نوروز حرام نیست؛ آیا حکمی در اسلام وجود دارد که نوروز را رد کند؟

صبح کابل
نوروز حرام نیست؛ آیا حکمی در اسلام وجود دارد که نوروز را رد کند؟

نویسنده: عاصم اسفزاری

نوروز یکی از جشن‌های بزرگ فرهنگی در حوزه تمدنی ما است که گذشته‌ی آن به پیشدادیان بلخ می‌رسد. این جشن که ریشه در رویش و دگرگونی زمین دارد، همواره با فراز و فرودهایی در کشورهای افغانستان، ایران، پاکستان، کشورهای آسیای میانه و ترکیه گرامیداشت شده است.

این جشن فرهنگی با آن‌که نخستین‌بار از بلخ سرچشمه گرفته است؛ اما در افغانستان مخالفانی نیز دارد. شماری آن را به نام پاسداری از دین محکوم و حرام می‌دانند، گروهی -به زعم خودشان- برای جلوگیری از گسترش خرافات، شماری دیگر آن را به زردشت نسبت می‌دهند و یک‌تعداد به دلایل هویتی آن را مردود می‌دانند؛ اما به‌صورت عموم در منابع دینی اسلامی حکمی که مختص به حرام بودن نوروز باشد وجود ندارد و دلایلی که در ین مورد ارایه شده، بسیار ضعیف است.

از این‌روی، شماری از دانشمندان دینی که از چندگاهی به این‌سو در برابر این مخالفت به پا ایستاده‌اند؛ به این باوراند که مسئله مخالفت با نوروز بیشتر از جنبه دینی، جنبه تاریخی- هویتی دارد و شماری که از هویت این سرزمین نگران‌اند و یا به آن دشمنی می‌ورزند؛ سعی می‌کنند تا در برابر ارزش‌ها و باورهای اجتماعی مردم ایستادگی کنند و برای این‌که بتوانند به این کار مشروعیت دهند؛ برای خود مبنای دینی دست‌وپا می‌کنند؛ اما به‌صورت کل دلیل محکمی مبنی بر ناروا بودن نوروز و یا هرروز دیگری که جنبه اجتماعی و فرهنگی دارد را نمی‌توان در اسلام پیدا کرد.

در این زمینه گفت‌وگویی داشتم با مولوی کمال‌الدین حامد عالم و پژوهشگر دینی که چکیده‌ای از آن را در این‌جا آورده‌ام.

 در مورد نوروز همواره یکی از بحث‌ها، ریشه و پیدایش نوروز است. مخالفان نوروز همواره از این مسئله استفاده کرده و سعی کرده‌اند اساس این جشن را به زردشت نسبت دهند؛ اما در این باره آقای کمال‌الدین حامد معتقد است که جنش نوروز به لحاظ تاریخی چندان مستند نیست؛ و در جایی نیامده است که روزی را حکومتی، دانشمندانی یا سران قبیله‌ای جمع شده باشند و به‌عنوان نوروز تعیین کرده باشند. با این‌همه، پیشینه‌ی نوروز به شکل افسانه‌ای به پیشدادیان بلخ، یعنی حدود بیشتر از ۵۰۰۰ سال قبل از امروز می‌رسد؛ و نخستین کسانی که از این روز گرامیداشت کرده‌اند پیشدادیان، کیهان و اسپه‌ها هستند که در بلخ حکومت رانده‌اند.

آیا نوروز یک جشن زردشتی است؟

در مورد این‌که آیا نوروز جشنی زردشتی است و یا به دین زردشت پیوندی دارد یا خیر، این سه نکته حایز اهمیت دانسته می‌شود:

یکم؛ نوروز به آغاز دین زردشتی هیچ ارتباطی ندارد؛ به این دلیل که زردشت حدود ۵۸۰ تا ۶۰۰ سال قبل از میلاد زندگی می‌کرده است. پس با این حساب، فاصله میان پیشدادیان بلخ و زردشت حدود ۲۵ قرن است. بهتر است بگوییم که نوروز حدود ۲۴۰۰ یا ۲۵۰۰ سال پیش از به دنیا آمدن زردشت وجود داشته و تجلیل شده است. این نشان می‌دهد که نوروز، عیدی از عیدهای زردشتی نبوده و ارتباطی با دین زردشتی ندارد.

