سران سیاسی؛ آب لغزنده‌ی زیر پای جمهوریت

نصیر ندیم
سران سیاسی؛ آب لغزنده‌ی زیر پای جمهوریت

پدیده‌ها در افغانستان، معمولا عاری از مفاهیم خود می‌شوند و به گونه‌ای فاجعه‌بار به سوی ابتذال حرکت کرده و دچار گونه‌ای از مسخ‌شدگی می‌شوند. تردیدی نیست که سیاست یکی از مبتذل‌ترین پدیده‌های جامعه‌ی افغانستانی است و افغانستان را به سوی بحران‌‌ها و تنش‌های حل‌ناشده سوق داده است.
البته سیاست برای ساخت، مدیریت و جایگاه کشور‌ها در جهان نقش اساسی دارد؛ اما آن‌چه سیاست را در افغانستان به سوی ابتذال برده، سیاست‌ورزی و بازی بد سیاست‌مدارانی است که در هرم قدرت افغانستان، نقش محوری را بازی می‌کنند.
در کشورهای متمدن و معقول دنیا، جاسوسی و خیانت، کار فاجعه‌بار و قابل دادگاهی‌شدن است، یا کسانی که به جرم جاسوسی مظنون استند، دست به خودکشی می‌زنند؛ اما در افغانستان؛ جاسوسان بهتر، قدرت بیش‌تر در هرم سیاست دارند.
با بررسی اجمالی کنش‌ها، برخوردها و کارنامه‌های سران سیاسی، به راحتی می‌شود‌، خیانت و جاسوسی را در آن‌ها دریابیم.
بخش‌هایی از سخنان حکمتیار، رهبر حزب اسلامی را اگر پس از برگشت از پاکستان مرور کنیم، هویدا می‌شود که منافع پاکستان در داخل افغانستان، مهم‌تر از منافع کشور ما برای حکمتیار است.
حکمتیار در این قافله تنها نیست، وقتی کنش‌ها و کارنامه‌های بیش‌تر رهبران سیاسی را مطالعه کنیم، به همین نتیجه می‌رسیم؛ منافع کشورهای دیگر نسبت به منافع افغانستان برای شان اولویت دارند و یا هم منافع مشترکی با گروه‌های تروریستی دارند.
گلبدین حکمتیار در ۲۸ و ۲۹ میزان از سوی دولت پاکستان برای بحث روی گفت‌وگوهای صلح افغانستان به اسلام‌آباد دعوت شد. در نخست گلبدین در جایگاهی نیست که در مورد صلح افغانستان تصمیم بگیرد و بتواند در روند صلح افغانستان نقش بازی کند.
اگر دولت افغانستان، گلبدین را برای حمایت از روند گفت‌وگوهای صلح، هیئت و یا هم مامور بگمارد، می‌تواند برای تسهیل روند صلح کمک‌کننده باشد؛ اما برعکس گلبدین، خواهش دولت افغانستان برای عضویت شورای عالی مصالحه‌ی ملی را رد ‌کرد؛ ولی به درخواست پاکستان، برای سفر «صلح» لبیک گفت و در مورد گفت‌وگوهای صلح افغانستان در آن‌جا با پاکستانی‌ها صحبت کرد.
حکمتیار در جریان سفرش به پاکستان از امریکایی‌ها برای سپردن تسلیحات موجود نظامی نیروهایش از داخل افغانستان به پاکستان سپاس‌گزاری کرده و گفت: امریکایی‌ها کار شایسته‌ای را انجام می‌دهند، که تسیلحات موجود در افغانستان را به پاکستان می‌سپارند. از سویی هم هنگامی که از پاکستان برگشت، طرح دولت موقت را در چانته داشت.
حرف‌های گلبدین پس از برگشت، تنها واکنش کاخ ریاست‌جمهوری را در قبال داشت؛ اما دولت افغانستان هیچ اقدام عملی‌ای علیه او به جرم «خیانت ملی» انجام نداد. اگر گلبدین رهبری‌ حزبی را در یکی از کشورهای معقول و متمدن به دوش می‌داشت، به جرم خیانت و تضعیف نظام به زندان و یا هم به اعدام محکوم می‌شد؛ اما در افغانستان از حمایت دولت و پولیس برخوردار است.
