کاغذپران بازی یکی از بازیهایی است که در شهر کابل طرفداران پرشماری دارد. گفته میشود گذشتهی این بازی در افغانستان نزدیک به صدسال پیش میرسد. نظر به گفتهها؛ این بازی از هند به پاکستان و از آنجا به افغانستان آمده است. این بازی در افغانستان بیشتر میان باشندگان شهرها رواج دارد.
در شهر کابل روزانه دهها کودک و جوان به این بازی میپردازند. بازی کاغذپران با دو نفر؛ چرخهگیر و آنکه کنترل خود کاغذپران را در اختیار دارد صورت میگیرد. جنگ کاغذپران و تلاش برای به دست آوردن کاغذپران سقوط دادهشده از بخشهای حساس این بازی است. با گرم شدن هوا این بازی در شهر کابل آغاز میشود و عمدتاً در فصل بهار باشندههای کابل به کاغذپران بازی میپردازند.
خوشبختانه این بازی تا حدود زیادی سیاسی نشده است. روی این لحاظ جنبهی خوشگذرانی بر ابعاد دیگرش میچربد.
با آنکه ممکن است، کاغذپران بازی، بهویژه در داخل شهر خطراتی را بهدنبال داشته باشد؛ اما تمرکز این نوشته به ابعاد اجتماعی بازی خواهد بود.
نقشهای افراد پس از دوران کودکی، آنها را بیشتر مصروف میکند. بههمین دلیل، اشخاص بزرگسال برای تفریح نیاز به برنامهریزی و وقت اضافی دارند؛ اما کودکان به نسبت نداشتن مسئولیتهای جدی، زمان بیشتری برای تفریح دارند. طبیعت کودک از لحاظ اجتماعی بهگونهای است که فعالانه میخواهد مهارتهای تازهای را بیاموزد. این مهارتها عمدتاً از راه تجربه کسب میشود.
نظر به دستگاه آموزشی کشور، مکتبهای کابل در سه ماه زمستان رخصت است. در این فصل، کودکان بسیاری به دلیل فقر به مراکز آموزشی تقویتی فرستاده نمیشوند. در اواخر زمستان که مراکز آموزشی تقویتی برنامههای سهماههشان را به پایان میرساند، کودکان بیشتری به جمع کودکانی که فعالیت خاصی ندارند، اضافه میشوند.
در صورتیکه تجمع مردم در کابل بیشازحد عادی است. اکثریت مطلق خانهها، فضای سبز کافی و زمین خالی ندارد. در کل؛ باشندههای این شهر کمتر به مکانهای تفریحی دسترسی دارند.
از جانب دیگر، کودک بههیچ عنوان دلش نمیخواهد صبح تا شب در چهاردیواریهای حویلی و داخل اتاقها بماند. آنها میخواهند با همسنوسالهایشان، به ساعتتیری و تفریح بپردازند و چیزهای جدیدی یاد بگیرند. در چنین وضعیتی، تفریحی که نیاز به افراد بیشتری نداشته باشد و امکانات کمتری نیاز داشته باشد، ارزشمند میشود.
بیسرنوشت ماندن کودکان از لحاظ تفریحی میتواند آسیبهای خطرناکی را متوجه آنها کند؛ در زمانهای که زمینهی کجروی و ناهنجار شدن آنها از هر زمانی بیشتر شده، تلویزیون میتواند یکی از موارد سرگرم کننده باشد. با اینهمه اما دیدن سریالهای تلویزیونی جنگی میتواند بهخوبی الگوی کودکان قرار گرفته و باعث شود آنها دست به تشکیل گروه بزنند. در وضعیتی که شبکههای تلویزیونی بیشماری، برنامه نشر میکنند، کودکان به آسانی میتوانند فیلمها و سریالهای خشن تماشا کنند.
کودکان همینکه از تماشای فیلم و مصروفیتهای دیگر فارغ شوند، به تفریح میاندیشند و بهاحتمالزیاد همین امر پای آنها را به کوچه میکشاند. در کوچه کودکانی که باهم شناخت بیشتری دارند، بدون آنکه خودشان متوجه شوند، گروه تشکیل میدهند. بهدلیل اینکه زمینه فعالیتها و تفریح گروهی شبیه فوتبال، غالباً محیا نیست، آنها به تفریحات دیگری میاندیشند.
از آنجایی که ممکن است آنها تجربهی مشترکی در دیدن سریالها و فیلمهای خشن داشته باشند، اولین احتمال این است که آنها بر محور تجربهی مشترکشان دست به تفریح بزنند. تفریحی که نیاز به میدان و امکانات بهخصوصی نداشته باشد، کمتر میتواند سوژهی تفریح آنها باشد؛ چون تجربهی مشترکی که ذهن آنها را درگیر خود کند وجود ندارد. در چنین حالتی اولین امکان، آن است که کودکان با تقلید از گروههای کجرو تلویزیونی نقش بازی کنند.
تقلید نقش کجرو، خود زمینهساز بدزبانی و استفاده از کلمات رکیک است. هرگاه چنین چیزی در گروه کودکان جریان یابد، میتواند بر ادبیات کوچهبازاری تأثیر بدی بگذارد. به همین دلیل گروههای کودکان و نوجوانانی که در کوچهها به تفریح و جستوخیز میپردازند، غالباً با کلمات رکیکی باهم گفتوگو میکنند. این آسیبها تنها بخشی از واقعیتی است که کودکان کابل را تهدید میکند. دزدی، رویآوری به فحشا، رفتن سمت به مواد مخدر، شرکت در فعالیتهای تروریستی از پدیدههای دیگری است که کودکان کابل را تهدید میکند.