دوم؛ به‌صورت قطع باید گفت که نوروز با ادیان پیش از زردشت نیز رابطه‌ای نداشته است؛ زیرا اگر می‌داشت کم‌ازکم در کتاب‌های مقدس همان ادیان اشاره‌ای می‌شد و جنبه تعبدی پیدا می‌کرد.

سوم؛ ما هرچه بیشتر به لحاظ تاریخی پیش‌تر برویم، درمی‌یابیم که نوروز درگذشته دارای شعایر و مراسم خاصی نبوده است. عیدهای دینی معمولاً دارای فرمول‌های خاصی است. مثلاً؛ عید فطر در اسلام دو رکعت نماز و افطار دارد؛ عید قربان دو رکعت نماز، تکبیر تشریق و ذبح قربانی دارد و همین‌طور کریسمس و عیدهای دیگری که جنبه دینی دارند. درحالی‌که نوروز هیچ شعایر و مراسم خاصی ندارد، پس با اطمینان کامل گفته می‌‌توانیم که نوروز جنبه‌ی دینی هم ندارد.

جدا از این موارد، آقای حامد تأکید می‌کند که در کتاب اوستا که بیان‌کننده کامل آموزه‌های دین زردشتی است، هیچ بحثی از نوروز طرح نشده است و طبعاً اگر نوروز جزیی از دین زردشت بود، باید در این کتاب از آن نام‌برده می‌شد؛ زیرا از تمام عیدها و مراسم دیگر زردشتی در آن ذکرشده است.

نوروز و حکومت‌های اسلامی

درباره پیوند نوروز با اسلام و حکومت‌های اسلامی، آقای حامد-پژوهشگر دینی- سه پرسش به‌عنوان پیوندهای نوروز با اسلام را مطرح می‌کند و چگونگی رابطه نوروز با حکومت‌های اسلامی را شرح می‌دهد:

اول؛ در زمان پیامبر اسلام نوروز وجود داشته یا خیر؟

دوم؛ مناطقی که در آن‌‌ها نوروز گرامیداشت می‌‌شده؛ پس از فتح توسط مسلمانان با مسئله‌ی نوروز چه برخوردی شده است؟

 سوم؛ واکنش دانشمندان اسلامی در برابر تجلیل از نوروز چیست؟

در مورد پرسش اول می‌گوید؛ بر بنیاد گفته‌های تاریخ‌نویسان؛ ازجمله نویسنده‌‌ی کتاب «تاریخ تمدن اسلام»، در صدر اسلام، در مکه عید و مراسم به گونه‌ی قدیمی و شرکی وجود داشته است؛ مانند یوم بعث و امثال این‌ها و هیچ رسمی از رسوم و فرهنگ رومی‌ها و فارس‌‌ها در این‌جا وجود نداشته است.

در مدینه اما مشخص نیست؛ تنها زمانی که پیامبر اسلام به مدینه می‌رود، می‌بیند که مردم این شهر روزی را جشن گرفته‌اند؛ می‌پرسد دلیل این جشن چیست؟ می‌گویند؛ ما قبل از اسلام آن را جشن می‌گرفتیم و حالا هم این کار را می‌کنیم. پیامبر اسلام در حدیثی می‌گوید که خداوند این روز را تبدیل کرده به دو روز بهتر‌که همانا دو عید فطر و قربان است. هرچند همین سخن هم نشان نمی‌دهد که این دو روزی که پیامبر اسلام از آن سخن می‌گوید؛ دو روز قبلی را تحریم کرده باشد. به فرض اگر آن را تحریم کرده باشد، دقیق نیست که آن دو روزی که مسلمان در مدینه جشن می‌گرفتند ربطی به نوروز یا مهرگان داشته باشد؛ زیرابه اساس دیدگاه تاریخ‌نویسان اسلامی، از آن‌جایی که بخش اعظم مردم مدینه پیش از اسلام یهودی بوده‌اند، عیدهای مدینه منوره بیشتر منطبق با یهودیت بوده و حتا مشرکان نیز به لحاظ مراسم و قوانین حقوقی خود تابع نظام یهودی بوده‌اند.

از این‌رو می‌توان گفت که یهودی‌‌ها در آن زمان‌ یک شریعت تعریف‌شده‌ای داشتند که بر روی عرف، جشن‌ها و مراسم اجتماعی مردم اثر گذاشته بود. پس دیده می‌شود که هیچ سند دقیقی در مورد این‌که همان عیدهایی که در مدینه رواج داشته، نوروز یا مهرگان بوده، وجود ندارد.