از گذشته‌ی سیاسی گلبدین حکمتیار هویدا است که یا منافع ایران را در افغانستان دنبال کرده و یا هم در کنار پاکستان، علیه مردم افغانستان ایستاده است. حکمتیار، چندی پیش در یک سخن‌رانی دیگر، خود را با طالبان هم‌سو خواند؛ ولی باز هم دولت افغانستان به ‌جای به‌زندان‌انداختنش از او حمایت می‌کند؛ در حالی که گلبدین هم‌واره تلاش ورزیده تا ساختار سیاسی افغانستان را با هر ترفندی تضعیف کند.
رهبران، پیش‌گامان جوامع متمدن استند؛ ساختارسازی و ملت‌سازی در جوامع از برنامه‌های رهبریت کشورها است؛ اما در افغانستان، رهبرها جز به فروپاشی نظام و ساختارشکنی، عمل دیگری انجام نمی‌دهند. در این قصه حکمتیار تنها نیست؛ چندی پیش محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان در تهران برای حمایت از فاطمیون سخن‌رانی کرد و ایران را برای حمایت از این گروه حق‌به‌جانب خواند و به ستایش ایران پرداخت.
محقق هنگامی که معاون رییس اجراییه‌ی حکومت افغانستان بود، در تهران چنین گفت: «لازم می‌دانم از همه رزمندگان که در این نبردها تشریک مساعی کردند، چه از رزمندگان عراق و سوریه، ارتش عراق و سوریه، حشد شعبی عراق و هم‌چنین رزمندگان ایران، افغانستان، پاکستان و جای جای دنیا که در این نبردها شرکت کرده ‌اند و در حقیقت نبردی که اسلام علیه کفر و دسایس استکبار جهانی بود، پیروز شدند، صمیمانه تشکر کنم.» در ادامه، محمد محقق به تمجید از «سپاه پاسدارن» و قاسم سلیمانی برای جنگ در دیگر کشورها، حمایت کرد و فاطمیون را قهرمان تعریف کرده و از آن‌ها سپاس‌گزاری کرد.
هنگامی که کشور ما با وحشت‌ناک‌ترین گروه‌های تروریستی در جنگ است، چگونه آقای محقق جوانان را تشویق می‌کند که برای کشور دیگری بجنگند؟ گفته‌های محمد محقق در تهران، نقض قوانین افغانستان است و به عنوان معاون ریاست اجراییه، باید از حکومت تهران می‌خواست که از افغانستانی‌های مهاجر به عنوان سپر نظامی خویش استفاده نکند. آقای محقق ولی در تهران به دهل منافع کشور ایران کوبید؛ حتا خون جوانان ما را در نظر نگرفته و فاطمیون را حمایت کرد.
مساله‌ا‌ی که آقای محقق را می‌تواند به جرم خیانت و جاسوسی محکوم کند؛ تمجید از ایران در جنگ‌های منطقه‌ای است.
ایران نه تنها در عراق و سوریه می‌جنگد که بعضی اسنادها نشان می‌دهد؛ طالبان را نیز در جنگ افغانستان حمایت مالی و نظامی می‌کند و مساله‌ی دیگر تشویق مهاجران برای دفاع از کشور دیگری است؛ در حالی که افغانستان خود در چندین جبهه با گروه‌های تروریستی می‌جنگد. آقای محقق پس از واکنش‌ها در فضای مجازی و خانه‌ی ملت، در دفاع از خودش عذر بدتر از گناه را مرتکب شد.
هنگامی که محمد محقق در ایران سخن‌رانی کرد، واکنش‌های زیادی را در پی داشت و محقق در دفاع از خود گفته بود: آن‌چه در مورد فاطمیون گفتم، نظرات شخصی من بود.
در قدم نخست محمد محقق، به عنوان معاون ریاست اجراییه عازم تهران شده بود و با همین عنوان از محقق پذیرایی شد که به هیچ وجه جز نظر دولت افغانستان، نظر دیگری را نمی‌توانست بیان کند. دفاع آقای محقق پس از برگشت، می‌توانست پرونده‌ی دیگری را از سوی حکومت علیه او در دادگاه‌ها باز کند.
