خوانشی از فیلم «بادی که کشتزار جو را تکان میدهد»
فیلم بادی که کشتزار جو را تکان میدهد، روایتگر انقلابی است که علیه ظلم انگلیسها در ایرلند شکل گرفته بود، شاید این روایت حقیقت آنچه رخداده است نباشد اما؛ روایت یک تغییر ناتمام در نظام اجتماعی-سیاسی ایرلند است.
این فیلم محصول سال ۲۰۰۶ شش کشور ایرلند، انگلیس، آلمان، ایتالیا، فرانسه و اسپانیا است. داستان این فیلم را «پاول لاورتی» به نگارش درآورده و «کن لوچ» آن را کارگردانی کرده است.
شخصیت اصلی فیلم، پزشک جوانی است که نمیخواهد به گروه انقلابیون بپیوندد؛ اما وضعیت طوری پیش میآید که پزشک جوان از سفر به لندن در ایستگاه قطار اجتناب میکند و به برادرش که سردستهی یک گروه از انقلابیون است، میپیوندد.
در اولین سکانسهای فیلم، انگلیسیها، چند جوان ایرلندی را در خانهیشان دستگیر میکنند و اصرار دارند که نامشان را با لهجهی انگلیسی که آنها صحبت میکنند، تلفظ کنند؛ ولی یکی از جوانان ایرلندی که مقاومت میکند، کشته میشود. این رخداد پزشک جوان-دامیان-را وامیدارد که به انقلاب فکر کند؛ اما او بازهم دست رد به درخواست رفقای انقلابیاش میزند و از پیوستن به آنها خودداری میکند.
دامیان، پس از این اتفاق راه لندن را در پیش میگیرد؛ اما نظامیان انگلیسی برخلاف توافق اتحادیه خط آهن، وارد قطار مسافربری میشوند و پس از شکنجه لوکوموتیوران-رانندهی قطار- دوباره آنجا را ترک میکنند. این کار سربازان انگلیسی سبب میشود که پزشک از سفر به لندن خودداری کند و به انقلابیونی بپیوندد که برادرش «تِد» آن را رهبری میکند.
مصالحه و انفجار از درون
دیکتاتوری به هر نسبت، ساختار ارتباطی «دیگران» و حاکمیت است؛ یعنی حاکمیت است که با حد و مرزبندی و تعیین چارچوب، جایگاه مردم را با اصول مربوط به ساختار خود، در اجتماع تعریف میکند. در جامعهی دیکتاتورانه، جایگاه «شهروند» به «تابع» تقلیل مییابد و کل، تابع جزء میشود. به تعبیر سادهتر؛ آنچه طبع «جزء» میکشد، «کل» باید تبعیت کند.
انقلاب بهمفهوم تغییر بنیادی اجتماع است. اگر نتیجهی انقلاب، مصالحه باشد و تغییر بنیادی شکل نگیرد؛ بهگونهای که انقلابی و دیکتاتور باهم کنار بیایند و با مصالحه رابطه را از نو تعریف کنند، انقلابی صورت نگرفته است. تنها کسانی زیر مفهوم «تغییر بنیادین» دنبال منافعی در روند دیکتاتوری بودهاند و کسانی که مصالحه را قبول میکنند فراموشکارانی هستند که روند حاکمیت را بهترتیب دیگری بر شهروندان دیکته میکنند.
دیکتاتور، هیچگاه پویایی را زیر پرچم حاکمیت خود نمیخواهد. از همینرو، با سرکوب، جلو دگراندیشی-نواندیشی- را میگیرد تا انقلابی رخ ندهد که بیتردید برآیند انقلاب پویایی و پیشروندگیای است که دیکتاتور را بر نمیتابد.
اگر دیکتاتوری در میز مذاکره با کسانی که میخواهند تغییر بنیادی در جامعهای بیاورند، مینشیند، به مفهوم در خطر افتادن حاکمیتاش است؛ پس مصالحه با دیکتاتوری، روند حاکمیت دیکتاتور را طولانی میکند. اگر با حاکمیت مصالحه صورت نگیرد، دیکتاتوری رو به زوال میرود؛ زیرا دیکتاتور، با مصالحه وانمود خواهد کرد که به تابعهای خود جایگاه اجتماعی-سیاسی قایل شده و این تظاهر به سازش، همان ترس دیکتاتور از کل است.
در این فیلم، دامیان پس از پیوستن به انقلابیون، با دوستانش به زندان میافتد ولی؛ یک فرد دو رگهی ایرلندی-انگلیسی که زندانبان است، آنها را از زندان آزاد میکند. دامیان و گروهش پس از رهایی، عاملین گرفتاریشان را به رگبار میبندند. در پایان فیلم، دامیان بهفرمان برادرش تد بهدست جوخهی اعدام سپرده میشود؛ چون اختلاف بر سر معاهده با انگلیسها، میان انقلابیون انشعاب بهوجود آورده است.