این پژوهشگر دینی، در پاسخ به پرسش دوم می‌گوید؛ پیوند دوم نوروز با اسلام از دوره اموی‌ها است. در زمان خلفای راشدین، وقتی ایران و روم شرقی فتح می‌شود؛ نوروز که در آن زمان در ایران تجلیل می‌‌شد، اما در عصر اموی‌ها این تجلیل برجسته‌تر می‌شود. طوری که امیر معاویه نخستین امیر اموی‌ها برای توزیع هدایا در روز نوروز امر می‌کند؛ یا به‌اصطلاح روز نوروز را یک روز رسمی و رخصتی اعلام می‌کند. البته این نشأت می‌گیرد از گرایش مردم به نوروز یا عرف حاکم که حکومت نیز از آن حمایت می‌کند و روایت‌های تاریخی گوناگونی در زمینه موجود است.

در پاسخ به پرسش سوم و این‌که برخورد علما و دانشمندان اسلامی در مورد نوروز چیست، پس از اهمیت یافتن نوروز نزد اموی‌ها مطرح می‌شود؛ زمانی که نوروز به گونه رسمی گرامیداشت می‌شود و روزی را به این مناسبت تعطیلی اعلام می‌کنند؛ علمای مخالف نوروز در پی سند می‌افتند و تلاش می‌کنند دلیلی برای تحریم این روز بیابند.

از این‌رو، به گفته آقای حامد تلاش‌ها برای تحریم نوروز آغاز می‌شود و پس از جست‌وجو به همان حدیثی که در مدینه منوره در مورد دو عید -که معلوم نیست مربوط به کدام دین و کدام عیدها بوده است- می‌رسند و استناد می‌کنند که منظور از آن عیدها در مدینه، نوروز بوده است.

از سوی دیگر، این‌که این حدیث به‌راستی ربطی به نوروز دارد یا خیر و این‌که میزان ضعف و قوت این حدیث چگونه است، آقای حامد به دیدگاه ناصرالدین آلبانی که از حدیث‌‌شناسان بسیار قوی است استناد می‌کند و به نقل از وی به این حدیث اظهار تردید می‌کند و برداشت علمای آن زمان را که گویا همان دو عید نوروز یا مهرگان بوده است را غلط می‌پندارد.

با آن‌که در دوران اموی‌ها مخالفت‌ها با گرامیداشت از نوروز آغاز می‌شود و شماری دلایلی را برای تحریم نوروز ارایه می‌کنند؛ اما با آن‌هم گرامیداشت از این روز جدی‌تر می‌شود و در دوره‌ی عباسی، نوروز جایگاه ویژه‌تری پیدا می‌کند. طوری که آقای حامد می‌گوید؛ در دوران عباسی‌‌‌ها نوروز به شکل برجسته‌اش تجلیل شده است. هم‌چنان یک روز به این مناسبت رخصتی بوده و هدایایی هم در این روز توزیع ‌شده است. هرچند که پیشینه‌‌ی توزیع هدایا در روز نوروز از زمان حضرت علی شروع‌ شده است. به باور این دانشمند و پژوهشگر دینی؛ کسی در روز نوروز برای حضرت علی خوردنی فالوده را به‌عنوان هدیه آورد. حضرت علی گفت دلیل توزیع این خوردنی‌ها چیست؟ گفتند امروز نوروز است و حضرت علی در جوابش گفت: «همه ‌روزهای‌تان نوروز باد». این روایت را امام بخاری در تاریخ کبیر خود آورده و سندش دقیق است.

با این‌که در طول تاریخ مخالفان نوروز نتوانسته‌اند دیدگاه قوی و محکم دینی مبنی بر رد نوروز ارایه دهند؛ اما هنوز هم بر آن پافشاری دارند و تلاش دارند به همان دلایل ضعیف نوروز را تحریم کنند.

