بازار؛ نمایشگاه غذا برای کودکان کار

عبدالله سلاحی
بازار؛ نمایشگاه غذا برای کودکان کار

چشم‌چرانی، جدا از بار جنسیتی و جنسی آن، یک جنبه‌ی اجتماعی دیگر را نیز با خود دارد؛ تلاش برای رفع گرسنگی با چشم.
وقتی مردی به زن؛ یا زنی به مردی نگاه‌های هوس‌آلودش را می‌دوزد، در پی رفع نیاز عاطفی، جنسی و… از راه دیدن است. دیدن، تخیل‌بار است؛ آن‌چه را امکان ندارد، به شکل دیگری در جهان نامحدود فانتزی، ممکن می‌کند.
تخیل، ریشه در تصاویر ذخیره‌شده در بایگانی ذهن مان دارد. به گفته‌ی اسماعیل نوری‌علا، شاعر و منتقد ادبی در کتاب «تیوری شعر نو»؛ اگر سعی کنیم تصاویر ذخیره‌شده در بایگانی ذهن مان را همان‌گونه که هستند به زبان بیاوریم، نام این کار یادآوری است. یادآوری در حالت عاطفی‌ترش، مروری بر خاطره است که در اکثر اوقات به شکل‌های مختلف باعث تکرار تصویرهای حفظ‌شده‌ی مان می‌شود.
از نظر او، خاطره‌ها یا شکل کامل‌تر بروز یک تصویر از ذهن؛ یادآوری، بدون دست‌کاری صورت می‌گیرد و هیچ تغییری بر کلیت آن چه دیده‌ ایم نمی‌آید. او می‌گوید که اگر چنین نکنیم و تصویرهای ذهن مان را دست‌کاری کرده و چیزی بر آن اضافه یا هم از آن کم کنیم، حاصل تغییر، تخیل است.
فکر نکنم برای نشان‌دادن تفاوت بین فانتزی و تخیل، چیزی بیش‌تر از این که فانتری، تصور سطحی و تخیل، تصور معنادار ذهن است، نیاز باشد.
فورا می‌رویم سراغ فانتزی جنسی که هم فقر (نداشتن، ارضانشدن؛ گرسنگی جنسی) را با خود دارد و هم منظور از فانتزی را بهتر از دیگر مثال‌ها به شما می‌رساند.
در فانتزی‌های جنسی، طراحی‌ رنگ و لباس، مکان، جمله‌هایی که از زبان شخصیت فانتزی مان شنیده می‌شود، همه از سوی یک شخص است. تصاویری که از شخص مورد نظر داریم، وارد تصویرهای دیگری که تا به حال تجربه‌ی واقعی آن را به طور مشترک نداشته ایم، کرده و نداشتن او را جبران می‌کنیم.
اصطلاح «چشم‌چرانی» با توضیح گرسنگی جنسی، که همیشه می‌تواند وجود داشته باشد و صرف وجه همیشگی آن که در خیابان‌ها است، توانسته آن را ضربه زده و منفور کند، بیش از هوس، نشان‌دهنده‌ی یک نیاز است.
نیازی که بنا بر اخلاق، قانون و شرایط ارضانشده باقی می‌ماند؛ چونان کودک کار که گرسنگی را تا نهایت آن تجربه می‌‌کند؛ اما قانون، اخلاق و… به او اجازه‌ی دست‌بردزدن را به غذاهای اطرافش در شهر نمی‌دهد.
او که دیگر چاره‌ای ندارد، با خودش در مورد غذاها و شیرینی‌های فروشندگان، داستان‌سرایی می‌کند. در بسیاری از این داستان‌ها، او شخصیت معتبری خواهد داشت که وارد دکان شده و خرید می‌کند؛ یا هم ممکن است یک شخصیت کودکانه‌تر را به خود بدهد؛ اما حتما، آن‌چه را دیده است و از خود در تصور دارد، عوض می‌کند.
کار او هم یک ناممکن است، فانتزی است و در نهایت به لذت خوردن ختم می‌شود؛ همان‌طور که فانتزی‌های جنسی، لذت جنسی را تولید می‌کند.
چشم‌چرانی ناشی از گرسنگی است؛ پس می‌تواند از قید چشم‌چرانی‌های معمول و مخصوص به لذت جنسی خارج شده، وارد دیگر امور اجتماعی شود.
چند روز پیش، عکس یکی از وکلای پارلمانی هرات (عمرنصیر مجددی) با چند تن دیگر که میان کودکان کار در خیابان‌ها نشسته، غذا می‌خوردند در صفحه‌های فیسبوک منتشر شد؛ این آقا یک شخصیت غیر قابل دست‌رس برای مردم هرات، به خصوص کودکان بود؛ زیرا آن‌چه قصد او از آن عکس را نشان می‌داد، تظاهر به این بود که او در میان مردم است.
