زاکرآباد‌ی‌ها و مفت‌کاری

عبدالله سلاحی
زاکرآباد‌ی‌ها و مفت‌کاری

کنترل، برخلاف شیوه‌های قدیمی اعمال قدرت، بیشتر با کسب رضایت مردم و به‌بهانه‌ی ایجاد نظم دلخواه‌‌شان به وجود می‌آید. به‌طور مثال؛ با توضیح دادن به این‌که چگونه می‌خواهند، دزدان، تروریستان و دیگر افراد خطرناک جامعه، به‌آسانی قابل شناخت شوند تا به من و شما آسیبی نرسد، انگشت‌نگاری را بین‌مان رواج می‌دهند.
وقتی می‌بینیم که با چنین راهکاری، آرامش خاطر و امنیت پیدا می‌کنیم، بی‌درنگ پیشنهاد دولت را می‌پذیریم.
چون دولت، هرگز توضیح نمی‌دهد که استفاده‌ی دیگر از نشان انگشتان‌مان چیست؛ ما هم به‌دنبال آن برنمی‌آییم. در حالی که با اطلاعات موجود در اثر انگشت، توانایی هر نوع کنترلی را به‌خاطر قابلیتی که خود به آنان داده‌ایم، بر ما خواهند داشت.
اکنون، تقریباً بیشتر ما، هم‌زمانی که در خانه و خیابان هستیم در انبارهای اطلاعات نیز داخل پرونده‎‌های زیادی روی‌هم افتاده‌ایم. کنترلی که با اطلاعات بایگانی‌شده‌ نزد دولت، ایجاد می‌شود، هر نوع گریزی را ناممکن می‌سازد.
تنها راهی که یک دولت را بر مردم، حاکم می‌سازد، جمع‌آوری اطلاعات افراد است. از روی اطلاعات، علاقه‌ها، نیازها، دیدگاه‌ها و همه خصوصیت‌های‌ یک فرد، قابل خواندن است.
دیروز از دزدیده شدن اطلاعات چند میلیون کاربر توسط شرکت‌های همکار فیس‌بوک نوشتم؛ شاید خیلی‌ها گفته باشند؛ خب! با دزدیدن لایک، کامنت و فلان چه دست کسی می‌آید؟
همان‌طور که توضیح دادم؛ کنترل، شیوه‌ی نوین حاکمیت است که در آن، برخلاف گذشته- شیوه‌های سلطه‌محور حاکمیت- و اعمال زور، فزیکی نیست. بسیار کم دیده شده که به‌خاطر سرعت غیرمجاز کسی-البته در کشورهای پیشرفته- پولیس ترافیک، از دنده و درفش-مانند پولیس افغانستان- استفاده کرده و تایر موتری را پنچر کند.
هر راننده‌ای که سرعت غیرمجاز داشته باشد به‌زودی ورق جریمه‌ی خودش را جلوی در خانه، یا در کنار جاده- زمانی که بی‌خبر از دنیا، خودش داخل دکانی برای گرفتن نوشیدنی رفته- دریافت می‌کند.
این نظارت بر فرد، این‌که چگونه دیده ‌شده و دوباره چطور پیدایش کرده‌اند، همه با اطلاعاتی که قبلاً در یک‌سری از مراحل قانونی طی گردیده، امکان‌پذیر شده است.
توضیح دادم که به اهمیت اطلاعات اشاره کرده باشم؛ هر اطلاعاتی، حتا این‌که در یک هفته بیشتر چه احساسی را تجربه کرده‌اید برای کسانی که می‌خواهند افراد جامعه را شناسایی کنند و سپس، طبق میل خودشان برای‌شان کالا- به مفهوم کاملاً گسترده- تولید کنند، به‌درد می‌خورد.
یک شرکت طراح لباس- احتمالی‌ترین فرض- را مدنظر می‌گیریم زیرا ممکن است بسیاری از مثال‌ها برای‌تان قابل باور نباشد.
لایک‌های دزدیده‌شده، اگر به دست طراح چنین شرکتی بیافتد، عکس‌هایی که بیشترین لایک را گرفته، شناسایی شده و بعد رنگ برتر در این میان انتخاب می‌شود. طراح، به‌راحتی درمی‌یابد که چه‌رنگی، در چه‌تعداد از میان پنج‌میلیون انسان، طرفدار دارد.
کشف این راز، در کنار این‌که فقط از لایک‌های من و شما ممکن است؛ راحت‌ترین راه برای ابراز علاقه هم است؛ در زمان کمی کسب شده و سرعت عمل را برای شرکت تولید‌کننده مهیا می‌کند.