انگیزه‌های ناروا پنداشتن جشن باستانی نوروز

این‌که چرا شماری می‌خواهند با دادن صبغه‌ی عبادتی به یک جشن اجتماعی و پیوند دادن آن به مسایل دینی آن را تحریم کنند، آقای کمال‌الدین حامد به دو نکته مبانی تحریم نوروز و انگیزه‌های تحریم اشاره می‌کند و می‌گوید: در زمینه تحریم نوروز علمای طرفدار تحریم، سه مبنا را ارایه کرده‌اند:

 مبنای اول؛ تشبیه یا شبیه‌سازی با کفار. در این زمینه حدیث مشهوری است که پیامبر اسلام فرموده‌ است که خود را شبیه قومی نسازید؛ زیرا از همان قوم حساب می‌شوید و استدلال می‌کنند که نوروز عید غیرمسلمانان بوده و حالا مسلمانان با تجلیل آن خود را به آن‌ها شبیه می‌سازند. در این مورد باید گفت که میان «شبیه بودن» و «شبیه ساختن»، تفاوت بسیاری وجود دارد. حدیث، شبیه‌سازی را ممنون کرده است نه شبیه بودن را. مثلاً؛ ما با غذا خوردن خود با کفار شبیه هستیم اما هدف ما شبیه‌سازی نیست و این ممنوع نیست.

مبنای دوم، اعمال و رفتار شرک‌آمیزی است که در روز نوروز از سوی شماری صورت می‌گیرد. درحالی‌که این رفتار جزیی از مراسم نوروز نیست و بیشتر بر نوروز علاوه شده است. همان‌طوری که ممکن است بر عیدهای فطر و قربان علاوه شود.

مبنای سوم، همان بحثی است که می‌گویند اگر از نوروز تجلیل شود؛ بر عیدهای اسلامی ازدیاد می‌شود درحالی‌که در اسلام فقط دو عید است. در این مورد باید بگوییم که اولاً، با آن‌‌که این حدیث نشان می‌دهد که مسلمانان دو عید دارند؛ خود اسلام بر آن دو عید دیگر علاوه کرده است؛ در حدیثی از پیامبر گفته‌شده است که روز جمعه عید است. حدیث دیگری هم وجود دارد که گفته روز عرفه هم عید است؛ و هم‌چنان حضرت علی می‌فرماید که هرروزی که مسلمانان در آن گناه نکنند عید است.

دوم این‌که هیچ‌‌کسی مدعی نیست که تجلیل از نوروز به‌عنوان عید دینی صورت گیرد و ما هم موافق این نیستیم؛ ولی نفس تجلیل کردن و عید اجتماعی گفتن، نشان نمی‌دهد که جنبه دینی دارد. هم‌چنان در مورد این‌که شماری می‌گویند استفاده کردن از کلمه عید ممنوع است، ابداً ممنوع نیست. عید به‌تمامی مراسمی گفته می‌شود که در طول هفته یا سال عود می‌کند؛ یعنی تکرار می‌شود و نوروز هم همین‌طور یک جشنی است که هرساله تکرار می‌شود. به اعتبار لغت می‌توانیم نوروز را هم عید بگوییم؛ ولی به اعتبار اصطلاح دینی نمی‌توانیم عید دینی بگویم و کسی هم اصرار به گفتن آن ندارد.

این‌که چه انگیزه‌های در پس تحریم نوروز وجود دارد، آقای حامد آن را در سه-چهار مورد خلاصه می‌کند:

اول انگیزه‌‌ی شریفانه است؛‎ که در ، مبارزه با ابتذال گفته می‌شود. این انگیزه باعث شده تا نوروز در کل تحریم شود؛ همان‌طوری که انگیزه مبارزه با ابتذال باعث می‌شود که برخی علما تمامی مراسم عروسی در هوتل را منع می‌کنند. درحالی‌که در هیچ جای دین چنین چیزی نیامده است. این علما فکر می‌کنند که چون ممکن است در این مراسم اسراف ‌شود و کارهای ناپسند صورت ‌گیرد، پس باید تمامی این مراسم ممنوع شود.

حتا اگر انگیزه شریفانه هم باشد؛ حکم جدیدی را در اسلام تولید نمی‌کند؛ زیرا در شریعت اسلامی هر حکمی که وارد می‌شود باید به‌صورت دلالت النص، اشارت النص، عبارت النص و یا اقتضا النص از خود نصوص برداشت شود نه این‌که انگیزه‌‌های ما حکم جدیدی را تولید کند.

از جهتی دیگر، در اسلام هر حکمی که بر اساس همان چهار فرمول اصلی از روی نص نباشد، بدعت گفته می‌شود. چه تحریم باشد و چه فرض. وقتی کسی می‌‌گوید تجلیل از نوروز فرض، واجب و یا سنت است، این بدعت است و همین‌گونه اگر کسی می‌گوید تجلیل از نوروز حرام است این هم بدعت است.

