مطالعه‌ی فست‌فودی و ادبیات

عبدالله سلاحی
مطالعه‌ی فست‌فودی و ادبیات

فست‌فود، عنوانی است برای غذاهایی که به سرعت طبخ و آماده می‌شوند. انواع ساندویچ به ویژه همبرگر از فست فودهای رایج استند. فست‌فود در مورد غذاهای خانگی به کار نمی‌رود. بلکه بیشتر اشاره به غذاهایی می‌کند که در رستوران‌ها تهیه می‌شوند. «مک‌دونالد» و «کی‌اف‌سی» از رستوران‌های مشهوری استند که در سراسر دنیا غذای سریع ارائه می‌دهند. یک غذای سریع در خیلی از کشورها شامل یک ساندویچ، همبرگر، مرغ و مانند آن است و قیمت مواد غذایی در رستوران‌های فست‌فودی ارزان‌تر از سایر رستوران‌ها است.

در نویسندگی و به‌خصوص بُعد ادبی این عمل، بسیاری از مفاهیم سایبری/انترنتی وجود دارد که به لحاظ احاطه شدن نویسندگان در چنین ساختارهایی، آنان را به درون نوعی از تعامل معنایی با پدیده‌های موجود در فضای مجازی کشانده است.

یکی از شاخصه‌های چهان مدرن، سرعت است و دلیل اصلی نیاز ما به غذای فست‌فود را نیز همین نیاز به سرعت ایجاد کرده است؛ پس وقتی که ساختار اجتماعی (مثلا ساختار مدن) توانایی شکل دادن این را که به چه شکلی غذا بخوریم دارد، هیچ شکی نیست که همین ساختار، در صورت غیر مادی‌اش؛ یعنی در بُعد معنایی زندگی‌مان نیز قادر به تعیین کردن باشد.

زندگی امروزی، رو به عجله است و این باعث شده تا میل به زود دانستن نیز در ما تقویت شود. همین میل است که بسیاری را به شهرت زودرس مواجه می‌کند و از آن شخصیتی می‌سازد که خیلی روی مؤلفه‌های زندگی‌اش دقیق نیست.

ادبیات افغانستان به عنوان بخش بزرگی که روی بُعد معنایی زندگی‌مان می‌پردازد، مشکل جدی‌اش نپرداختن نویسنده و شاعر به زندگی‌ای است که مال خودش باشد؛ به شکلی که مؤلد مولفه‌ی شخصی از زندگی باشد.
مباحث ریزبینانه‌ای چون غیاب مؤلف، پرداخت به کوچک‌روایت‌ها، مخاطب- مولف و… آن‌قدر باز و آزاد بوده‌اند که ذهن وابسته به قواعد و همچنان قاعده‌ساز نویسنده‌ی افغانستانی، در آن منجر به انجماد شده است.
از ویژگی‌های این مباحث، این است که در صورت درکی از آن، دیگر همه چیز و ادامه‌ی آن چیز به تو متعلق می‌شود. چنین مباحثی خیلی قابل نقل نیستند و بیشتر به دلیل فضای بازشان، قابل انکشاف به شکل کشفی و شهودی‌اند. کسی که در این موارد بحثی دارد، بیشتر از استناد، دست به توضیح دریافت شخصی می‌زند.
این یعنی؛ ادبیات امر کاملا شخصی است. ما در تقابل با هر اثری در موقعیت استثنائی و موقت قرار داریم. درست است که باری از جامعه نیز همراه ما هست؛ اما آن بار نیز بخشی از هستی ماست. در تقابل با اثر، تنهاییم و فقط با تجربیات خودمان روبه‌رو استیم.
نظر به رمان‌ها و شعر افغانستانی، ادبیات ما در یک سوء تفاهم از نظریات فوق و نظریاتی از همین دست به سر می برد. سوء تفاهمی که شاید از مطالعات «فست فوودی» ناشی شده است.

مطالعه‌ی فست‌فودی، به مطالبی گفته می‌شود که در بانک‌های معلومات تولید می‌شوند؛ مطالعاتی که بیان آن بیشتر از هر چیزی به بازگویی از اطلاعات عمومی شبیه است. برای این که این موضوع را به شکل عینی آن توضیح بدهم، مثالی را از دانش‌نامه‌ی آزاد ویکی‌پدیا، مثال آوردم. چرا که یکی از مراکز خدمات مطالب فست‌فودی، همین دانشنامه است.

ساختار خدماتی این دانشنامه‌‌ی آنلاین، خیلی شبیه به رستورانت‎‌هایی است که خدمات غذایی را انجام می‌دهند و به گونه‌ای هم می‌توان مطالب آماده شده‌ی این دانش‌نامه‌ و دیگر بانک‌های معلومات را، غذای موجود در فضای مجازی تلقی کرد.

در واقع، ما در جهان مجازی، در پی تغذیه از مطالب و معلومات استیم و چون در جهان مجازی سیر می‌کنیم و فرصت کمی برای مطالعه‌ی دقیق و طولانی داریم، در تلاش استیم تا آنچه را نیاز داریم به شکل فست‌فودی به زودترین فرصت به دست بیاوریم.