پس از آنکه اخبار حذف عدد ۳۹ از ترکیب نمبرپلیتهای موترها، نشر شد، فهمیدم که این عدد، عدد خوشنامی نیست. اما، آیا واقعا ۳۹ عدد بدی است که حتا لکهی ننگی باشد بر دامن دارندهی این نمبر پلیت؛ اصلا چرا مردم به این باور استند؟
نکتهی قابل ذکر این است که مردم کمتر فکر میکنند و بیشتر تقلید؛ چون ماهیت و طبیعت انسان، راحتی میطلبد و فکر کردن در همهی امور خستهکن است. البته باید اضافه کرد که هرچه سطح آگاهی عامه پایین باشد، بههمان میزان، تقلید بیچونوچرا در جامعه بیشتر خواهد بود. با توجه به این واقعیت، درمییابیم که یک باور خرافی تا چهاندازه، بهراحتی در یک جامعه جا باز میکند و وارد اذهان مردم میشود.
چیزی که در اذهان مردم جریان یابد، بهآسانی از بینرفتنی نیست؛ درایت میخواهد و برنامههای دقیق و طولانیمدت؛ تا مسئله به عنوان مشکل اجتماعی، حل شود.
شما اگر در یک جامعه عقبمانده، بگویید: «پیش از حادثه، وقتی از خانه بیرون میشدم، موشی را دیدم که به سمت راستم فرار میکرد و چند ساعت بعد حادثهی بدی برایم اتفاق افتاد.» این ادعا ممکن است در مدت نهچندان طولانی، در میان مردم، پخشونشر شود و بعد از آن هرکسی که موشی را ببیند، که به سمت راست فرار میکند، آنرا فال بدی برای بدچانسی حساب خواهد کرد.
از این دست باورها در جامعه زیاد است و فرایند بهوجود آمدنشان در نگاه نخست خیلی پیچیده نیست؛ شبیه همین مثال بالا.
قرار روایتهای عوام جامعه، در گذشتهها، یکی آمده و با نشان ۳۹ کارهایی را انجام داده است که جامعه آنرا بد میپنداشته. این مسئله تا جایی در جامعه بازتاب و جریان پیدا کرده که امروزه مردم حاضر است، رشوه بدهد اما از این عدد گذر کند. یک چیز که روشن است این است که اعداد در ذات خود هیچ تفاوتی با هم ندارند و در واقع کار شخص، بد بوده که ۳۹ به این سرنوشت دچار شده.
با آنکه خرافهباوری میتواند به عنوان یک معضل اجتماعی حساب شود که نیاز جدی را بهمبارزه میطلبد؛ اما با تاسف، مسئولین امور به جای حل بنیادی مشکل، به حذف آن اندیشیدهاند. میان حل کردن مسائل اجتماعی حذف و فرار از آن میتواند به اندازهی یک اندیشهی پوپولیستی تفاوت وجود داشته باشد.
اکنون که جناب صالح چنین کاری کرده، باید از او پرسید که آیا ۳۹ خود رشوه میخورده یا مسئولین ترافیک؟ باید یادآور شد که کسی که بخواهد از دوغ همسایه بدزدد، اگر شد به ظرف میدزد و اگر نشد به دست اگر هم هیچ امکان نداشته باشد به جوف دهنش خواهد دزدید.
تا زمانیکه اداره شفاف نباشد و حکومت قادر به نصب کادرهای متعهد و صادق نشود، همیشه بهانهای برای رشوهستانی وجود خواهد داشت؛ حتا اگر ۴۲۰ را هم حذف کنند.
دیدیم که حذف، راه حل و مبارزه با عقاید خرافی و فساد اداری نیست؛ اما بدون پیامد هم نیست! نکته و گره بحث همینجا است. پیامدهای این کار را در سطح کل، به دو قسمت میتوان تقسیم کرد: پیامدهای تخنیکی و اجتماعی.
نمبر پلیتهای موترها، اعداد مسلسل نیستند؛ چون اگر اعداد مسلسل میبودند، همین اکنون نمبر پلیت از میلیون میگذشت و آنگاه مسئولین ترافیک مجبور میشدند یا اعداد را کوچک کنند یا قاب پلیت را بزرگ. اگر اعداد کوچک میشد، تشخیص نمبر پلیت سخت میشد؛ اما اگر قاب پلیت را کلان میکردند، آنوقت موترهاییکه نمبر شان به ملیون میرسید، لوحهای به جای پلیت میداشتند.
