روز جهانی کارگر و ازبین‌رفتن ۴۰۰ میلیون فرصت شغلی در جهان

زاهد مصطفا
روز جهانی کارگر و ازبین‌رفتن ۴۰۰ میلیون فرصت شغلی در جهان

کارگر و کارفرما؛ بیان‌گر دو مفهوم طبقاتی است که هم‌زاد با زندگی اجتماعی انسان‌ شکل گرفته و اساس ناعدالتی –عدالت به معنای برخورداری یک‌سان از امکانات در جامعه- را گذاشته است؛ چون هم‌زمان با شکل‌گیری اولین جامعه‌های انسانی، عده‌ای به دلیل توانایی‌های بیشتر، قدرت و سهم بیشتری یافتند و این قدرت و سهم بیشتر، نیاز به اسارت و اجیرکردن افراد دیگر را به دنبال داشت. بر این اساس، از جوامع بدوی تا امروزی، هم‌واره عده‌ای در نقش دارندگان بیشتر سرمایه، کارفرما و یا فرمان‌دهنده بوده اند و عده‌ای که به دلایلی، فرصت برای اندوختن ثروت و قدرت برای شان فراهم نشده، کارگر یا فرمان‌برنده نام گرفتند. این معادله، از جوامعی که انسان با شکار تأمین معیشت می‌کرد، تا زمانی که به مزیت استفاده از زمین پی برد و درآمد از زمین جایش را به کارخانه‌های صنعتی و ماشین داد، به انواع مختلف وجود داشته که مفاهیمی چون‌ برده‌ یا کارگر و کارفرما را به وجود آورده است.
از آن‌جایی که تاریخ جامعه‌های بشری با سلطه‌ی مطلقه‌ی دولت‌های حاکم به پیش رفته و به صورت معمول، سلطه‌ی سیاسی-نظامی، متضمن سلطه‌ی اقتصادی نیز بوده است، تا پیش از جامعه‌ی صنعتی و راه‌یابی آگاهی در بین اقشار مختلف جامعه، تاریخ، اعتراض‌هایی را به یاد ندارد که کارگران از وضع ناجور شان شکایت کرده و علیه طبقه‌ی کارفرما ایستاده باشند؛ چون، در این دوره‌ی از زندگی انسان، پیش از این که نارضایتی فردی کارگران، به نارضایتی جمعی بین آن‌ها بینجامد، قدرت بدون قیدوشرط طبقه‌ی حاکم یا کارفرما، سراغ سرکوب فرد ناراضی رفته و این نارضایتی را در نطفه خفه کرده است.
ادامه‌ی این وضع، به وضعیتی در تاریخ بشر می‌انجامد که کارگران، موقعیت زیستی و معیشتی خود را قراردادی پایان‌ناپذیر می‌دانند و انواعی از برده‌داری، در جوامع مختلف رواج پیدا می‌کند که در آن، کارفرمایان اجازه‌ی هرگونه استفاده از جان و مال برده‌های شان را دارند.
پیش از انقلاب صنعتی در اروپا و در نتیجه‌ی این انقلاب که زاده‌ی پخش و نشر آگاهی بین گروه‌های مختلف اجتماعی بود، کم‌کم مناسبات بومی در برخی کشورهای اروپایی به هم ریخت و آگاهی، جای حق را گرفت؛ یعنی، برده‌ها و مردم عامی که قرن‌های متمادی، برده‌بودن را بخشی از سرنوشت شان می‌دانستند، با گسترش آگاهی و پخش و نشر روزنامه‌ها و کتاب‌ها که نتیجه‌ی ماشین چاپ گوتنبرگ بود، از حقوق شان آگاهی حاصل کردند و این آگاهی، باعث شد که گروه‌های مختلف اجتماعی، اعتراض‌هایی را بر بخش‌های مختلف سیستم‌های حاکم وارد کنند. اعتراض‌ها علیه قدرت بدون چون‌وچرای کلیساها، شکل‌گیری جنبش‌های آزادی‌خواهی و حرکت‌های عدالت‌محور، از این زمان محور توجه بیشتر قشر عام جامعه قرار می‌گیرد؛ چون این قشر عام استند که همه مناسبات تولید را به پیش می‌برند و عده‌ی محدودی، با استفاده از نتیجه‌ی کار آن‌ها، تبدیل به قشر خاص و حاکم در جامعه شده اند.
آن‌چه مارکس نزدیک به پنج قرن پس از دومین انقلاب فرهنگی بشر –اختراع ماشین چاپ- داعیه‌ی آن را بلند می‌کند و بر تقسیم عادلانه‌ی ثروت تأکید می‌ورزد، نتیجه‌ی آگاهی به‌وجود‌آمده در جامعه‌ی غربی است. مارکس، در زمانی انگشت به سوی طبقه‌ی کارفرما بلند می‌کند که مناسبات تولید در جامعه‌ی غرب، به دلیل افزایش کارخانه‌های صنعتی و ارتباطات تجاری میان کشورهای مختلف شرق و غرب، کارگران مانند مهره‌های ماشینی، با درآمدی اندک و کار طاقت‌فرسا در کارخانه‌ی صنعتی جان می‌کنند؛ زمانی که حرص‌وطمع کارفرمایان، باعث شده است قوانین سفت و جان‌فرسایی در کارخانه‌ها به وجود بیاید و کارگران با ساعت‌های طولانی کار، بیگاری می‌دهند.
