پانی‌پت، واکنش‌ها و بازاریابی بزرگ

نعمت رحیمی
پانی‌پت، واکنش‌ها و بازاریابی بزرگ

تاچندی دیگر، فیلم سینمایی «پانی‌پت، آن خیانت بزرگ» در هندوستان اکران عمومی خواهد شد. فیلمی تاریخی و درام به کارگردانی «آشوتوش گواریگر و با بازی سانجی‌دَت، آرجون کپور و کریتی سانون.» داستان این فیلم، بر اساس نبرد سوم پانی‌پت، ساخته شده است که دوصدوپنجاه و هشت سال پیش، میان ارتش‌های احمدشاه درانی و ارتش امپراتوری مرهته‌های هند، در شهر پانی‌پت رخ داد. جنگی که در آن، ده‌ها هزار نفر کشته شدند و از جنگ‌های خونین قرن هجدهم در این منطقه بود.
در این فیلم، سانجی‌دت، بازیگر مشهور بالیوود، نقش احمدشاه درانی، آرجون کپور، در نقش فرمانده‌ی کل ارتش هندوستانی‌ها و کریتی سانون، در نقش همسر دوم فرمانده‌ی ارتش هند، ظاهر شده ‌اند.
این فیلم، با توجه به این که فیلم‌سازان هندی در روایت داستان‌های تاریخی، دست باز دارند و فیلم‌های تاریخی در این کشور با اقبال عمومی و جنجال‌ها همراه بوده است، انتظار می‌رود که این ‌بار نیز، این بلوا و استقبال، با توجه به پیوند فیلم با یک داستان تاریخی مهم، از مرزهای این کشور فراتر رفته و به افغانستان نیز برسد؛ جنجالی که همین حالا شروع شده و برای فروش آن در گیشه، حتما تأثیر خواهد داشت.
از آن‌جا که روایت‌های بیشتر فیلم‌های تاریخی سینمایی، معطوف به سیاست بوده و موجب تحقیر دسته‌ا‌ی شده و ستایش گروه دیگر را در پی دارد، انتظار آن است که این فیلم نیز، روایتی از شجاعت و فداکاری هندی‌ها باشد. هر چند کسی چیزی از این فیلم به جز تریلر آن که در سال ۲۰۱۸ نشر شد، ندیده است؛ اما از اظهار نظرهای عوامل فیلم مشخص است که داستان آن بر کدام محور می‌چرخد.
• کریتی سانون: «افتخار می‌کنم که بخشی از بازگویی شجاعت، شور و وطن دوستی در جنگ سوم پانی‌پت بودم.
• آرجون کپور: «افتخار می‌کنم که شجاعت رزمندگان مرهته‌ها روی پرده می‌رود.»
سانجی‌دت هم گفته است که اگر نقش احمدشاه ابدالی نامناسب می‌بود، در این نقش بازی نمی‌کرد.
این فیلم موجب نگرانی در بین مردم افغانستان شده است. آن‌ها می‌خواهند بدانند که داستان و نقش‌های بازی‌گران آن چگونه است. حتا مقام‌های سفارت افغانستان در هندوستان، در باره‌ی ناآگاهی از جزئیات داستان فیلم ابراز نگرانی کرده و گفته اند که با عوامل فیلم صحبت کرده اند.
سال گذشته نیز، فیلم «پدماوت» که داستان تخیلی عشق یک حاکم مسلمان- سلطان علاؤالدین خلجی- با یک ملکه‌ی هندوی راجپوت بود، جنجال‌ساز شد که از شاه افغان‌تبار هند و جنگ‌جویان وی، تصویر منفی ارائه داده بود.

تأثیر سینمای هندوستان بر سینمای افغانستان
نخستین فیلم‌هایی که افغانستان را با بالیوود وصل کرد، فیلم‌های«دهرماتما، کابلی والا و خدا گواه» بود. بالیوود فیلم‌های دیگر نیز در باره‌ی افغانستان و با سوژه‌ی افغان‌ها دارد که برخی آن‌ها مثل فیلم «کابل اکسپرس» (Kabul Express)، جنجال‌ساز شده بود.