تنها راه چاره، ترکیب است. مثلا ۳ و ۹ را باهم به دو صورت میتوان نوشت؛ ۹۳ و ۳۹٫ حال شما همین دو عدد را در ترکیب چهار رقمی اعداد در نظر بگیرید که میتواند در موقعیتهای مختلفی قرار بگیرد. بدون شک، حذف این دو عدد از لحاظ تخنیکی در پلیتهای به ثبترسیده با ترکیب ۳۹ و چاپ پلیتهای دیگر، مشکلاتی را به بار خواهد آورد.
تا اینجای بحث دیده شد که حذف این عدد از لحاظ تخنیکی محدودیتهایی را در توزیع نمبرپلیت به وجود میآورد؛ اما نتایج اجتماعی این اقدام میتواند جامعه و شهر را در کام انحرافات غرق کند. اقدام به حذف عدد ۳۹ به دستور معاون اول یک کشور، قبل از آنکه بازتاب مبارزه با فساد را داشته باشد، صحه گذاشتن و تایید خرافه است. بخواهیم یا نخواهیم، پس از این اقدام، مردمان بیشتری باور خواهند کرد که ۳۹ عدد نحس یا عدد بدنامی است. بازتاب این باور در اذهان عامه تنها در بخش نمبرپلیت محدود نخواهد ماند؛ چون لایهها و ساختار جامعه تودرتو است. این پندار همانطوریکه در قسمت نمبرپلیت به یک باور خرافی تبدیل شده بود، در دیگر وجوه زندگی اجتماعی نیز سرایت خواهد کرد. فرض کنید، نمبر کمر جناب صالح و یا نمبر کفشهای او ۳۹ باشد، زمانی که به فروشگاه برود چه خواهد گفت؟!
برای اینکه بخواهد کفش مورد پسند خود را بگیرد، نمبر آنرا (یککم ۴۰ یا ۳۷ به علاوهی یک) خواهد گفت؟!
گیریم که صالح هیچ به این خرافهها باور نداشته باشد و به جرأت از عدد ۳۹ یادآوری کند؛ اما باید متوجه باشد که او معاون اول یک کشور است. اعمال و اقدامات او یک جامعه را متاثر میکند. پس از این اقدام اگر خود او اذیت نشود، شهروندان عادی به تکلیف میشوند. دختران سایزهای ۳۹ را به راحتی به زبان آورده نخواهند توانست. شاگردانی که در مکتب نمبر حاضری شان، ۳۹ است، برچسبهای توهینآمیزی را از سوی دوستانشان دریافت خواهند کرد.
آنان با برچسبهایی که به آنها زده میشود، یا گوشهگیر میشوند یا ناهنجار. پس از آنکه این باور همگانی میشود، مردم حتا برای خانه، کوچه، پلیت موتر، نمبر تذکره و …. این عدد را بد خواهند دید. به این صورت میتوان تصور کرد که یک اقدام ناسنجیده تا چه حد میتواند، پیامدهای انحرافی خلق کند.
چارههای کوتاه مدت معاون اول
به ادامهی اقدامات معاونت اول، ظاهرا این دومین اقدام نسنجیده است که ممکن است پیامدهای انحرافی آن برای جامعه سخت و دشوار تمام شود. سوال این است که چرا مسئولین چنین اقداماتی را انجام میدهند. سادهانگارانه است که فکر کنیم آنان متوجه پیامدهای این اقدامات نباشند. به نظر میرسد واقعیت این است که اقدامات این چنینی قبل از آنکه اصلاحات و مبارزه با فساد باشد، مدیریت افکار عامه و بهچشم شهروندان آمدن است. کسانی که در راس نظام حکومتی قرار میگیرند، بجای آنکه بخواهند برای نظام و جامعه خدمت کنند؛ بهدنبال کسب خوشنامی، برای خود استند. چون اصلاحات اجتماعی-فرهنگی زمان بیشتری را نیازمند است؛ ولی عالیجنابان مسئول میخواهند در دوره پنجساله خودشان را چشمنمای شهروندان بسازند؛ بنابرین دست به این اقدامات میزنند.
راه مبارزه با این نوع خرافهها این است که سطح فهم شهروندان رشد داده شده و همزمان چهرههای محبوب در حضور دیگران اعلان کنند که چنین چیزی خرافه است. مثلا اگر صالح در کارهایش صادق میبود، بهصورت نمادین یکی از نمبرپلیتهایی را که ۳۹ داشته باشد، خودش میگرفت و همزمان اصلاحات و شفافیت را در اداره ترافیک، اعمال میکرد.
اصلاحات اینچنینی، نیازمند مبارزه نرم، بنیادی، طولانیمدت، با برنامههای دقیق فرهنگی و اجتماعی است. اقدامات شتابزده جز پیامدهای انحرافی، نتیجه چندان با ارزشی در پی نخواهد داشت.