پولیس با انتحاری‌ها می‌جنگد؛ اما آیا می‌تواند با جرم مبارزه کند؟

مهدی غلامی
پولیس با انتحاری‌ها می‌جنگد؛ اما آیا می‌تواند با جرم مبارزه کند؟

نویسنده: مجیب مشعل-نیویورک تایمز

مترجم: مهدی غلامی

کابل، افغانستان – عکس خنده‌داری بود که خیلی زود در شبکه‌های اجتماعی میان افغان‌ها دست به دست شد. در آن نوشته شده بود: «خبر تازه، دزدها اموال یک انتحاری را در کابل غارت کرده اند. آن‌ها واسکت انتحاری، مواد انفجاری و ۲٫۰۰۰ افغانی‌اش را گرفته اند.»
به نظر می‌رسد یک فکاهی باشد؛ اما اکثرا این طور نیست. سال‌ها است بمب‌گذاری‌ها و حملات نفوذی‌ای که به تن کابل زخم زده، سرخط خبرها شده و شکل شهر را تغییر داده است؛ اما چندین ماه است که سطح چنین خشونت‌ها به دلیل مذاکرات صلح طالبان و ایالات متحده، در پایتخت پایین بوده است؛ مذاکراتی که مقامات امیدوار اند منجر به نوعی آتش‌بس دوام‌دار شود.
اکنون، سرخط خبرها پر از جرایم شایعی است که به طور مداوم در شهر تکرار می‌شود؛ جرایمی مانند اختطاف، دزدی با اسلحه، اخاذی و قتل. ثابت شده است که کابل حتا بدون بمب‌گذاری‌ها نیز، شهر خطرناکی برای زندگی است. شبکه‌های اجتماعی پر از گزارش‌های روزانه‌ای از زورگیری‌ها و حمله با چاقو است که گاهی تنها برای دزدیدن یک موبایل انجام می‌شود. در یکی از موارد اخیر و بسیار بی‌رحمانه، اعضای یک خانواده‌ی چهارنفره در روز روشن در خانه‌ی شان با تیشه کشته شدند.
مقامات امنیتی افغانستان می‌گویند، آرامش کوتاهی که از کاهش حملات تروریستی به وجود آمده، مسؤولان امنیتی را گوش به زنگ کرده است. آن‌ها می‌گویند که طی دو دهه جنگ مداوم با طالبان، اجرای قانون در کشور به حدی نظامی شده که افسران، آمادگی بسیار کمی برای نیازهای اساسی اجرای قوانین در زمان صلح دارند. مسعود اندرابی، وزیر داخله‌ی افغانستان می‌گوید که سطح جرایم بدتر از سال‌های گذشته نیست – آن طور که انتظار می‌رود، جرایم در بعضی از هفته‌ها بالاتر است – اما در مجموع و به ناچار، ساکنان کابل، جرم را موضوع اصلی روز می‌دانند.
آقای اندرابی گفت: «اگر موبایل کسی در پس از چاشت یک حمله‌ی انتحاری که جان ۸۰ تن را می‌گرفت، دزدی می‌شد؛ خانواده و دوستانش می‌گفتند که خوب است کشته نشدی؛ اما حالا مردم به واقعیت عمیق‌تری نگاه می‌کنند.» سال‌ها است که نیروهای پولیس، تاوان خشونت‌های طالبان را پرداخته اند. با وجود آن که بسیاری از افراد در رهبری پولیس به وسیله‌ی فساد به رفاه رسیدند، نرخ شوکه‌کننده‌ی تلفات پولیس، جذب و آموزش آن‌ها را به جای یک برنامه‌ی مداوم و کامل، به یک روند سراسیمه مبدل کرده است.