هر چند، حرف زدن از سینما و هنر برای مردم جالب نیست؛ اما مردم افغانستان از دیرباز تا حالا از هواداران فیلم‌های هندی بوده ‌اند. در سال‌های پیش از جنگ، مردم آهنگ‌های «محمد رفیع، لتا منگیش‌گر و موکیش» را می‌شنیدند.
در تمام مهمان‌خانه‌ها و بس‌های بین شهری کابل، صدای موسیقی هندی به گوش می‌رسید؛ موسیقی‌دان‌های بزرگ ما، در هندوستان درس خوانده بودند و بسیاری آنان، از کمپوزهای هندی استفاده می‌کردند.
بازار فروش موسیقی و هنر هندوستانی در کشور گرم بود، بر در و دیوارها، پوستر هنرمندان هندی نصب می‌شد و کسانی که حتا زبان اردو نمی‌دانستند، مجله‌های سینمای هند را می‌خریدند.
همه با نام ستاره‌های سینمای هندوستان آشنا بودند و سینماها نیز فیلم‌های بالیوودی نمایش می‌داد. ارتباط سینما و هنر هندوستان با مردم افغانستان، دو سویه نیز بود و گفته می‌شد که هنرمندان نامی این کشور، مثل اکبرخان، عامرخان، فردین‌خان، عمران‌خان، سنجی‌خان، فیروزخان، شاهرخ‌خان، زیدخان، دلیپ کمار، سلمان‌خان و … اصلیت افغانی دارند.
برای همین است که تا کنون نیز، تصویرهای شاهرخ‌خان و … به وفور در افغانستان یافت می‌شود.
در سال‌های اخیر، سینمای ما دو نوع سینما بوده است؛ سینمای جشنواره‌، محتوا و فرم‌گرا و سینمایی که سرگشته‌ی گیشه و تقلید است. این نوع دوم، همان واله و شیدای بالیوود است که حتا صداگذاری روی فیلم‌ها را نیز از بالیوود تقلید می‌کند.

جنگ پانی‌پت و احمدشاه درانی
احمدشاه درانی، متولد سال ۱۷۲۲ میلادی، بنیان‌گذار امپراتوری درانی و کشوری به نام افغانستان است. او در سال ۱۷۴۷، پس از کشته شدن نادرشاه افشار، قدرت را به دست گرفت و نام کشور را به افغانستان تغییر داد.
در سال ۱۷۵۸ میلادی در هند وقایع مهمی رخ داد. در نخست، سکهـ‌های پنجاب قیام کردند، دوم، مرهته‌ها به هند مرکزی و شمالی داخل شدند و سوم، حکومت اسلامی‌ سقوط کرد. در حالی ‌که احمدشاه مصروف سرکوبی نصیرخان بلوچ بود؛ «سندیا»، رییس مرهته‌ها به هند مرکزی رسید. راجپوت‌ها و جت‌ها باهم اتحاد کردند و سندیا به ‌سوی پنجاب حرکت کرد. آدینه بیگ نیز، با ایشان همراه شد و پنجاب را اشغال کرد. شهزاده تیمور و سردار جهان‌خان به پیشاور عقب‌نشینی کردند. احمدشاه که از بلوچستان مطمئن شد، با سی‌هزار عسکر از راه دره‌ی بولان به سند رسید و با شهزاده تیمور و جهان‌خان یک‌جا شد و به‌ طرف پنجاب حرکت کرد.
سندیا و غازی‌الدین که از این مسأله آگاه شدند با نجیب‌الدوله صلح کردند و به دهلی رفتند؛ در دهلی، عالم‌گیر دوم را به قتل رساندند و نواسه‌ی اورنگ‌زیب را بر تخت نشاندند. احمدشاه با نیروهای (سندیا، هولگر، جنگورا و غازی‌الدین) روبه‌رو شد. احمدشاه پیروز شد و رهبر مرهته‌ها «بالاباجی»، به تمام مرهته‌ها فرمان داد که لشکر تازه‌ای را سر و سامان دهند. راجپوت‌ها و مرهته‌ها با دو صد هزار نیرو؛ در برابر سپاه شصت‌هزار نفری احمدشاه در میدان «پانی‌پت» شکست خوردند. احمدشاه داخل دهلی شد، تخت دهلی را به شهزاده علی‌گوهر، شجاع‌الدوله و نجیب‌الدوله سپرد و خودش به افغانستان بازگشت.