در چنین وضعیتی، کاغذپران بازی، که امکانات زیادی نیاز ندارد، میتواند تا حدود زیادی مؤثر واقع شده، کمازکم در طول چند ماه، آنها را مصروف نگه دارد.
از سوی دیگر، کاغذپران بازی تأثیرات زیادی در شکلدهی شخصیت فرد، بخصوص کودکان میگذارد. همینکه دو کودک باهم توافق کرده، کاغذپرانی را در آسمان بلند میکنند، به آنها یاد میدهد که کار تیمی ثمربخش است. این ثمربخشی در توافق و همکاری دیده میشود.
همین چند روز پیش، کودکانی را دیدم که کاغذپران در آسمان بلند کرده بودند. در میان سه کاغذپران، یکی از آنها را یک نفر کنترل میکرد؛ یعنی چرخهگیر نداشت. در میان کلماتی که بین این گروه پنجنفره ردوبدل میشد، همانکه چرخهگیر نداشت، رکیکتر حرف میزد و از لحاظ فزیکی بزرگتر بود. در چند دقیقهای که متوجه آنها بودم، چند بار متوجه شدم که تارهای کودکی که تنها بود، دچار مشکل میشد.
اگر درباره این گروه پنجنفره عمیقتر فکر کنیم، درمییابیم که آنها تفاهم، همکاری، توبیخ و … را میتوانند در مناسباتشان یاد بگیرند. همینکه یکی از آنها چرخهگیر نداشت، نشان میدهد که دوستانش مایل نبودهاند با او همکاری کنند. این رفتار دوستانش میتواند در پاسخ خشونت و بدزبانی او صورت گرفته باشد.
به اینسان، وضعیت گروه نشان میدهد که توبیخ بدون خشونت در این گروه پذیرفته شده است. نهتنها پذیرفته شده؛ بلکه با موفقیت بهکار برده شده است. همین مناسبات و یادگیری آنها میتواند تهداب مهارتهای زندگی مسالمتآمیز را بگذارد.
گفتنی است که بخشی از این بازی، تقابل کاغذپرانها باهم است. در این تقابل، یکی باعث سقوط دیگری میشود. رقابت شامل ساختار اکثر مطلق بازیهای تفریحی است، با این تفاوت که رقابت در کاغذپران بازی از دور صورت میگیرد. در بیشتر موارد، اشخاصی که میخواهند کاغذپرانهایشان برندهی رقابت باشد، صدایشان به هم نمیرسد. این میتواند مانع بروز کنش و واکنشهای خشنی باشد که در بازیهای تفریحی دیگر بهآسانی مهیا است.
در نگاه جامعهشناسانه، تنها درگیری فزیکی اهمیت ندارد؛ بلکه تمام واکنشها و کنشهای خشن، حتا اگر منجر به درگیری نباشد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در واکنشهای خشن، سه احتمال وجود دارد. یا مخاطب بهدلایل مختلفی تسلیم میشود، یا منجر به درگیری میشود و یا مخاطب واکنش مشابه نشان میدهد. در هر سهصورت، خبر خوشی نیست و ممکن است منجر بهنتایج تأسفآور شود. رقابت کاغذپرانها بهدلیل اینکه از راه دورتر صورت میگیرد، قابلیت خوبی برای جلوگیری از برخوردهای فزیکی و واکنشهای خشن دارد.
رقابت بر سر گرفتن کاغذپران مغلوب یا به گفته عامیانه «آزاتی»، غالباً توسط اشخاصی صورت میگیرد که در رقابت سهیم نبودهاند. بر همین اساس، هرکسی چانس برابر در قاپیدن آن را دارد و قانون نانوشتهای هم در این بازی وجود دارد که هرکسی کاغذپران آزاد شده را بقاپد، دیگران حق دخالت ندارند.
هرچند این قسمت، بازی میتواند آسیبهایی را به همراه داشته باشد؛ اما میتواند به کودک، رقابت را یاد دهد. به این صورت هرکسی بیشتر دویده و جهت باد را دقیقتر در نظر گرفته باشد، کاغذپران مغلوب را به دست خواهد آورد؛ اما از آنجایی که اکثر کاغذپرانهای سقوط داده شده در چهاردیواریهای خانهها سقوط میکند، میتواند پای کودکان را به داخل محدودهای بکشاند که بنا بر اصول اجتماعی وارد شدن به آن منع است. کودک ممکن است از همینجا شکستن اصول اجتماعی را یاد بگیرد و در مراحل بعدی بهراحتی و با اهداف مختلف، فضای شخصی دیگران را زیر پا کند.
از جانب دیگر، در بسیاری موارد، تار کاغذپرانها به سیمهای برق گیر میکند. کودکان بدون آنکه معلومات کافی داشته باشند، تلاش میکنند، تارهایشان را از سیم برهانند. این میتواند باعث اتصال سیمها به یکدیگر شده، باعث قطع برق شود. نهتنها این؛ بلکه ممکن است باعث برقگرفتگی و مرگ کودک شود. البته چنین مشکلی در تمام شهرهای دنیا که این بازی رواج دارد، دیده میشود.
از جانب دیگر؛ چون بعضی کودکان، از پشتبام به این بازی میپردازند، ممکن است باعث افتادن خودشان از پشتبام به زمین شود.
رویهمرفته، این بازی اگر با تدابیر احتیاطی انجام شود، پدیدهی سالم و شادیبخشی است و میتواند مانع منحرف شدن تعداد زیادی از کودکان، کمازکم در ماههایی که به این بازی میپردازند، شود. با اینهمه، نهادهای مسئول دولتی با ساختن انیمیشنهای تبلیغاتی تا حدودی زیادی میتوانند، از آسیبهای این تفریح بکاهند.