آیتالله شیخ قربانعلی محقق، معروف به محققِ کابلی، جزو معدود رهبران روحانی اهل تشیع بود که باوجود خاستگاه سیاسی، سیاست دامنش را نیالود.
آیتالله محقق، جزو روحانیون سنتی اتاق آیتاللههای حزب وحدت اسلامی افغانستان در دههی هفتاد بود. او بر خلاف گرایش نجفی خویش که خود یکی از شاگردان ممتاز آیتالله خویی، در نجف بود، به سیاست رو آورد و گرایش قمی و نگاه سیاسی از آدرس روحانیت به پیرامون پیدا کرد.
آیتالله محقق، در عنفوان خفقانِ یکسویهی مراجع غیرهزارگی برهزارهها همت گمارید و برای اولینبار، داعیهی اجتهاد را از آدرس یک هزارهی شیعهی افغانستانی سر داد و به درام یک طرفه استیلای فقهی ایرانیها وعراقیها بر شیعیان افغانستان خاتمه بخشید.
اگرچه سنگ اندازیهای سیاسی برای بسته کردن این کانال کلیدی فقهی از آدرس سیاستگران ایرانی که نظارت مستقیم و اشراف استراتیژیک بر حوزهی علمیهی قم و کارکردهای مراجع غیر ایرانی داشتند، صورت گرفت؛ ولی آیت الله محقق، با پیشه کردن سیاست خزنده و دیپلماسی، با شکیبایی منحصر به فرد برای خودش در شهر قم دم و دستگاه ایجاد کرد و خدمات عامالمنفعهی دینی ـ مذهبی، فرهنگی و اجتماعی برای مهاجرین و شیعیان افغانستان در داخل انجام داد.
آیت الله محقق در طول حیات فقاهتی خویش، هرگز از مسیر اعتدال بیرون نزد و همواره سناریوهای سیاسی دودههی پسین کشور را، از عینک بیطرفی ورانداز کرد و این باعث شد که اتوریتهی فقهی میانهرو وکاریزمای سیاسی معتدل برای وی در میان مقلدین و مردم برجا بگذارد.
میراث به جا مانده از آیتالله محقق، در حوزهی سیاست و فقاهت قابل بررسی و سزاوار کنکاش است. آیتالله محقق کابلی، چنانچه در دیباچهی این نوشتار به ذکر شد، روحانی نجفمشربی بود که برخلاف آموزههای مسلط بر دکترین فقهی نجف، کار سیاسی خودش را در آوان جهاد شروع و در مقاومت غرب کابل به اوج رساند.
آیتالله محقق، در طول تاریخ مذهبی هزارهها یک نقطهی عطف به شمار میرود و آن اینکه برای اولینبار، یک هزاره متولی امور مذهبی شیعیان افغانستان شد که همواره سر تقلید بر آستان مراجع عراقی و ایرانی ساییده بودند.
در چنین شرایط دشوار، وی تمام تلخیها را به جان خرید و آلام را در دامن خویش چید و با چرخش صد وهشتاد درجهای، از نجف به قم رو گرداند و در بده بستانهای کلان سیاسی، بهعنوان یک هزارهی شیعه شریک شد و مرجعیت هزارههای افغانستان را وارد گفتمان مسلط مرجعیت مذهبی کرد.
محقق کابلی زمانی در دههی هفتاد وارد کار سیاسی شد که ماهیت مقاومت هزارهها در غرب کابل رنگ و بوی مذهب علیه مذهب از یک طرف و جنگ درون مذهبی با رویکرد قمی ـ نجفی ازطرف دیگر را به خود گرفته بود.
مرحوم محقق برای مشروعیت بخشیدن مقاومت هزاره در مقابل دولت وقت و مهار فتواهای ضد مقاومت غرب کابل از آدرس مفتیان و متولیان مذهبیای که با دولت وقت در یک سمپاتی قرار داشتند و برچسپ محارب و محدورالدم بودن سران مقاومت را به بزرگان مقاومت غرب کابل می زدند، تلاش کرد.
در چنین فصل دشواری به اعلان مرجعیت خویش همت گمارید و بنیان مقاومت غرب کابل را هم در تقابل با دولت وقت و هم تعامل با حریانهای ناراضی از مقاومت، محکم کرد.
آیتالله محقق، اگرچه کارکردهایش را هرگز در بوق و کرنا نکرد؛ ولی بازتاب گستردهی مرگ وی در رسانههای اجتماعی در اولین ساعات خبر وفاتش، نمایانگر آن است که وجههی مرجعیت وی بر صبغهی سیاستش میچربد.
آیت الله محقق کابلی بیهیاهو برخاست و بیصدا زمینگیر شد.