شهر امروزی پانی‌پت، هنوز برج و باروی خود و دیواری با پانزده دروازه را حفظ کرده است. در میان یادمان‌های آن، ویرانه‌های مسجدی در «کابلی باغ» وجود دارد که برای بزرگ‌داشت یاد نخستین جنگ پانی‌پت ساخته شده است.

سینما و واکنش‌ها
فیلم‌هایی با موضوع و سوژه‌ی تاریخی، همیشه حساسیت‌برانگیز بوده است؛ چون از زاویه‌ی دیگری ممکن است دیده شود و به باورهای تاریخی عده‌ای صدمه بزند؛ مثلا وقتی فیلم ۳۰۰ با موضوع نبرد ترموپیل، بین سپاه هخامنشی و اسپارتای یونان در سال ۲۰۰۶ اکران شد، حساسیت‌هایی را بر انگیخت و ایرانی‌ها آن را تحریف تاریخ و مخرب‌تر از تخریب بناها و آثار ارزش‌مند مرتبط با میراث تمدنی ملل و اقوام دانستند.
هنر گاهی بت‌ها را می‌شکند، باورها را دگرگون و شک و پرسش ایجاد می‌کند. فیلم «پانی‌پت» نیز پیش از اکران، برای افغان‌ها مسأله‌ساز شده است. واکنش‌ها بسیار زیاد است و همه با شک و تردید به این فیلم می‌بینند. برخی معتقدند که بگذارید جنگ پانی‌پت را از زاویه‌ی دیگری ببینیم. از چشم یک هندی که در جنگ مغلوب شده است؛ چون همه‌ی مردم دنیا حق دارند روایت خود را از تاریخ داشته باشند. نمی‌توانیم دهان دیگران را بسته و یا هنرمندان هندی را سانسور کنیم. ما با آن‌ها جنگی نداریم و شاید این فیلم بتواند ما را به فکر وا دارد.
در این اظهار نظرها، دیده می‌شود که بسیاری به نقش ارزنده‌ی سینما در تأثیرگذاری برای فرهنگ‌سازی و پیشرفت واقف اند؛ اما کسی نمی‌گوید، چرا ما سینما نداریم؟ چرا هنر در افغانستان تا این اندازه مهجور و بی‌کس است؟ وقتی یک تصویر هزار کلمه در درون دارد، چرا ما کشوری بدون تصویر استیم؟ چرا ما نتوانیم پیش از هندی‌ها داستان پانی‌پت را فیلم کنیم؟
عابدالله احمد، یکی از جوانان افغان می‌گوید که بهتر است فیلم دیده شود؛ اگر کاخ افتخارات ‌مان آن قدر سست و بی‌بنیان باشد که با اکران یک فیلم فرو بریزد، بگذار فرو ریزد تا فرصت کنیم، بیشتر سر در گریبان فرو ببریم که ما چه کرده ‌ایم تا نتوانیم در هنر حرفی داشته باشیم. وی ادامه می‌دهد، چیزی به نام امپراتوری مطلق سپید و پادشاهان مقدس وجود ندارد؛ اولین دغدغه‌ی امپراتورها حفظ و گسترش سلطه بوده است و در این راه تلاش کرده‌ اند. هر کشوری حق دارد تاریخ خود را بازخوانی کند؛ ما که از این کارها نکرده و نابخردانه بر دهل افتخارات تاریخی کوبیده ‌ایم، دیگران را که نمی‌توانیم مانع شویم. تمام ملت‌ها روزگاری باید تاریخ بت‌مآبانه‌ی‌ شان را بازخوانی کنند.