دوم انگیزه‌‌ی خرافاتی است؛ که در روز نوروز، در برخی جوامع صورت می‌گیرد. در برخی مناطق، فرهنگی داریم که فکر می‌کنند در روز نوروز رفتن به زیارت یک ثواب خاص دارد. این فکر بد است و خرافاتی است. برای این‌که زیارت قبور در تمامی روزها سنت است یا اگر کسی فکر کند که در این روز عبادت یک ثواب خاص دارد؛ مانند این‌که در روز عید عبادت یک ثواب خاص دارد.

سوم انگیزه سیاسی است؛ در این مورد جهان اسلام به سه قسمت تقسیم می‌شود. کشورهای اسلامی غیر عرب و غیر ایرانی قدیم؛ مانند کشورهای اندونزیا، مالزیا، شبه‌قاره هند، پاکستان و بنگلادش، کشورهای شرق میانه عرب و ایران قدیم مانند افغانستان و بعضی کشورهای آسیای میانه. آن‌چه مربوط می‌شود به کشورهای قسمت اول جهان اسلام، آن‌ها همیشه این دو نقطه‌‌ی دیگر را به‌عنوان مقتدای خود زیر نظر دارند و به لحاظ مراسم اسلامی خود از این دونقطه پیروی می‌کنند.

آن‌چه مربوط می‌شود به این دونقطه، به نحوی میان کشورهای عربی و کشورهای دارای تمدن ایرانی یک نوع تقابل وجود دارد و این تقابل بیشتر از جنبه دینی، جنبه تاریخی و هویتی است.

عرب‌ها برای این‌که این تقابل را دامن زده باشند، حتا همان تاریخ گذشته و تعصب قبیله‌ای خود را بازسازی کرده‌اند؛ تا جایی پیش رفته‌اند که در طول تاریخ گاهی خلافت و حکومت را خلاصه کرده‌اند به یک قوم و در مواقعی فرهنگ فارسی غیرعربی را زیر نام فرهنگ شرکی کوبیده‌اند و متأسفانه این مسایل تا سطح احکام و تاریخ هم ادامه یافته است.

در مقابل، ایرانی‌ها برای این‌که مقاومت کرده باشند؛ همان فرهنگ گذشته خود را بازسازی کرده‌اند. برای برخی از نشان‌های قدیم‌‌شان که جنبه اسلامی نداشته به شکل تصنعی جنبه اسلامی داده‌اند؛ اما این انگیزه‌ها دلیل نیست و بر اساس آن نمی‌توانند نوروز را تحریم کنند؛ از این‌رو تلاش می‌کنند برای خود دلایلی را دست‌وپا کنند.

یک دلیل‌شان آیت ۷۲ سوره فرقان است که خداوند ج فرموده است: «بندگان خاص خداوند كسانى هستند كه در مجلس باطل حاضر نمى‌شوند و چون بر لغوى عبور كنند كريمانه بگذرند.» شماری از علما با برداشت از همین آیت، گفته‌اند که شرکت در مجالسی که مربوط کفار است، ناروا است. خب اگر هر مجلسی به شمول نوروز دچار ابتذال باشد، ناروا است حتا می‌تواند عید اسلامی هم شامل همین قضیه باشد. هرگاه در آن کارهای ناروایی صورت گیرد. پس این آیت به نوروز وعیدهای دیگر صراحت ندارد.

دلیل دوم؛ همان حدیثی است که قبلاً یادآور شدم که او هم صراحت ندارد. دلیل سوم‌‌شان، قول حضرت عمر –خلیفه مسلمانان- است که توصیه می‌کند از حضور در عید دشمنان خود اجتناب کنید. از این سخن چنین استنباط می‌شود که اگر شما به عیدهای دینی دشمنان خود اشتراک کنید به نحوی در آن هضم می‌شوید یا زیر تأثیر آن‌ها قرار می‌گیرید و مشهور است که این مسئله را در فلسطین گفته است؛ چون در زمان حضرت عمر عید مسیحی در فلسطین تجلیل می‌شد و هم‌چنان یهودی‌ها.

