رییس مجلس و شهوت سرکوب زن!

عبدالله سلاحی
رییس مجلس و شهوت سرکوب زن!

زن در افغانستان، حضور نمادین دارد و هنوز به طور کامل به‌وجود نیامده است. وقتی می‌گویم زن، فقط به جنس ماده انسان اشاره نمی‌کنم. زن، دیدگاهی به زندگی است. فرهنگی را می‌سازد که نظام مردسالاری را ضعیف می‌کند. ساختار اجتماعی را دیگرگون می‌کند. هنوزکه به دیگرگونی اجتماعی نرسیده‌ایم برای این است که زنی در جامعه خود نداریم.
نظام مردسالاری خوب می‌داند که اگر زن هویت خودش را دریابد، ارزش‌های اجتماعی مدافع آن، آهسته‌آهسته فرو می‌پاشند. برای جلوگیری از این فروپاشی است که با چادر، محدودیت رفت‌وآمد، متلک گفتن‌ها و… می‌خواهد هر بدن زنانه را از دایره‌ی اجتماعی حذف کند.
زن فقط یک تن است. نتوانسته از زیر سنگینی تن مرد بلند شود؛ شاید خیلی جنسیتی است اما این واقعیتی است که در زندگی تن‌های زنانه وجود دارد. نگاه مردانه به این تن‌ها، آمیخته با مالکیت است. لذت جنسی ناشی از تن زن که برای مرد، خواستنی است، ریشه‌ی اصلی مالکیت است. مردان نخست از همه، زنان را تصاحب کردند و بعد توانستند زمین را که اول از سوی زن به عنوان بستر کشت و کار، برگزیده شد، از آن بگیرد.
خانه‌نشینی زن، زمانی برای مردان اهمیت یافت که زنان می‌خواستند با کشاورزی، جهان را عوض کنند که اگر موفق می‌شدند، طراحی زندگی امروز با نوع دید زنان صورت می‌گرفت. از همان زمان، زمانی که زن می‌خواست با کار و عمل دیگرگونه، هویت خودش را بسازد، کنار زده شد و به‌خانه تبعید گشت.
بقای مردسالاری مدیون تصاحب زمین از دست زن است. این‌گونه، لذت جنسی یگانه نیاز مرد به زن شد. با کشاورزی زنان، مرد نیازهای زیادی به زن پیدا می‌کرد چون دیگر غذا که امروز به‌دست مرد است و به‌خاطر آن زن نمی‌تواند از امر مرد سرپیچی کند، تقسیم می‌شد و یا بیشتر به‌دست زنان می‌افتاد.
لذت جنسی، نقش مهمی در تن ماندن زن داشت؛ اکنون که زنی وجود ندارد به‌خاطر کارایی جنسی تن او است. کارایی جنسی تن زن، او را قابل مصرف ساخت و مرد برای استفاده از آن، تصاحبش کرد.
اکنون زن مال مرد است و رفتار با او به‌مثابه شیوه استفاده از او است. هرگونه نوشتن، گفت‌وگو و رفتاری که با زن داریم، حتا با ادعای برابری، تا به‌واقعیت نرسیدن برابری، استفاده از زن است.
رفتارهای اجتماعی، چیزهایی که بین دو فرد دارای ارزش‌های انسانی است، مربوط به مردان است و فقط در میان مردان معنا دارد. وارد ساختن زنان در مفهوم رفتارهای اجتماعی و شمولیت‌شان در اجتماع، یک آرمان است نه واقعیت. ما با زنان رفتار نمی‌کنیم، رفتار با زن، همان شیوه‌ی استعمال است.
در صورت پذیرفتن این حرف‌ها، باید این را هم بپذیریم که زنان دارای رفتار اجتماعی نیستند. زنان اندیشه‌ای ندارند و هر حرفی از آنان، اثر از مردی دارد که او را استفاده می‌کند. زن، کاربرد دارد نه رفتار زیرا اراده‌ای ندارد که بخواهد با آن تصمیم بگیرد و نظم گفتاری و عملی به زندگی خود بدهد. فعالیت، نزد زن نیست زیرا همیشه مفعول بوده است.
نمی‌توان ادعا کرد که من می‌خواهم زنی را برابر با خود بدانم چون در ساحتی زندگی می‌کنیم که هم با کلیت بدنه‌ی خود ضد زن است و هم در جزیی‌ترین عناصرش. برابری جنسیتی، ایده‌ای است که زنان را شریک نظم مردانه می‌خواهد نه سازنده‌ی نظمی که خودش دوست داشته باشد. چطور می‌توان ادعا کرد بدون فروپاشی مردسالاری، برابری به‌وجود بیاید آن هم وقتی که باور داریم که زن باید کار کند و در اجتماع حضور داشته باشد. اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم، کار و همه‌ی رفتارهای موجود در آن، زنان را مثل ابزار کار در دستگاه خود شامل می‌کند اما هویتی که باید یک زن به‌دست بیاورد، در این دستگاه ممکن نیست.