با این که فاصله‌ی زیادی بین او و کودکان کار در عکس دیده نمی‌شود، فاصله‌ی سطح زندگی او با آنان واضح‌تر از همیشه است.
نگاه کودکی که به لقمه‌های خوش‌مزه‌ی آقای وکیل دوخته شده، چنان است که گویی او در یک رویا فرو رفته؛ رویایی که شخصیت‌های خوشی را در یک مهمانی با غذاهای لذیذ نشان می‌دهد. او با آن که فاصله‌ی کمی بین واقعیت و رویایش می‌بیند، نمی‌تواند آن را برآورده کند؛ پس چشم‌چرانی می‌کند.
چشم‌چرانی با خیابان گره خورده است؛ اما آن‌چه که باید از آن کاست؛ لذت و سرخوشی است. کودک کار، پس از دیدن این لحظه‌ها، رنج نداشتن را خیلی بیش‌تر احساس می‌کند؛ طوری که گرسنگی برایش غیر قابل رفع به نظر می‌رسد.
در بعد دیگر قضیه، خواست آقای وکیل از نشر عکس یادشده است. او می‌داند که نیاز مردم در عصر کنونی، دیدن است. در این بعد، چشم‌چرانی به سطح دیگری می‌رسد و می‌گوید که چیزی به نام نیاز چشمی نیز وجود دارد؛ نیازی که به دیدن سلبریتی‌ها، مکان‌های تفریحی و… ختم می‌شود. گاهی باید به این فکر کرد که چرا سعی می‌کنیم در طول هفته، حتما یکی از سلبریتی‌ها را تعقیب کنیم و عکسی از او ببینیم. گاهی باید به این فکر کنیم که چرا وقتی عکس مثلا؛ فرهاد دریا، آریانا سعید، شکیب مصدق و… در صفحه‌ی مان می‌آید، دوست داریم حتما ماجرای گذاشتن آن عکس را بفهمیم؟
دیدن‌ عکس‌ها از یک نیاز برخاسته است؛ نیازی که در ما کار گذاشته شده است؛ آقای وکیل در هرات هم این مورد را خیلی خوب فهمیده است که در خیابان رفته عکسی می‌گذارد، تا بین مردم دست‌به‌دست شود.
این مورد، نوعی چشم‌چرانی است. کاربران انستاگرام، فیسبوک و… نیاز دارند که چیزی را ببینند و در حافظه‌ی خود تصویری را اضافه کنند.
تلنبارشدن تصویرهای متعدد در مغز
چشم‌چرانی آن کودک؛ چون عکس آن به ما رسید و خوانش‎‌هایی را از واقعیت موجود در سطح شهر برای مان نشان داد، پس معنامند شده است. هر متنی (در این‌جا این عکس)، در کنار متن‌های دیگر قابل درک است؛ وضعیت کودک کار با نشستن در کنار آقای وکیل برجسته شد.
بسیاری از اوقات در رستورانت، کافه، بولانی‌پزی کنارخیابان و… مشغول خوردن استیم در همین وقت، کودکانی هم از کنار مان می‌گذرند. بیش‌تر این اوقات را بی‌خیال از کنار شان رد شده ایم؛ یا هم مشغول خوردن شده، محل شان نداده ایم.
چرا عمل‌کرد عمرنصیر مجددی، وکیل پارلمان هرات بر ما تاثیر گذاشت؛ چون او به قصد ریا، آمده بود تا خود را در میان مردم نشان بدهد.
اکثر سلبریتی‌ها نیز چنین می‌کنند؛ پشت گذاشتن عکس شان در صفحه، تدبیری برای رسیدن به هدف مشخص دیده‌شدن، وجود دارد. آنان برای دیدنی ساختن خود، دست به ترفندهای گوناگونی می‌زنند؛ از جمله، در طبیعتی که می‌دانند رسیدن مخاطبان شان به آن‌جا غیر ممکن است، عکس می‌اندازند یا در استخری عجیب‌وغریب و… آنان می‌خواهند، پیوندی با ناممکن‌های ذهن مان داشته باشند.
برخورد آقای وکیل نیز، نشان از یک ناممکن می‌داد؛ ناممکن است که فردی چنین، از روی مهربانی در سطح شهر و میان مردم بیاید.
روی‌ هم رفته، این ترفندها هم باعث تولید تصویرهای زیاد شده و هم توانسته است، بیش‌تر از پیش مردم را مجذوب کند؛ در اثر زیادشدن این تصویرها، قدرت تخیل و نقد آن‌ها در ذهن مخاطبان از دست می‌رود،
دیگر فرصت نمی‌کنند در مورد شخصیت‌های مشهوری که می‌بینند فکر کنند؛ روزانه آنان را می‌بینند و باز این عمل را تکرار می‌کنند، تا زمانی که یک عمل عجیب‌وغریب از آنان سر بزند، که خودبه‌خود باعث دست‌کاری تصویر ذهنی مخاطبان از فرد مشهور شود.