از انتقاد تا عقده‌ی انتقاد؛ واکنش به حاشیه‌های سفر واشنگتن

زاهد مصطفا
از انتقاد تا عقده‌ی انتقاد؛ واکنش به حاشیه‌های سفر واشنگتن

سفر رییس‌جمهور غنی و هم‌راهانش به واشنگتن، در کنار دست‌آوردهایی که مقامات دولتی عنوان کردند، حاشیه‌هایی نیز به هم‌راه داشت که در مواردی، بیش‌تر از انتقاد، عقده‌ی انتقاد و بی‌سوژگی کاربران در شبکه‌های اجتماعی را به نماش گذاشت.

اولین موج انتقادها، از سلامی‌زدن غنی به کسانی که در میدان هوایی به استقبال او و هم‌راهانش ایستاده بودند، شروع شد و به بیگ دستی عبدالله رسید که چرا آن را به کسی نداده و خودش به دست گرفته است. عده‌ای از کاربران فیسبوک، با نشر عکسی که در آن غنی به افرادی که به استقبال‌شان آمده اند، اندکی خم می‌شود و سلام احترام‌آمیز می‌دهد، او را متهم به چاپلوسی و نشان‌دادن ضعف افغانستان کردند. به باور آن‌ها، این سلام‌دادن رییس‌جمهور به افرادی که برای استقبال هیئت افغانستان آمده بودند، اتوریته‌ی دیپلماتیک افغانستان را ضعیف و ناتوان نشان داد. این کاربران، به جای اندیشیدن به اتوریته‌ی واقعی سیاسی، نظامی و اقتصادی افغانستان، بیش‌تر دوست داشتند که رییس‌جمهور غنی، مانند یل گردن‌فراز و سربلند، از این کشور نمایندگی می‌کرد و اتوریته‌ی کشور [قدرت‌مندی] چون افغانستان را به نمایش می‌گذاشت. این دسته، بیش‌تر کسانی بودند که بیش از سیاست‌مداران، شیفته‌ی تاریخ پنج‌هزارساله و توهم غیرت افغانی و مقابله‌ی افغانستان با ابرقدرت‌های جهان استند؛ از توهم شکست شوروی تا شکست امریکا که طالبان توهم آن را در سر دارند.

موج دوم انتقادها نیز، از همان عکس آغاز شد؛ از بیگی که عبدالله عبدالله به دست داشت. کاربرانی که به این عکس واکنش نشان دادند، عبدالله را متهم به بی‌اعتمادی نسبت به سکرترش کردند و این حرف را به میان آوردند که [حتما] در داخل بیگ، چیز ارزش‌مندی بوده که عبدالله آن را به کسی تحویل نداده است. این عده، تمام تلاش‌شان را انجام دادند تا شاید بتوانند محتوای داخل بیگ را ببینند؛ اما پس از سرخوردگی، زبان اعتراض کشیدند و با روش‌های متفاوتی، تلاش در نقد عبدالله کردند که بیگش را خودش به دستش گرفته و این ممکن بتواند آبروی افغانستان را نزد امریکا ببرد؛ نزد کشوری که دو دهه شد، میلیاردها دالر برای این کشور مصرف کرده تا شاید دیگر افغانستانی‌ها خودشان را نکشند و این قدر، به چیزی که مربوط‌شان نیست و یا اگر هست و قابل نقد نیست، گیر ندهند.

اولین عکس نشرشده از میدان هوایی، آغاز موجی از واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی بود تا این که، عکسی از غنی با بانویی نشر شد که در آن، غنی بازویش به بازوی آن بانو چسپیده و در حالی که در صحن سبزی قدم می‌زنند، با هم در حال حرف‌زدن استند. این عکس، با طنز، انتقاد و شعرهای عاشقانه‌ی بی‌شماری دست‌به‌دست شد تا شاید توانسته باشد، قسمتی از آبرو و اتوریته‌ی نداشته‌ی غنی را صدمه بزند. این کاربران، به جای اندیشیدن به این که، در یک محل غیر رسمی، ممکن بتوان از هر حالتی عکس گرفت که نباید همگانی شود و اگر همگانی شود، در حیطه‌ی خصوصی مطرح است نه عمومی، به نقد غنی پرداختند. همگانی‌کردن چنین عکسی به منظور تاختن بر دیگری، چگونه می‌تواند توجیه‌پذیر باشد؛ آن هم برای کسی که خودش را مدافع ارزش‌های مختلفی از جمله زندگی مدرن می‌داند.

