ملکه همهروزه، با پشتسرگذشتن مشکلهای خانوادگی و پیمودن راههای پرخمو پیچ کوچههای کابل، خودش را به مرکز سوادآموزی میرساند. مکانیکه امید از دسترفتهاش را به او بر میگرداند.
او در سی سالگی، خواندن و نوشتن را یادگرفته است؛اما تنها به این بسنده نکرده است. او جنایات و مکافات، بینوایان، طلسمات، بادبادکباز،…. را نیز خوانده است.
ملکه، کتاب را رفیق جداناپذیر خودش میگوید و باوجود تمام مصروفیتهای خانوادگی و درسی، هر روز چند صفحهی کتاب میخواند.
ممانعتهای خانوادگی، ملکه از تحصیل در دوران کودکی و جوانیاش بازداشته است؛ اما او ناامید نشده و همواره آرزو داشته که روزی بتواند خواندن و نوشتن را بیاموزد.
او میگوید:« در قریهی ما مکتب بود؛ اما پدر و برادرانم اجازه ندادند مکتب بروم. زمانیکه عروسی کردم، شوهرم به درسخواندن تشویقم میکرد، اما اینبار خانوادهی شوهرم ممانعت میکرد. افراد خانوادهی شوهرم میگفتند، برای ما ننگ است که هم پسر ما توبره( خریطه) به گردن و هم عروس ما توبره به دست، به مکتب بروند.»
ملکه روزهایی را بهخاطر دارد که بهدلیل نداشتن سواد، احساس شرمندگی و ضعف میکرد؛ اما اکنون که خودش درس میخواند، این احساس را ندارد. « وقتی در جوانی دوستان دوران کودکیام را میدیدم، احساس میکردم، آنها خیلی از من بالاتر است و شاید، نتوانم با آنها حتا حرف بزنم چون درس خوانده بودند و موقف اجتماعی به دست آورده بودند.»
او مدتی در جاپان با همسرش زندگی کرده است و بیشتر در آنجا درد نداشتن سواد را چشیده است؛ پس از اینکه به کابل میآید، تصمیم میگیرد که به مرکز سوادآموزی برود و با پسزدن هر گونه مانع خانوادگی، موفق به انجام این کار میشود.
برنامهی سوادآموزی در افغانستان
برنامهی ملی سوادآموزی، برای گسترش سواد در افغانستان کار میکند. این برنامه برای تمام افرادی که در گذشته به هر دلیلی از آموزش بازمانده، زمینهی فراگیری سواد ابتدایی را فراهم میکند.
نوریه نزهت، سخنگوی وزارت معارف، میگوید که سالانه بهطور اوسط، ۷۰۰ میلیون افغانی به برنامهی سوادآموزی اختصاص دادهشده است و این برنامه برای محو بیسوادی در تمام ولایتها و ولسوالیها به استثنای ولسوالیهای ناامن تطبیق میشود.
خانم نزهت میافزاید که در حال حاضر، مرکزهای فعال سوادآموزی در کشور به ۵۲۱۹ مرکز میرسد که ۲۷۷۵ مرکز آن به زنها و ۲۴۴۴ مرکز دیگر به مردان اختصاص دادهشده است و سالانه نزدیک به صد هزار تن از این مرکزها فارغ میشوند. ۳۵۸۲، آموزگار در این مرکزها مصروف تدریس استند؛ اما تا هنوز مرکزهای ثابت سوادآموزی در افغانستان، به ویژه روستاهای این کشور وجود ندارد. بیشتر این برنامهها در مسجدها و ساختمانهای اجارهای به اجرا گذاشته میشود.
افغانستان به علت فساد اداری، ضعف در مدیریت کاری، فقر اقتصادی، جنگ و ناامنی و مشکلات اجتماعی، تاکنون نتوانسته سطح گراف بیسوادی را دراین کشور پایین بیاورد. افغانستان پس از «بورکینافاسو» و «جمهوری آفریقای مرکزی» بیشترین شمار بیسوادان را در خود جا داده است.
سردار محمد رحیمی، معین برنامهی سوادآموزی وزارت معارف، میگوید:«برنامهی سواد آموزی جزو برنامههای دولت است؛ وقتی در برنامههای دیگر دولت فساد وجود دارد پس نمیتوان گفت، در این برنامه فساد وجود نداشته و ندارد. در اجرای این برنامه یک مقدار پول حیفومیل شده؛ اما فساد در ادارهی معینیت سوادآموزی در کمترین حد ممکن است.»