امرالله صالح، معاون تیم دولت‌ساز نیز به فیلم پانی‌پت، واکنش نشان داده و نوشته است: «روایت ما از تاریخ و شخصیت‌های تاریخی افغانستان برای تحکیم دولت- ملت مهم است. احمدشاه درانی یکی از نوابغ نظامی و مدیریت در تاریخ است که توانست قبایل پارچه‌پارچه‌ی افغانستان را متحد و دور یک رسالت بزرگ، متحد سازد. او، میراث بزرگی از خود به‌ جا گذاشت که نسل‌های بعدی، از آن پاس‌داری نتوانستند. او، بر دهلی تسلط داشت و ما در ولسوالی گوشته‌ی ننگرهار درگیریم.»
میرویس آریا (فعال رسانه‌ای و اقتصادی)، نیز معتقد است، شکی نیست که سلطان‌محمود غزنوی و احمدشاه ابدالی، دو قهرمان تاریخ ما اند و بخشی از محبوبیت آنان ناشی از لشکرکشی و فتوحات‌ شان در شبه‌قاره‌ی هند است.
جنگ‌ها دو طرف دارد. یکی برنده و دیگری بازنده است. یکی نفع می‌برد و دیگری ضرر می‌بیند. روایت و برداشت هر دو طرف، به هیچ عنوان نمی‌تواند هم‌سان باشد و هرگز هم ممکن نیست، هر دو طرف کاملا برحق باشند.
اگر فتوحات و لشکرکشی سلطان‌محمود غزنوی و احمدشاه ابدالی برای ما توجیه‌پذیر و مایه‌ی افتخار است، این مورد سبب نمی‌شود هندی‌هایی که سرزمین شان مورد حمله قرار گرفته است، مردم‌ شان کشته و مقدسات شان زیر پا شده است، روایت و دید هم‌سان با ما داشته باشند.
صحرا کریمی، رییس افغان فیلم نیز نوشته است: «اهمیت و تأثیر سینما همین است؛ که حداقل ۵۰ میلیون از بیش از یک میلیارد جمعیت هند، فیلم «پانی‌پت» را خواهند دید؛ احمدشاه ابدالی مهاجم و ظالم معرفی می‌شود. افغان فیلم یک ریاست درجه دو است؛ مردم نگران استفاده‌ی «فیلم» به‌جای «فلم» اند و در مکتوب‌ها خطا نکنیم پوهنتون را دانشگاه بنویسیم.
عالی‌جنابان!
غرورتان خدشه‌دار نشود که هندی‌ها احمدشاه درانی را مهاجم معرفی کرده اند. ایران هم در مورد جلال‌الدین بلخی فیلم می‌سازد. دیگران روی فرهنگ و شخصیت‌های تاریخی ‌شان سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ ما اما بر عکس، در سیاست‌بازی و فریب‌کاری‌هایش خبره ‌ایم که آن‌چه ساخته ‌ایم را هم ویران کنیم.»
در نهایت این که، حرف زدن از سینما و هنر در این وانفسای جنگ‌وصلح، نفاق و شقاق، انتخابات و بحران، مثل سخن «گیساکو» در فیلم هفت سامورایی «آکیرا کروساوا» است که گفت: «چه دلیلی داره نگران ریشت باشی، وقتی قراره سرت از تنت جدا بشه؟»
ما از اکران فیلم در بالیوود نگرانیم؛ در حالی که خود ما اندر خم یک کوچه مانده ‌ایم. در ویرانه‌های سالن سینماهای مان در کابل، سگ لانه کرده و هر سال توله‌های چاق و فربه از آن بیرون می‌شوند. وقتی در این سرزمین، سینما و هنر در قرن بیست‌ویک هنوز هم دیوار به دیوار شرک است و اهالی آن، مهدورالدم و واجب‌القتل؛ چرا باید نگران بالیوود باشیم که تاریخ یک جنگ را روایت کرده است. مدعی استیم که مولانا از بلخ است؛ در حالی که نسل امروز مان او را نمی‌شناسند و اهالی زادگاه مولانا، به زبان مادری او سخن نمی‌زنند.