آقای اندرابی گفت که هر هفته، در حدود ۷۰ درصد از حملات طالبان – برخی از هفته‌ها تا مرز ۹۰ درصد – به حمله بر پاس‌گاه‌های پولیس در سراسر کشور اختصاص داده می‌شود. در برخی از آن مناطق، نیروهای پولیس امید بسیار کمی به اکمال دوباره دارند، چه رسد به این که به جای مبارزه با شورش‌گری، دوباره برای مبارزه علیه جرایم آموزش ببینند. آقای اندرابی گفت: «ما در حالی در باره‌ی پس از صلح حرف می‌زنیم که سرنوشت آن تا کنون مشخص نیست. شکی ندارم که جنگ کنونی بر حرفه‌ای‌گری پولیس تأثیر می‌گذارد.» آقای اندرابی ۳۹ساله، کسی است که سر و کارش با سیستم‌های گوناگون و اطلاعات بوده و پیش از آن که رهبری وزارت داخله به او سپرده شود، یک دهه را در نهاد اطلاعاتی افغانستان گذراند. او، بخشی از تیم جوانی بود که سال گذشته به منظور متحول کردن حکومت بروکرات فاسدی که جنگ را می‌باخت، آورده شد. آن تیم وظیفه‌ی فوری‌اش را اکثرا به خوبی انجام داد و در برابر بیشترین شمار حملات طالبان در یک دهه‌ی گذشته، مقاومت کرد.
با توجه به اعتماد کم به نیروهای عادی پولیس که شمار شان کم‌تر شده است، وزارت داخله مجبور بود بیشتر به نیروهای ویژه اتکا کند. نیمی از تمام فرماندهان پولیس ۳۴ ولایت کشور و معین‌های امنیتی آن، همه تبدیل شدند و جای آن‌ها را افسران جوانی از نیروهای ویژه گرفت که به جای کار حوصله‌بر پولیسی کردن در میان مردم، حملات کماندو را در قلمروِ دشمن رهبری می‌کردند.
آقای اندرابی برای کمک به مبارزه‌ی بهتر، پیش‌رفت‌هایی را معرفی کرد. این پیش‌رفت‌ها شامل استفاده از فن‌آوری جی‌پی‌اس (سامانه‌ی موقعیت‌یاب جهانی) در پاس‌گاه‌های دوردست کشور برای اکمال دوباره‌ی آن‌ها، جلوگیری از هدف قرار گرفتن توسط حملات هوایی ایالات متحده و پاسخ‌گویی بیشتر در استفاده‌ی مهمات، سوخت و غذا توسط این نیروها است. او دست به ایجاد یک واحد قوی و ۲٫۵۰۰ نفری «امنیت داخلی» زد که وظیفه‌ی آن نظارت بر پولیسی بود که از گذشته‌ها به این سو فاسد دانسته می‌شد و برای تک تک افسران در سراسر کشور، اسناد و اطلاعات مفصلی تهیه کرد.
اما تمام این کارها برای آن بود تا از تلفات در میدان جنگ جلوگیری شود و یک پاسخ‌گویی ابتدایی به وجود بیاید. آقای اندرابی هم‌چنان بر این باور بود که وقت آن است تا توانایی پولیس در مبارزه با جرایم نیز بهبود پیدا کند.
او در کابل، آرین فیضی که ۱۴ سال پیش‌زمینه‌ی کار در بخش اطلاعات را دارد، به عنوان رییس مبارزه با جرایم جنایی مقرر کرد. گفته می‌شود نهاد اطلاعاتی افغانستان ظرفیت و سیستم‌های بهتری ساخته و این موضوع موجب شده تا تقاضا برای به خدمت گرفتن آن‌ها در پولیس و ارتش بالا باشد؛ اما کار آقای فیضی متمرکز بر بهبود سیستم‌ها برای استفاده‌ی مؤثر از منابع موجود و آوردن مقداری نظم و پاسخ‌گویی است. این شهر مشکلات ساختاری بسیار عمیق‌تری نسبت به حوزه‌ی کاری او دارد.
کابل که برای یک میلیون نفر ساخته شده، اکنون به طور نامنظمی نزدیک به شش میلیون جمعیت دارد. حلبی‌آباد‌ «فقیرنشین» های زیادی در تپه‌هایی که شهر را در انحصار خود دارد، گسترش یافته است. برق جیره‌بندی است و هر شب، مناطق بزرگی از شهر کابل تاریک است.
دست‌رسی نیز یک مشکل است. در فصل زمستان، موترهای بزرگ پولیس نمی‌تواند وارد برخی از محله‌ها شود. دیگر کوچه‌ها با دیوارهای بلند سمنتی و برج‌های مراقبتی که مربوط افراد پول‌دار می‌شود، مسدود شده است. برای رسیدن به اداره‌های پولیس که هدف‌ ابتدایی موترهای بمب‌گذاری شده است، باید از چندین لایه‌ی پوشیده‌ از دیوارهای سمنتی بگذرید.