دلیل دیگرشان قول حضرت ابن عمر و شماری از فقهای دیگر است که گفته‌اند تجلیل از نوروز درست نیست. این‌ها می‌تواند نظریه‌های شخصی باشد تا حکم دینی. به گونه‌‌ی مثال؛ ابن تیمیه گفته است تجلیل از نوروز درست نیست درحالی‌که ایشان در مصر زندگی می‌کرده و هرگز شاهد تجلیل نوروز از نزدیک نبوده هیچ‌گاه هم سند تاریخی در این زمینه ارایه نمی‌کند.

مورد دیگر ملا علی القاری هروی است. موضعی که او گرفته با آن‌که از نزدیک به بحث‌های نوروز آشنا بوده، در همین حال یک آدم به‌شدت نص‌‌گرا است و نص گرایی طبعاً یک نوع محافظه‌کاری را در انسان به وجود می‌‌آورد.

نظریه‌ی دیگری که مربوط به ابو حفص کبیر است، جدای از بحث‌های دیگر، واقعاً در آسیای میانه یک سلسله کارهای خرافاتی به مناسبت نوروز صورت می‌گرفته است. او در اصطلاح عکس‌العمل جدی نشان داده است. مثل یک عالمی که بسیار به‌تندی به همه مردم بگوید که شما منافق هستید یا فاسق هستید، چون کارهای بدی در بین شما جریان دارد. با این برآورد، دو سه نفر را که از این جمع جدا، دیگر فقهای بزرگی داریم که در مورد رد نوروز نظری ندارند.

در افغانستان اما برای تحریم نوروز، بیشتر از هر دلیل دیگر به همان حدیثی که از پیامبر گرامی اسلام در مدینه روایت‌شده است، استناد می‌کنند. در حالی‌‌که شماری به این باوراند که این حدیث، به حد «تَواتُر» نرسیده و سلسله روایت آن به شخصی به نام حمید در کابل می‌رسد. حمید کسی است که به «تدلیس» مشهور است و با مراجعه به تعریف درمی‌یابیم که تدلیس در حدیث می‌تواند یک حدیث را ناقص و یا ساقط کند.

این‌که چه چیزی باعث شده تا به هر روشی این جشن حرام قلمداد شود، آقای حامد اساس آن را به روش‌های برداشت دینی افراد نسبت می‌دهد و چهار روش برداشت از دین را مطرح می‌کند:

دو روش میانه -روش نقلی با همکاری رأی و روش عقلی با همکاری نقل- که این دو روش زمانی که نظام حقوقی اسلام در زمان عباسی‌ها پایه‌ریزی می‌شود به میان می‌آید.

دو روش افراطی هم داریم: روش عقل‌‌مدار کامل که به نقل چندان پایند نیست و روش نقل‌‌مدار کامل که به عقل چندان پایبند نیست. متأسفانه امروز در جامعه‌ی خود شاهد غلبه روش سطحی‌نگری نقلی هستیم. این‌ها انتظار دارند که تمامی موارد در نقل تاریخی اسلام وجود دارد و یا یک ترجمه و تفسیر ساده لفظی را می‌توانند بر شرایط جامعه اعمال کنند. در حالی که چنین روشی نه‌تنها در اسلام که در تفسیر تمام متون دینی جهان نتیجه نداده است. مردم جامعه‌‌ی ما، به شمول علما خود را از پیروان برحق امام ابوحنیفه می‌دانند؛ درحالی‌که خود امام اعظم نص‌‌گرای مطلق نبوده و هر حکمی که بعد از قرآن ارایه شده آن را با منطق ‌سنجیده است.

مسئله همین است. ما یک اصل در اهل سنت داریم که غیر از انبیا حتا یاران پیامبر اسلام مورد حسن ظن ما است و معصوم نیستند؛ ولی متأسفانه چنین دیدگاهی در نظریه‌ باقی‌مانده و در خود تحقیق وجود ندارد.

به همین دلیل امام ابوحنیفه در عصر خود، یاران پیامبر اسلام را به دو طیف تقسیم کرده است: شماری که مجتهد بوده‌اند و شماری دیگر مجتهد نبوده‌اند؛ یعنی بی‌سواد بوده‌اند و این‌ها نقل‌‌شان در برابر آن مجتهدین ارزشی ندارد؛ زیرا یک آدم بی‌سواد از قول پیامبر شنیده است؛ اما درک نتوانسته است.

اکنون اگر ما بگوییم که ابن تیمیه یا ملا علی ‌‌القاری اشتباه کرده است؛ تعدادی شاید خیلی برافروخته شوند. در حالی‌ که شاید در نظریه خود به این باور هستند که این‌ها قابل اشتباه هستند اما در عمل نمی‌‌پذیرند.

