افراد اطراف شان را دارند؛ هر کاری و هر توهینی که دل شان خواست میتوانند انجام دهند. هنرمند و پیشکسوت باید عاشق باشد نه این که هنرش را با یک چیز دیگر معامله کند؛ چه شبنشینیهای نامتعارف چه درخواستهای بیشرمانه، مهم این است که آقای هنرمند، آقای پیشکسوت، آقای استاد، هنرت را به چه میفروشی. البته استاد خیلی ارزش دارد و هر کسی را نباید استاد گفت. در ایران و افغانستان استادان بزرگی استند که من دست شان را میبوسم؛ چون به هنر و اخلاق پایبند استند. من در ایران به استاد سعید تاجیک احترام ویژهای قائل استم و در افغانستان هم بسیار دوست دارم که استاد قیس الفت را از نزدیک ببینم. متأسفانه بسیاری از هنرمندان افغانستانی وجههی اخلاقی هنر را زیر سوال میبرند؛ چون که از استادی و هنرمندی سوءاستفاده میکنند.
از نسل جوان هنرمندان مهاجر هم گروهها و دوستانی استند که واقعا به هنر و اخلاق آن پایبند استند. گروه اریکین که متال راک کار میکند، حکیم ابراهیمی عزیز، محمد رضایی، ثریا حسینی اعضای آن استند و اکبر عطایی درامزن گروه شان که در این سالها الگوی تلاش و پشتکار من بود.
دوستان دیگری هم در گروههای پاپ استند؛ اما متأسفانه باید بگویم که در فضای موسیقی واژهی رقابت تبدیل به دشمنی شده است. امیدوارم هنر معنای حقیقی خودش را پیدا کند و از حسادت دور شود.
مهدیار خاوری: ما موسیقیدانهایی داریم که سالهای سال کار کردهاند، قوی استند؛ مثلاً آهنگسازی داریم که در خارج از کشور در اروپا و آمریکا آهنگهای فوقالعادهای میسازد و سطح کارش خیلی خوب است؛ اما وقتی از او در مورد کارمان نظر میخواهیم ما را در فضای مجازی حتا بلاک میکند و در صفحهی خودش مینویسد که هر کسی من را در ویدیویی پیوست کند، مسدود(بلاک) میشود؛ در صورتی که قصد ما از این کار، درخواست دیدن ویدیوی ما و نظر دادن در مورد آن بوده است. متاسفانه در ایران هم کسانی استند که پیشکسوت استند با صدا و سیما کار کردهاند، کنسرتهای زیادی داشتهاند، مردم هم به آنها احترام میگذارند؛ اما آنها هیچ حمایتی از نسل جوان موسیقی ندارند. وقتی ما در کنسرت مان موسیقی زنده اجرا میکنیم، اینها علیه ما حرفهایی میزنند، انگار پیشکسوتان ما تصور دارند که نباید علم را انتقال دهند و به نسل جوان هم میدان نمیدهند. پیش آمده است که هنرجویی نزد پیشکسوتی برای آموزش رفته است؛ اما وقتی به درجهای میرسد گویا شعلهی حسادت همان استاد بیشتر میشود و با خود میگوید نکند این هنرجویی که پیش من آمده از من بالاتر برود؛ پس او را در همان سطح نگه میدارند و حتا سرکوبش میکنند، تا علم خودش را به دیگری منتقل نکند. این گلهای است که ما نسل جوان موسیقی از پیشکسوتان داریم، امید که علم موسیقی شاخه به شاخه و فرد به فرد منتقل شود تا شاهد حال و روز بهتری برای موسیقی افغانستان باشیم.
صبح کابل: در مورد اسم گروه و طرح لوگوی آن بگو
مهدیار خاوری: در سالهای دور که ما روی صحنه میرفتیم به صورت چند نوازنده بودیم و به صورت فردی آنها را معرفی میکردیم. اواخر سال نود و سه بود که تصمیم گرفتیم گروه را سر و سامانی بدهیم و اسم و لوگو برایش انتخاب کنیم تا گروه با آن شناخته شود. دوست عزیز مان، نویسنده و شاعر خوب کشور مان، بامیکان را پیشنهاد کرد که نام قدیم بامیان و به معنای بام بلخ است. ما دیدیم که بتهای بامیان در جهان شناخته شده است، خود بامیان نیز از شهرهای فرهنگی افغانستان است، طرح لوگوی گروه از خود من است که نزدیک به شش ماه روی آن کار کردم. لوگو، طرحی از حفرهای است که از بودای بامیان به جای مانده، سمت راست لوگو دستهی گیتار بیس که در گروههای راک است، سمت چپ گیتار الکتریک که عضو ثابت گروه راک است، در بالا بهعنوان تاج لوگو، ساز درامز را داریم که قلب تپندهی گروه است، در قسمت میانی ما کلید سول و فا را داریم که نشاندهندهی ساز پیانو است و حرف میانی لوگو که به صورت نتهای پراکنده است نشان از آشفتگی و جنگزدگی کشور دارد، من سعی کردم لوگو را طوری طراحی کنم که تمام نشانههای یک گروه راک و نیز فضای افغانستان را نشان دهد.
صبح کابل: اگر درد دلی و یا حرف خاصی دارید، بگویید.
مهدیار خاوری: با تمام مشکلات و سنگهایی که پیش پای نسل جوان است، بامیکان اعتقاد دارد که با تلاش و کوشش حتما فردایی روشن خواهیم داشت و امید داریم که اتفاقهای خوبی را رقم بزنیم.