برای همین، آن‌چه مارکس کلید آن را می‌زند، دیری نمی‌پاید که کارگران بی‌شماری را در کشورهای مختلف از کارخانه‌ها به خیابان‌ها می‌کشاند و نارضایتی این طبقه، باعث فروریزی نظام حاکم سرمایه‌داری در کشورهای مختلف می‌شود.
مارکس یا آن‌چه انقلاب کمونیستی به دنبال آن است، رهایی طبقه‌ی عام از اسارت طبقه‌ی خاص است که هر چند اندک؛ اما همه‌ی سرمایه‌ را در طول تاریخ انباشت کرده اند و هزاران نفر با کارکردن به آن‌ها، هر روز سبب بزرگ‌شدن فاصله میان کارگر و کارفرما شده و کارفرمایان را به غول‌های اقتصادی و سیاسی کنترل‌نشدنی تبدیل کرده اند. مارکس، از بین طبقه‌ی عام –کارگر- سر بلند می‌کند و در تلاش رهایی طبقه‌ی عام از یوغ تعریف‌شده‌ی تاریخی، به دنبال این است که رهایی را در زندگی انسان به ارمغان بیاورد. به باور مارکس، زمانی که طبقه‌ی عام، وضعیت تعریف‌شده‌ی تاریخی‌ اش را دچار انحلال کند، وضعیت تعریف‌شده‌ی طبقه‌ی خاص نیز دگرگون و تفاوت طبقاتی از میان برداشته می‌شود.
روز جهانی کارگر، نتیجه‌ی اعتراض‌های میلیون‌ها کارگر در سراسر جهان است که سرانجام، در نتیجه‌ی اعتراض‌های کارگران در امریکا و اعتصاب در ۱۲۰۰ کارخانه و کارگاه تولیدی در این کشور– درسال ۱۸۸۶، این روز به نام روز جهانی کارگر ثبت تقویم جهانی می‌شود.
اعتراض‌کنندگانی که بر کاهش زمان کاری از ۱۴ ساعت به هشت ساعت در روز تأکید داشتند. هر چند، تظاهرات اول می سال ۱۸۸۶ در امریکا، با سرکوب معترضان از سوی پولیس، به پایان رسید؛ اما در نتیجه‌ی برخورد خشونت‌آمیز بر کارگران معترض از سوی پولیس امریکا که چندین کشته و زخمی به هم‌راه داشت و عده‌ای از معترضان دست‌گیر و به اعدام محکوم شدند، این روز، پیش از این که ثبت تقویم شود، ثبت اذهان کارگران جهان شد و همه‌ساله در اول می‌، راه‌پیمایی‌هایی در امریکا و کشورهای مختلف در حمایت از کارگران به راه انداخته می‌شد. سرانجام، در اوایل سده‌ی بیست میلادی، با قدرت‌گرفتن جنبش‌های کارگری در کشورهای مختلف اروپایی و گسترش اعتراض‌ها در شهرهای مختلف امریکا، این روز شامل تقویم جهانی شد و از آن زمان تا حال، همه‌ساله در این روز، نهادهای حمایت از کارگران، بر تأمین حقوق آن‌ها تأکید می‌ورزند و گزارش‌هایی از وضعیت کارگران جهان رسانه‌ای می‌شود.
در شرایطی که مناسبات جهان تغییر کرده و موضوعاتی از قبیل حقوق بشر و نهادهای بین‌المللی، به دنبال تأمین حقوق افراد و گروه‌های مختلف جنسیتی، سنی و نژادی در سراسر جهان استند، انسان امروزی با خطر برده‌داری مدرن روبه‌رو است و حرف‌ از به‌جودآمدن نسلی از انسان مطرح می‌شود که فقط برای کار تولید شود و بدون اعتراض به هیچ سیستمی، سربه‌زیر و فرمان‌بردار، به آن‌چه برایش سپرده شده، تن بسپارد. هر چند، تا اکنون چنین نسلی از انسان، تنها به شکل برساختی از انسان –ربات- وارد کار در برخی کارخانه‌ی تکنولوژیکی پیش‌رفته شده است؛ اما، احتمال این که طبقه‌ی سرمایه‌دار، برای تأمین مطمین منافع شان، روزی دست به تولید چنین نسلی از انسان ببرند، بعید به نظر نمی‌رسد.
امسال، روز جهانی کارگر، در شرایطی تجلیل می‌شود که به دلیل همه‌گیری کرونا در جهان، ۲۵۰ میلیون فرصت شغلی در سال گذشته‌ی میلادی از بین رفته و قرار است در سال جاری، ۱۳۰ میلیون فرصت شغلی دیگر نیز از بین برود؛ آماری که نشان‌دهنده‌ی گراف افزایش فقر بین طبقه‌ی کارگر به خصوص در کشورهای توسعه‌نیافته و در حال توسعه است.