زن، نیاز به خلق نظم خودی دارد و نمی‌تواند بدون ایجاد آن، هویت یابد. نظم کنونی، چون مردانه است هویت مردانه می‌دهد؛ زن در نظام مردسالاری تن بدون محتوای خودی است چون وابسته به نوع استفاده مرد از خود است. در اجتماع، خانه و هر جایی، زن مورد تجاوز قرار می‌گیرد و همین تجاوز-استعال- او را معنا می‌دهد.
دیروز، بحثی بین خانم مریم سماء و میر رحمان رحمانی در مجلس نمایندگان پیش آمد. مریم سماء گفت؛ چرا بلندگوی کشورهای خارجی شده‌اید و بدون نظر و تاییدی مجلس دست به ‌تشکیل کمیته صلح زده‌اید؟
خانم سماء، رحمانی را متهم کرد که گویا از کشور خاصی دستور می‌گیرد. با این‌که سخنان او تند و تا جایی بدون مدرک بود اما جوابی که رییس مجلس به همکار خود داد، شدیداً جنسیت‌زده است. به رفتاری که رحمانی با مریم سماء داشت، جنسیت‌زدگی خصمانه می‌گویند؛ سکسیسم خصمانه یا جنسیت‌زدگی دشمنانه صورتی از جنسیت‌زدگی است که مرد، سلطه‌جویی خود و باورهای تحقیرآمیزش را به‌زن نشان می‌دهد.
این نوع از سکسیسم یا جنسیت‌زدگی، زمانی بروز پیدا می‌کند که مرد، زن را در برابر خود می‌بیند و می‌ترسد که مبادا قدرت را از دست بدهد. این نوع از رفتارها و گفتارها، دشمنی علنی یک مرد با زن است. لازم نیست، حرف‌های مردی را ملاک چگونگی رفتارش با زن قرار بدهیم. خود رفتارها، گویاترند؛ مردی که دچار سکسیسم خصمانه است، تمایل شدیدی به استعمال زنان دارد برای همین هم، سعی می‌کند در کلام و گاه عملش، اشاره به عمل جنسی و برتری مرد در آن هنگام داشته باشد.
وقتی رحمانی به مریم سماء می‌گوید؛ امیدوارم آن‌چه گفتی، حرف‌های خودت باشد نه اداره امور، می‌خواهد پای بحث استفاده جنسی از کاندیداهای پارلمانی زن را در انتخابات بدنام پارلمان افغانستان، برای سرکوب یک وکیل زن به میان بکشد. او، با اشاره به آن شایعه‌ی تاسف‌بار، محتوای کلی نظام سرمایه‌داری چنان نشان داد که در بالا از آن حرف می‌زدیم. از دید رحمانی که می‌توان آن را از رفتارش با مریم سماء دریافت؛ زن چیزی جز بدنی برای لذت نیست و لذت جنسی از آن، او را ابزار ارضای شهوت مرد ساخته است. چیزی که زن باید به‌خاطرش شرمسار باشد.
خنده‌های رحمانی و نگاه هیز او در لحظه‌ی گفتن آن کلمات، طوری بود که می‌شد، شهوت سرکوب را در او، به‌وضوح دید. شهوتی که نزدیک‌ترین نوع به شهوت جنسی نزد یک مرد است و عمل جنسی مرد بر زن را یادآوری می‌کند.
مردانی که در برابر زنان از کلمات رکیک یا اصطلاح‌های سکسیستی استفاده می‌کنند، آن را به‌منظور لذت جنسی و تجربه‌ی آن با کلام انجام می‌دهند. ارضای جنسی خود با کلمات این‌چنینی که خطاب به‌زنان است، نشان‌دهنده‌ی مالکیت مرد به زن و چندشکلی بودن استعمال زن است. مرد با این رفتار، نشان می‌دهد که زن فقط کارایی جنسی دارد چیزی که به‌خاطر آن مال مرد شده است و در غیر آن، هویتی ندارد.
زمانی که یک وکیل زن، کسی که باید از حقوق موکلانش حمایت کند این‌گونه تحت تاثیر نظام مردسالار است و موقعیتی دارد که بر اساس آن مبدل به نماد برابری زن و مرد شده است، چطور می‌توان ادعا کرد، جز نماد- آن هم با محتوای مردانه- هویتی از خود دارد و می‌تواند داشته باشد؟