آقای اندرابی گفت: «برای امنیت شهر نیاز به زیربناهایی مانند یک آدرس مناسب، ساکنانی با کارت‌های شناسایی مشخص و سیستم استندرد شهرداری داریم. این‌ها زیربناهایی است که با آن می‌توان یک لایه‌ی امنیتی ساخت؛ اما در حال حاضر وجود ندارد.» وظیفه‌ی آقای فیضی هم پاسخ دادن به نیازهای روزانه‌ی جلوگیری از جرم و پاسخ به آن است و هم شامل ساختاربندی دوباره‌ی پولیس در زمان امنیت می‌شود که مردم افغانستان از گذشته‌ها خواستار آن بوده اند. کابل نزدیک به ۱۵٫۰۰۰ پرسونل پولیس دارد که بسیاری از آن‌ها در ایست‌های بازرسی گماشته شده یا از برخی ساختمان‌ها محافظت می‌کنند؛ اما تنها ۱٫۲۰۰ تن از این نیروها برای تحقیقات جنایی توظیف شده اند و این یعنی برای هر ۵٫۸۰۰ ساکن کابل، تنها یک پرسونل وجود دارد.
آقای فیضی می‌گوید که او در تلاش بهبود و گسترش شبکه‌های اطلاعاتی محلی و راه‌هایی برای کنترل آن‌ها از مرکز است. او مرکز فرماندهی‌ای ایجاد کرده که مانیتورهای بزرگ آن، تصاویر دوربین‌ بالن‌های شهر کابل را نشان می‌دهد و هم‌چنان از مطالبی با هشتگ‌ #کابل‌امن‌نیست استفاده می‌کند. پروژه‌ی آزمایشی و کوچکی آغاز شده و قرار است ردیاب‌های جی‌پی‌اس در تمام ۲٫۵۰۰ وسیله‌ی نقلیه‌ی پولیس در شهر نصب شود تا راحت‌تر به صحنه‌ی جرم اعزام شود. موقعیت این وسائل نقلیه، در نمایش‌گر جداگانه‌ای دیده می‌شود.
در یکی از شب‌های جمعه در ماه جنوری، آقای فیضی با دو لپتاپ، یک آیفون که با دریافت پیام‌هایی از گروه‌های واتساپ از سراسر شهر چشمک می‌زد و یک مخابره کار می‌کرد. کاغذهای کاری که شامل اوراق دوسیه‌های گوناگونی می‌شد، میزش را پوشانده بود. سپس یک خبر معمولی مخابره شد: یک درگیری مسلحانه در مرکز شهر آغاز شده است؛ اما آن درگیری توسط طالبان انجام نشده بود. آن درگیری حاصل یک دشمنی خانوادگی بود و چیزی که آن را پیچیده‌تر می‌کرد، این بود که یکی از هر دو طرف، تا چند روز پیش از آن، افسر ارشد پولیس بود. امید نظامی که پولیس کابل او را اوباشی می‌دانست که درگیر یک دشمنی خونین با یکی از خویشاوندانش بود، به ضرب گلوله کشته شده بود. خویشاوند او که یک جنرال پیشین پولیس است و زمری پیکان نام دارد، فراری است.
فیضی که خوب می‌دانست آن محله چقدر مسلح است، از یک حمله‌ی انتقام‌جویانه نگران بود که می‌توانست به پاس‌گاه پولیس در آن منطقه آسیب برساند. او یک نیروی واکنش سریع ۵۰ نفری را به محل اعزام کرد تا آن‌جا را قرنطینه کنند. پولیس بیشتر آن شب کار کرد تا از افزایش تنش‌ها جلوگیری کند.
در روزهای پسین، هواداران آقای نظامی چندین خیمه‌ی اعتراضی را در یکی از جاده‌های اصلی شهر کابل برگزار کردند و خواستار عدالت شدند. پولیس نه تنها مجبور بود در مورد قتل یک اوباش تحقیق کند، بلکه اکنون می‌بایست امنیت اعتراض‌ها را نیز بگیرد. دست‌کم، آن بخش دیگر بسیار معمول بود: آن‌ها (پولیس‌ها) دوباره برگشتند تا مراقب مهاجمان انتحاری باشند.