همهی ما در طول زندگی، کم و بیش با مسائل و مشکلاتی روبهرو میشویم؛ مسائل مالی، شکستها، جدایی، شکست عشقی، اختلاف با همسر، مادر، پدر، فرزند، دوستان و…. شاید بتوان گفت یکی از دلایل نزاعها، افسردگی، مشکلات روانشناختی یا گرفتاریهای بزرگ، از ناتوانی ما در حل صحیح مسألههای زندگی است.
آیا تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که وقتی با مسأله یا مشکلی روبهرو میشوید، چگونه رفتار میکنید؟ اطرافیان شما چطور؟ اگر نظر روانشناسان را بخواهید، آنها معتقدند، این طور نیست که افراد به شکل مشابهی، به موضوعات، پیشآمدها و مسائل زندگی نگاه کنند؛ بلکه در حل مشکلات خود، الگوها و روشهای مختلفی دارند. این نوشته سعی دارد شما را با این روشهای رایج آشنا کند.
۱- روش فوری، عجولانه، احساسی و هیجانی
آیا شما هم افرادی را به یاد میآورید که وقتی با مشکل یا مسألهای روبهرو میشوند و یا هنگامی که باید انتخاب کنند، سریع، عجولانه و بدون فکر و نسنجیده رفتار کنند. در واقع آنها از روی احساسی که در همان لحظه دارند، تصمیم میگیرند.
زمانی که ما با یک خبر، پیشنهاد یا انتخاب روبهرو استیم، ممکن است در لحظات اول به طور طبیعی، خوشحال شویم، بترسیم، خشمگین شویم، حسادت بورزیم یا نگران شویم؛ اما لزوما همان موقع اقدامی نکنیم. افراد عجول، با احساس خود تصمیم میگیرند؛ یعنی فرصت نمیدهند تا کمی از لحاظ هیجانی و احساسی آرام شوند و پس از فکر کردن، کار مناسب را انجام دهند؛ بلکه آنها، بدون اندیشه، مشورت، آیندهنگری و بدون بررسی جوانب مختلفِ یک موضوع رفتار میکنند و معمولا خطاها و اشتباهات زیادشان، پشیمانی را به همراه دارد.
۲- روش وسواسی و کاملخواه
کاملا بر خلاف گروه اول، گروه دوم آنقدر زیاد به یک موضوع و مسأله فکر میکنند که تصمیمگیری در مورد این که چه کار کنند، برایشان سخت میشود و یا اصلا نمیتوانند تصمیم بگیرند!
– آنها به جزئیات خیلی توجه میکنند؛ جزئیاتی که معمولا بیاهمیت یا کماهمیت استند.
– ترس بالایی از اشتباه کردن دارند؛ نگران این استتند که نکند جایی از کارشان نقص یا مشکل داشته باشد.
– انتظار بالایی از خود دارند؛ میخواهند هر تصمیم و کار یا انتخابشان کامل و عالی باشد به طوری که هیچ کس نتواند هیچ ایرادی از آن بگیرد.
– وقت زیادی را صرف فکر کردن دربارهی حل مشکلات میکنند؛ آنقدر فکر میکنند که فرصت را از دست میدهند (نوشدارو پس از مرگ سهراب!)
۳- روش کاهلی کردن و به تعویق انداختن
این افراد معمولا اضطراب بالایی دارند؛ اما آن را سرکوب میکنند. تا جایی که امکانش وجود داشته باشد، از فکر کردن و یا انجام کاری دربارهی مسأله یا مشکل مورد نظر فرار میکنند. آنهای آدمهای سردرگم و بلاتکلیفی استند. آنقدر حل مشکلات را به تعویق میاندازند که زمان را از دست میدهند و در لحظات آخر یا به اصطلاح، دقیقهی نود، بالاخره یک تصمیم فوری، عجولانه و نسنجیده مانند گروه اول میگیرند.
۴- روش بیتفاوت بودن
این گروه از نامشان معلوم است؛ رها و خالی از هر احساس مسؤولیتی، بدون نگرانی و استرس. این افراد اگر برایشان مشکل یا موضوعی پیش آید که به طور طبیعی باید دربارهی آن فکر کنند و کاری انجام دهند، بر عکس، طوری رفتار میکنند که انگار هیچ مسألهای وجود ندارد و احساس مسؤولیتی در مقابل آن ندارند. عادت دارند خودشان و دیگران را با کوچک و پیش پا افتاده نشان دادن مشکلات و مسائل فریب دهند. ممکن است دهها کار و مسؤولیت عقبافتاده داشته باشند ولی هیچ اقدام عملی برای آن نکنند.
حال فکر میکنید، روش حل مسألهی شما کدام یک از این چهار گروه است؟ هر چهار روش حل مسأله، روشهای نامناسبی است که مشکلات و پیآمدهایی را در زندگی افراد ایجاد میکند. آیا بر اساس تجربههایتان، میتوانید مثال بزنید که به کارگیری یکی از روشهای نادرستی که نام برده شد، باعث به دردسر افتادن شده باشد؟
حقیقت این است که در زندگی همهی ما، اتفاقات و پیشآمدهایی روی میدهد، هر قدر که بار هیجانی و احساسی یک مسأله بالا باشد ممکن است افراد خود را برای حل آن ناتوانتر ببینند؛ اما باید به یاد داشت اگر ما مجهز به برخی مهارتها از جمله مهارت حلِ مسأله باشیم، میتوانیم به شیوههای سالم و خلاقانهتری از عهدهی حتا دشوارترین مسائل زندگی خود برآییم.
ادامه دارد…