آگاهی بر علاقمندی‌ و ناعلاقمندی‌ها، آغاز راه‌سازی برای وضع قانون، جهت‌دادن افکار و سپردن توان مالی و کاری ما، به دست یک‌سری از افراد در سطح بالای جامعه است.
یک شبکه‌ی تلویزیونی، می‌تواند با معیارقراردادن لایک‌ها و کامنت‌های مخاطبان، برنامه‌هایش در صفحه‌های اجتماعی، طرح تازه، زمان‌بندی نشر برنامه و حتا مجری خودش را تعیین کند.
در بایگانی‌های زاکرآباد، نه‌تنها، رنگ چشم، پوست- که در شناسنامه‌ها اهمیت دارد- بل؛ علاقه‌ها، دیدگاه سیاسی، اجتماعی و احساس روزمره‌ی‌مان هم درج می‌شود.
یادتان است که زمانی مجریان شبکه‌های تلویزیونی افغانستان در موردتان در اخبار گزارش می‌دادند؟ مثلاً؛ مجری مشخصی از طلوع‌نیوز در مورد شما تیتری را نشر کرده و می‌گفت؛ در آینده‌ی نزدیک رییس جمهوری افغانستان خواهید بود!
محبوبیت مجری و تلویزیون از روی لایک ‌و کامنت بسیاری از ما، انتخاب می‌شد و انصافاً خیلی هم دقیق بود.
اطلاعاتی که از آن حرف ‌می‌زنم، شخصیت یک جامعه را در سطح کلان آن می‌سازد. کسی که این اطلاعات را در اختیار دارد با استفاده از شیوه‌های تحلیل محتوا، به‌راحتی می‌تواند هویت چنین شخصیتی را دریافته و از باورها، علاقه‌ها و دیدگاه‌های آن اطلاع یابد.
‌یافته‌ها از خصوصیت‌های جامعه، زمینه‌ساز سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شده، فرصت کنترل افکار عمومی را مهیا می‌کند. باور نخست در مورد کارایی اطلاعات، دست یافتن به بازار کالاهای پرمشتری است. این مورد یکی از اساسی‌ترین موارد خواهد بود زیرا سیاست‌های اقتصادی، زیربنای تمام رفتارهای سیاسی، فرهنگی و نظام‌های آن است.
با توضیح اهمیت اطلاعات و تلاش‌ها برای دست یافتن به آن، خوب است که یک نکته دیگر نیز یادآوری شود؛ نکته مهم در تمام بحث‌های ما راجع به زاکرآباد، بازی است.
به یاد داشته باشید که هر فردی از اهالی زاکرآباد، هم‌زمان با استفاده از امکان‌‌های موجود در شهر، مشغول یک بازی نیز است. مثال گوینده تلویزیون‌های کشور را به یاد بیاورید؛ زمانی که داشتید از حساب‌ کاربری خود استفاده می‌کردید شما را با دوستان‌تان در رابطه قرار می‌دهد؛ شما یک بازی را آغاز کرده بودید.
نتیجه‌ی بازی، لایک ‌و کامنت بود که برای طراح بازی، معیاری جهت طرح بازی بهتر است. طراح، بازدیدکننده و در نهایت، پول به‌دست می‌آورد اما؛ شما کسی هستید که به‌طور رایگان، کار می‌کنید، اطلاعات می‌دهید و حتا در تولید آن- با گذاشتن پستی راجع به حرف‌های مجری تلویزیون نسبت به خود- سهم می‌گیرید.
به این شیوه را «بازی‌وارسازی» می‌گویند. راهبردی که به‌وسیله آن در حالی که کار می‌کنید، عناصری از بازی را نیز در آن کار دخیل ساخته‌اید.
بازی‌وارسازی، به معنای استفاده از عناصر بازی در بسترهای نامرتبط با بازی است؛ بسترهایی که مردم را برای گرمر‌نگه‌داشتن بازارها، مشغول خود کرده و آنان را ترغیب به بازدید از سایت، خریدوفروش جنس مشخص و… می‌کند.
هم‌زمان با فعالیت در این بسترها، یک‌سری از اطلاعات، از سوی کاربر به فضای مجازی وارد می‌شود که در بایگانی‌های شبکه‌های اجتماعی ثبت شده و بعد از آن برای طرح جدیدِ هم‌مانند، استفاده می‌شود. طرحی که می‌تواند سوای نیازهای اقتصادی- البته با در نظرداشت آن- سیاست‌های دولت‌ها را بر یک‌دیگر و مردم شکل دهد و این کارکرد اطلاعات ساده‌ای مثل لایک ‌و کامنت در ایجاد کنترل است.