محقق و حکمتیار با وجود این‌ که در هرم سیاست افغانستان از قدرت‌مند‌ترین‌ها استند؛ اما باز هم نسبت به رییس‌جمهور قبلی افغانستان نمی‌توانند علیه منافع کشور اقدام کند.
رییس‌جمهور پیشین افغانستان -حامد کرزی- در اکثر سخن‌رانی‌هایش بیش‌تر از این‌ که به نفع حکومت و برای حفظ ساختار نظام کمک بکند، برعکس به دهل طالبان می‌کوبد، بارها طالبان را برادران ناراضی خویش خوانده و از آن‌ها حمایت کرده است. با این حساب، حامد کرزی از حامیان اصلی دشمنان افغانستان به شمار می‌آید؛ حامی گروه تروریستی‌ای که هم‌واره به خون مردم افغانستان تشنه است.
یکی از دلایل قدرت‌مند‌شدن طالبان در افغانستان، برخوردهای سهل‌انگارانه‌ی رییس‌جمهور پیشین افغانستان با گروهک‌های تروریستی بود. اگر امروز دشمنان افغانستان به خود حق می‌دهند بر سر ساختار نظام با حکومت افغانستا در دوحه گفت‌وگو و چانه‌زنی کنند، نه امریکا مقصر است و نه پاکستان؛ تنها حامد کرزی، آب زیر پای نظام جمهوری است که هم‌واره تلاش کرده دشمنان جمهوریت را در هرم قدرت بکشاند.
از قرینه‌ها معلوم می‌شود؛ حامد کرزی تلاش دارد با واردکردن طالبان در ساختار سیاسی افغانستان و ایجاد دوباره‌ی حکومت موقت، قدرت را برای مدتی به دست بگیرد و از این طریق دوباره برای چند سال تمدید قدرت کند.
همین مساله باعث شده که او هم‌واره تلاش کند، ساختار سیاسی افغانستان را تضعیف و خود را با ملا برادر هم‌سو بداند.
حکومت افغانستان با وجود ادعای جمهوریت و دموکراسی، هنوز ساختار سنتی سیاسی خود را حفظ کرده است؛ زیرا بیش‌تر سیاست‌گزاران این حکومت از نشانی جنگ‌های داخلی و جهاد قدرت گرفته اند و یا هم از نشانی قومی مشخص و همین رهبران، نقش تعیین‌کننده در ساختار قدرت افغانستان را دارند.
ساختار داخلی حکومت افغانستان هنوز صورت قبیله‌ای خود را حفظ کرده و با وجود سرپوش دموکراسی نتوانسته از صورت سنتی-سیاسی ساختار‌زدایی کند و یا می‌شود گفت ساختار سنتی با روپوش دموکراسی.
وقتی ساختارهای سنتی نتواند رفاه را در جامعه بیاورد، جامعه دچار تنش‌های داخلی می‌شود و توده‌ها رو به اعتراض می‌آورند. دلیل پیوستن شمار زیادی از افغانستانی‌ها به گروه‌های ترورسیتی نبود تامین عدالت و نبود رفاه است؛ البته سوی مدیرت و خیانت رهبران نیز باعث شده که آتش جنگ افغانستان شعله‌ورتر ‌شود.
وقتی ساختارهای سنتی دچار تنش داخلی ‌شوند و تنش‌ها با قدرت‌های بیرونی هماهنگی و هم‌سویی دریابند، به راحتی نظام رو به فروپاشی می‌رود؛ اما در افغانستان آن‌قدر مردم ساختار را به سوی فروپاشی سوق نداده که رهبران سیاسی با دنباله‌روی از کشورهای دیگر این کار را کرده اند.
گلبدین حکمتیار، محمد محقق و کرزی مشت‌های نمونه‌ی خروار است. اگر به صورت جدی کارنامه‌ی بیش‌تر رهبران سیاسی بررسی شود، یافته خواهد شد که رهبران، بیش‌تر از منافع مردم افغانستان به منافع خود و دیگر کشورها علاقه‌مند استند و بیش‌تر شان را می‌توان آب لغزنده‌ی زیر پای جمهوریت خواند.