یک؛ جوان ایرلندیای که با دامیان و انقلابیون نزدیک است، به کارفرمای خود که یک زمیندار ایرلندی است، جزییات برنامههای انقلابیون را گفته است. کارفرما، بلافاصله انگلیسها را از جزییات با خبر کرده و به همین دلیل انقلابیون را دستگیر میکنند. دامیان و همراهانش هنگامی که آزاد میشوند، سراغ کارگر و کارفرما میروند و آنها را به کوهستانی میبرند و پس از محاکمه صحرایی، به اعدام محکوم میکنند.
دامیان با کشتن و محکمه صحرایی-برخلاف اصول پیشهاش، پزشکی- عمل میکند؛ چون بنا را بر تغییر اجتماعی گذاشته و پیشهاش عوض شده است. او دیگر از جایگاه اخلاقی یک پزشک قضاوت نمیکند، بلکه خودش را در مقام کسی میبیند که باید علیه حاکمیتی که شهروند را به تابع تقلیل داده، برزمد. از همینرو، با دستان خود دو ایرلندیای را میکشد که با انگلیسها همدستی کرده و انقلاب را با خطر روبهرو کردهاند.
غایت خواست یک انقلابی، براندازی حاکمیت است و غایت خواست یک پزشک سلامت جان انسان. برای پزشک متعهد این تغییر از لحاظ اخلاقی شکننده است؛ اما وقتی پزشکی به انقلابیون پیوسته، بنا را بر تغییر گذاشته، نه مصالحه. دامیان، بنا را بر براندازی حاکمیتی گذاشته که باعث تغییر اخلاقی در او شده است.
تد، برادر دامیان، مرد شجاع و مبارزی است که ناخنهایش در زندان کشیده شده اما؛ او اهمیت چندانی به اخلاق دموکراتیک قایل نیست. تد از لحاظ شخصیتی آدم بدی نیست و به بنیاد انقلاب وفادار است؛ ولی با مصالحه سران سیاسی، انقلاب را پایان یافته تصور میکند.
دو برادر در همین نقطه باهم برخورد میکنند؛ نقطه تلاقی دو مبارز همسو و همسنگر همینجاست؛ یکی مصالحه را پایان انقلاب میداند و آن یکی که تعریفش از انقلاب تغییر بوده، این مصالحه را ننگین خوانده و بهمثابه شکست انقلاب میداند.
زمانی که انقلابیون بر یکی از شهرهای ایرلند حاکم میشوند؛ در دادگاه، یکی بورژواها علیه یک زن اقامه دعوا میکند که زن زمینش را گرفته و پول نداده است. پس از بررسیها، مشخص میشود که نهتنها آن زن پول زمین را پرداخته، بلکه بیشتر از آنچه باید سود نیز گرفته است.
از اینرو دادگاه فیصله میکند که پول اضافی باید به زن برگردانده شود؛ اما تد، زمیندار از درب پشتی دادگاه فرار میدهد و از او پول خرید اسلحه را درخواست میکند.
وقتی دامیان آگاه میشود، زمیندار و تد را برمیگرداند و میخواهد که بهحکم دادگاه احترام قایل شوند، اما تد با بیاحترامی به دادگاه زمیندار را با خودش میبرد.
کارگردان در این سکانس، اولین جرقه مخالفت و دو دستگی را میان انقلابیون، در پیروزیهای کوچکشان نشان میدهد. یک طرف اهل مصالحه است و طرف دیگر برای اصول دموکراتیک میرزمد؛ یکی برای کسب قدرت انقلاب را پیشه کرده و دیگری برای تغییر، انقلابی شده است. کارگردان با تیزهوشی تمام، مصالحهگر و انقلابی پایدار را به مخاطبش میشناساند.
در ادامهی فیلم، حملات چریکی بالای نیروهایی انگلیسی در تمام ایرلند سرعت پیدا میکند. دولت انگلیس در صورتی نظامیان خود را بیرون میکند که پارلمان ایرلند به تاجوتخت انگلیس سوگند یاد کند.
تد و همراهانش از این مصالحه سران سیاسی و احزاب ایرلندی استقبال میکنند؛ اما دامیان که یکبار شیوهی اخلاقی خودش را شکسته و بار دیگر نمیخواهد، به جمع معترضین میپیوندد و انشعاب را بر مصالحه ترجیح میدهد.
دامیان برای آموزش چریکها علیه این مصالحه به کوههای ایرلند میرود و بالاخره توسط تد که افسر قدرتمند نیروی نظامی ایرلند متعهد به تاج انگلیس است، دستگیر میشود و شبیه به آنانی که اعدام کرده بود، توسط برادرش اعدام میشود.
اگر چه از دامیان خواسته میشود که بیاید در حکومت ایرلند متعهد به انگلیس سهم بگیرد؛ اما از لحاظ اخلاقی نمیخواهد که دوباره شکسته شود و اعدام را میپذیرد.
فیلم، روایتگر جریانی است که در وسط دو جنگ جهانی درشت نشده اما؛ کارگردان و نویسنده فیلم نشان میدهند که در میان هیاهوی جنگهایی جهانی، روایتهایی از واقعیتهای کوچک انقلاب بوده که بهخاطر بزرگی جنگ جهانی در حاشیه قرار گرفته است.