از شنبه شروع می‌کنم!

بتول سید حیدری
از شنبه شروع می‌کنم!

«از این شنبه شروع می‌کنم» «این صنف را که اشتراک کردم باز …»، «بعد از اینکه زبان انگلیسی را یاد گرفتم» و یا شاید بگویید «آنقدر مصروف استم که نمی‌رسم.» همه‌ی این‌ها  جملاتی استند که با قاطعیت خاصی بیان‌شان می‌کنیم؛ اما پای عمل که می‌رسد، لنگ می‌زنیم. خیلی وقت‌ها به کتاب‌های نخوانده و فیلم‌های ندیده‌مان که نگاه می‌کنیم، می‌گوییم: «کاش وقت بیشتری داشتم.» اما آیا واقعاً مشکل ما زمان است؟ همه ما زمان‌ داریم؛ اما مدیریت زمان نداریم. مدیریت زمان به زبان ساده یعنی: «افزایش کارایی به معنی انجام درستِ کار»؛ اما دقیقاً شما مشغول چه‌کاری و دنبال چه هدفی استید؟ اگر قرار باشد یک‌تعداد برنامه‌های اضافی‌تان را حذف کنید، از کدام‌شان صرف‌نظر می‌کنید؟
در این نوشته به چهار مانع اصلی که برای عملی شدن تصمیم‌های مان سد می‌شوند می‌پردازیم؛ خطاهایی که هر تصمیم و هدفی را به سرمنزل شکست می‌رسانند !
۱-درک نادرست ازنیازهای واقعی خودمان
شاید فهرستی بلندبالا از هدف‌های تان را نوشته‌ باشید؛ اما آیا همین کافی است؟ موانعی هستند که نمی‌گذارند به اهداف‌تان برسید. گاهی نگرانی از نظرات مردم این که دیگران درباره‌ی من چه قضاوتی می‌کنند خصوص درجامعه‌ی افغانستان ، برای‌مان تبدیل به یک اولویت مهم می‌شود، طوری که اصلا فراموش می‌کنیم خواست شخصی ما چه چیزی بوده است. قدم اول این است که نیازهای واقعی‌تان را بشناسید. اهدافی که بتوانند باعث رشد شما بشوند را شناسایی کنید و با مصروفیت به اهداف غیرواقعی ودور از دسترس درجهانی مانند افغانستان که زندگی می‌کنید کمتر با رویاپردازی زمان را ازدست بدهید.
۲-کمال‌گرایی و هراس از شکست
کمال‌گرایی، هراس از شکست و نقص و قوانین ذهنی سخت و محکم، آفت‌هایی استند که نمی‌گذارند حرکت رو به پیش داشته باشید. درست مثل زمانی که کسی با خودش می‌گوید: «وقتی به مقصد نمی‌رسم، اصلاً چرا قدم بردارم؟» «شکست»، در ذهن برخی از افراد به معنای«باختن» است. خیلی از وقت‌ها، شکست‌ها اطلاعات خوبی به شما می‌دهند و اگر خوب دقت کنید متوجه می‌شوید، باختنی در کار نیست. معمولاً افرادی که «سخت‌کوشی» و «تاب‌آوری» بالایی دارند؛ حتا زمانی که به نتیجه‌ی دل‌خواه هم نمی‌رسند، دست از تلاش نمی‌کشند و بازهم ادامه می‌دهند. برای همه‌ی ما پیش می‌آید که بگوییم «نمی‌شود»؛ اما برای این که مطمئن شوید واقعاً به بن‌بست رسیده‌اید یا نه، لازم است یک‌بار دیگر، همه‌چیز را «بازبینی» کنید. شاید لازم باشد مسیرتان را تغییر دهید یا حتا شخصی که با شما همراه است را تبدیل کنید تا به مقصد برسید.
۳-دلیل‌تراشی‌های افراطی
آدم‌ها به دو شیوه، علت کارهای شان را بیان می‌کنند. مثلاً بعضی‌ها معتقدند این شرایط بیرونی است که به آن‌ها اجازه‌ی پیشرفت نمی‌دهد. عده‌ای هم بیشتر روی نقاط ضعف و قوت خودشان متمرکز استند. هر دو دیدگاه لازم است؛ اما اگر بیش ‌از حد به دلیل‌تراشی‌هایی مثل مقصر دانستن دیگران و عوامل محیطی رو بیاوریم، احتمال شکست خودمان را بالا برده‌ایم. حتما شرایط اقتصادی و… مهم است؛ اما در بهترین حالت می‌توانیم ظرفیت‌های خودمان را بالا ببریم تا تغییرات محیطی، تاثیر کم‌تری بر روند زندگی ما داشته باشند و این را باورکنیم مشکلات همیشه با ما هست و به جای پاک کردن مسائل‌تان، باید با آرامش و به دور از هیجان حل شان کنیم.
۴-عجله برای زود به نتیجه رسیدن
خواستن زندگی مناسب، آن‌هم به سبک فست‌فودهای امروزی، بیشتر شبیه خیال و رویاست. برای تغییر کردن، باید قاعده‌ی «زود، تند، سریع» را کنار بگذاریم. شاید کتاب‌های زرد روان‌شناسی به شما این فکر اشتباه را القا کنند که برای موفقیت و متحول‌ شدن فقط یک شب دیگر مانده است؛ اما واقعیت این است که اگر عجله کنید، دیرتر می‌رسید. با عجله نمی‌توانید نقاط مثبت و منفی‌تان را بررسی کنید. پس این احتمال هست که باز هم شکست بخورید.