او میگوید که درگذشته منابع مالی بهصورت موثر مصرف نشده و در اجرای این برنامه، کاستیهایی وجود داشته است؛ اما ادارهی معینیت سوادآموزی در چهار سال گذشته تلاش کرده که این برنامه موثریت داشته باشد، به همین دلیل پالیسی جدید برای اجرای این برنامه وضع کرده است.
بر بنیاد آمار وزارت معارف افغانستان، تنها ۴۳ درصد جمعیت کشور با سواد اند که از این میان، یکسوم شان زنان استند. جنگ، ناامنی، رسوم ناپسند و فقر، در برخی از مناطق افغانستان، دلیل اصلی بیسوادی زنان است.
بهگفته معین برنامهی سوادآموزی، میزان بیسوادی زنان، در بیشتر ولایتهای افغانستان، دوبرابر مردان است، به همین دلیل در چهار سال گذشته، بیشترین تمرکز این برنامه، برای باسواد کردن زنان بوده و ۶۰ فیصد بودجهی این برنامه به زنان اختصاص داده شده است.
به اساس برنامهی جهانی اهداف انکشاف پایدار، بیسوادی در افغانستان تا سال ۲۰۳۰ میلادی به میزان قابل توجهی باید کاهش یابد.
به باور رحیمی، برنامههای آموزشی تاثیرپذیر از وضع عمومی کشور است. با توجه بهشرایط، اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشور، نمیتوان انتظار داشت که برنامهی سوادآموزی، به یکبارگی همهی جمعیت افغانستان را پوشش دهد؛ در صورتی که فضای سیاسی، امنیتی و اقتصادی بهتر شود، برنامههای آموزشی موفقانه اجرا خواهد شد.
نخستین تعریفی که از سواد در سالهای نخست قرن بیستم ارائه شد، به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری تأکید داشت. طبق این تعریف، باسواد به کسی گفته میشد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.
در سالهای اخیر قرن بیستم، سازمان ملل، تعریف دیگری از سواد را ارائه کرد؛ در این تعریف، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از کمپیوتر و یادداشتن یک زبان خارجی هم اضافه شد.
به تازگی سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد «یونسکو» تعریفی جدیدی از سواد داده است: باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و آموختههای خود، تغییری در زندگی ایجاد کند.
در افغانستان،باسواد به کسی گفته میشود که قابلیت خواندن، محاسبه و نوشتن حتا نوشتن تنها نام را داشته باشد. هزینهی سوادآموزی در این کشور، برای هر نفر سالانه ۶۰ تا ۷۰ دالر امریکایی است.
پیشینهی مرکزهای سوادآموزی
در افغانستان برای نخستینبار صنفهای سوادآموزی که به نام «اکابر» مشهور بود، برای بزرگسالانی که توانایی خواندن و نوشتن را نداشتند، در زمان امانالله خان دایر شد. این برنامه، زیر نظارت دولت در کابل برگزار شد. همچنان در دورهی سلطنت ظاهرشاه، فعالیتهای سوادآموزی برای بزرگسالان ادامه داشت؛ اما پس از پایان دورهی ظاهر شاه و در دوران جنگهای داخلی و حکومت طالبان، از برنامههای سوادآموزی خبری نبود.
پس از سقوط حکومت طالبان و کمکهای جامعهی جهانی در عرصهی معارف و برنامهی سوادآموزی، به ویژه پس از ۲۰۰۸ میلادی به اینسو، ادارهی اسکان بشری ملل متحد و ادارهی علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) نیز، با نهادهای مختلف دولت افغانستان به ویژه وزارت معارف، در راستای بلندبردن سطح سواد در این کشور همکاری داشته است. مرحلهی اول برنامهی سوادآموزی در ۲۰۰۸ با کمک ۳۸ میلیون دالری جاپان آغاز شد و تا هنوز با همکاری یونسکو، یونسیف، صلیب سرخ و دهها مؤسسهِی دیگر خارجی، ادامه دارد. با این همه، هنوز هم بیسوادی بزرگترین بحران اجتماعی و فرهنگی در افغانستان است که برای از میان برداشتن آن، به برنامههای جدی و مهمتر از آن به پایان جنگ نیاز است.