متأسفانه ما گرفتار سطحی‌نگری‌ای هستیم که ما را در عمل دچار یک نوع جزم‌اندیشی کرده است. طوری که برای خود اجازه نمی‌دهیم که نظریه‌ها را به‌عنوان یک نظریه موردبحث و نقد قرار دهیم.

در مورد این‌که امام ابوحنیفه در مورد تحریم نوروز سخنی دارد و یا در زمان حیاتش از نوروز گرامی ‌داشته شده است یا خیر. آقای حامد معتقد است که هیچ حکمی در مورد تحریم و رد نوروز از جانب امام اعظم وجود ندارد؛ نه‌تنها این‌که در عصر ایشان نوروز تجلیل شده است؛ بلکه در دستگاه هارون‌الرشید که امام یوسف شاگرد امام ابوحنیفه قاضی بوده است، همواره نوروز گرامی داشت شده است.

این‌که چگونه شماری از مذهب حنفی بانی تحریم نوروز شده‌اند، آقای حامد باور دارد که هیچ اصلی از اصول فقه حنفی تحریم نوروز نیست؛ یعنی این دیدگاه‌هایی که در مورد تحریم نوروز از زبان برخی از حنفی‌ها مطرح شده است دیدگاه فقه حنفی نیست؛ بلکه برخی از علمای داخل مذهب حنفی چنین نظریاتی را ارایه کرده‌اند و این نظریات هیچ‌گاهی استناد فقهی حنفی ندارد و با چارچوب فقه حنفی هم جور درنمی‌آید.

در پایان، آقای حامد معتقد است که برای ارایه یک مفهوم اخلاقی از نوروز که از یک‌سو به جشن اجتماعی مردم احترام گذاشته شود و دیدگاه‌های مغرضانه‌ای که نسبت به این جشن وجود دارد مردود دانسته شود و از سوی دیگر برای نوروز یک چهارچوب اخلاقی پدید آید تا مردم به‌سوی افراط‌وتفریط نروند؛ سه راهکار را ارایه می‌کند:

یکم؛ نباید نوروز را جنبه دینی دهیم که بر اساس آن تحریم و تجلیل عبادی در این‌جا صورت گیرد؛ یعنی عالمان و اندیشمندان همین‌طوری که نباید آن را تحریم کنند؛ نباید هم بگویند که در این روز یک عبادت خاص و یا مراسم خاص دینی انجام شود.

دوم؛ علما متوجه باشند که عملکردهای اجتماعی‌ای که به نام نوروز صورت می‌گیرد و در حال نهادینه شدن است؛ مانند سیاحت رفتن، دید و بازدید و یا رفتن به دشت و صحرا کار خوبی است. مبارکی گفتن یا تبریک گفتن نوروز اشکالی ندارد؛ زیرا ما باید هرروز را به یکدیگر تبریک بگوییم؛ اما اعمالی مانند زیارت رفتن به دلیل ثواب بیشتر باید جلوگیری شود. علما در این‌جا باید اظهار تکلیف کنند. قابل یادآوری است که اگر بحث تجلیل از نوروز در بلخ مطرح می‌شود به دلیل بودن زیارت حضرت علی در آن‌جا، اول باید این قضیه روشن شود که حضرت علی در آن‌جا دفن نیست و روایت‌های گوناگونی وجود دارد که حضرت علی در نجف است؛ اما همین هم ربطی به نوروز ندارد؛ زیرا می‌توانند نوروز را در هرات، غزنی، کابل و یا جای دیگری تجلیل کنند. چنان‌چه هم‌اکنون شماری نوروز را در دهلی تجلیل می‌کنند که در آن‌جا زیارتی منسوب به حضرت علی نیست.

سوم؛ شماری از علمای روشن‌تر و آگاه‌تر نه‌تنها در قسمت نوروز که در قسمت همه موارد این‌چنینی توجه کنند که مراسم اجتماعی جزیی از فرهنگ جامعه‌ی ما است. وقتی ما این مراسم را غدغن کنیم این‌ها ترک نمی‌‌شوند؛ تنها کاری که صورت می‌گیرد این است که در داخل جامعه اصطکاک به وجود می‌آید و این اصطکاک رفته‌رفته مردم را از دین بیزار می‌کند.