موج بعدی واکنش‌ها، پس از سلام‌دادن و بغل‌کشی اشرف‌غنی با نانسی پلوسی، رییس‌ مجلس نمایندگان امریکا به راه افتاد. غنی، زمانی که با نانسی پلوسی دست می‌دهد، صورتش را به صورت او می‌چسپاند. این عکس، به واکنش‌های مردم عام خلاصه نشد؛ مردمی که تصور می‌کنند سلام این‌گونه‌ی رییس‌جمهورشان با یک زن نامحرم، دین و دنیای آنان را تخریب و ارزش‌های هزارساله‌ی‌شان را زیر سؤال می‌برد. عارف رحمانی، نماینده‌ی مردم در مجلس نمایندگان نیز، به این عکس واکنش نشان داد و با استناد به ماده‌های اول، دوم و سوم قانون اساسی، آن را خلاف قانون اساسی و غیر اسلامی عنوان کرد. به باور آقای رحمانی، تا زمانی که قانون اساسی افغانستان به اساس احکام اسلامی است، نباید رییس‌جمهور دچار چنین اشتباهی شود که به لحاظ شرعی، مشکل‌آفرین است.

این واکنش‌ها، قسمتی از چالش اصلی افغانستان امروز را به نمایش می‌گذارد؛ [توجه به حاشیه و بی‌توجهی به متن]! آن چه افغانستان امروز از آن رنج می‌برد، همین توجه به حاشیه‌های غیرمهم و بی‌توجهی به متن است؛ حاشیه‌هایی که در بستر دینی، باعث شکل‌گیری گروه‌های تروریستی مختلف در افغانستان شده و در بستر اجتماعی و سیاسی، جوی از انتقاد را به وجود آورده است که در آن، کورهای زیادی، به تنگی چشم دیگران می‌خندند. گیردادن در این حد به حاشیه‌هایی که ربطی به متن ندارد و هیچ مشکلی را حل نمی‌کند، تا این که انتقاد باشد، عقده‌ی انتقاد و بدبینی است؛ عقده‌ای که چالش‌های بی‌شماری در افغانستان، از آن آب می‌‎خورد.

در کنار این حاشیه‌های غیرمهم، حاشیه‌های مهمی نیز در این سفر وجود داشت که بیش‌تر نزدیک به متن سفر و درخور نقد و بررسی بود. کاربران اجتماعی اما، به جای توجه به حاشیه‌های مهم، تمام تمرکزشان را به حاشیه‌هایی دوختند که ربطی به این سفر و پیامدهایش نداشت. بایدن، زمانی که با غنی احوال‌پرسی کرد، دستش را روی شانه‌ی غنی گذاشت. این عکس‌العمل، در عرف دیپلماتیک، به معنای ضعیف نشان‌دادن طرف است و بایدن، با این کارش، قدرت امریکا و درماندگی افغانستان نسبت به آن کشور را به نمایش گذاشت. زمانی که غنی و بایدن در حضور رسانه‌ها در کاخ سفید نشسته و حرف می‌زدند، بایدن پایش را طوری روی پای دیگرش گذاشته بود که انگار با غنی نه، با کس دیگری در سمت دیگرش صحبت می‌کند. او، زمانی که غنی حرف می‌زد و از هم‌کاری امریکا و افغانستان می‌گفت، چنان خون‌سرد و بی‌توجه بود که انگار هیچ حرفی را نمی‌شنود. این‌ها، در کنار اخراج امرالله صالح از اتاق ملاقات با جو بایدن و نشستن رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر در پشت سر هیئت زمان ملاقات با عده‌ای از مقامات پارلمانی امریکا، حاشیه‌هایی بود که جا داشت، کاربران شبکه‌های اجتماعی، به آن پرداخته و به جای کوبیدن به نعل، به میخ بکوبند.

این ‌جا اما؛ مردم مرض حاشیه‌گرایی دارند و به میزان حاشیه‌ماندن افغانستان و مر دم آن در مناسبات جهانی، توجه‌شان به حاشیه‌ها بیش‌تر و بیش‌تر شده است.