نقش تاریخ در شکل‌گیری آگاهی جمعی در افغانستان

تقی حسینی
نقش تاریخ در شکل‌گیری آگاهی جمعی در افغانستان

تاریخیت، اصطلاحی است که در سنت پدیدرا شناسانه و هرمنوتیک، در آثار دیلتای، هوسرل و هایدیگر به کار می رود تا به ویژگی ذاتی وجود بشر اشاره کند. انسان تنها در تاریخ زندگی نمی‌کند بلکه تاریخ گذشته در شکل‌گیری «خود» تاثیر دارد. تبیین هرچیزی مساوی است با شناخت تاریخ؛ تاریخ‌گرایی، بر این باور است که فهم و شناخت درست ماهیت هر چیز و ارزیابی درست و صحیح ارزش آن، از راه بررسی جایگاه آن و نقشی که در فرایند پیشرفت و تکامل ایفا کرده، امکان پذیر است. تاریخ‌گرایی، مکتبی است که براساس آن کلیه پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی، باید از لحاظ تاریخی مطالعه و بررسی شوند.  زندگی، تجربه‌ی زیستی با آگاهی جمعی پیوند تنگاتنگی با یک‌دیگر دارند و پیوسته میان‌شان تاثیر و تأثر است. زمان حال هرگز نیست، آنچه به‌عنوان زمان حال تجربه می‌کنیم، همواره حاوی خاطره‌ی چیزی است که اندکی قبل حاضر بوده است. ساختار روانی، اموری منسجمی استند که می‌توانند حالات روانی یک آگاهی را به هم ربط دهند؛ آگاهی‌ای که در طول تاریخ و در مقطع‌های مختلف ساخته شده است. این آگاهی رفته رفته در ناخود‌آگاه افراد می‌نشیند و آگاهی در دسترسی را شکل می‌دهد که مبنای رفتاری را می‌سازند. قومیت و نزاع بر سر ماندن یا حذف شدن عقلانیت، رفتاری است که در طول سال‌های طولانی در سرزمینی به نام افغانستان به وجود آمده است. این  قومیت، چنان عمیق در تجربه‌ی تاریخی ریشه دارد که  به‌عنوان یک واقعیت روابط انسانی پذیرفته شده است. نشانه‌گرایی قومی، نشانه‌ای نوعی از مجموعه‌ی فرهنگی‌ای که بر نقش استوره‌های نیاکان و خاطرات تاریخی تاکید می کنند. همیشه  استوره‌ای  وجود داشته است که دشمنی حداقلی با یک گروه دیگر را توجیه کند؛ گروهی همیشه از این وحشت داشته که حیات فیزیکی آن در خطر است. بنابراین  روابط همیشه با عینک تاریخی و بر اساس روابط بین قومی گذشته به قضاوت در می‌آیند و هیچ‌گونه اعتمادی بین کنش‌گران اجتماعی و سیاسی وجود ندارد. این بی‌اعتمادی برساخته، هر نوع تحرکی را در طرف مقابل عملی آشکار برای تجاوز بر خود می بیند، ولو اینکه آن عمل در راستای دفاع از خود باشد و نه تجاوز بر حریم مقابل. ناخودآگاه این افراد، تداعی‌کننده‌ی رفتاری است که در طول سال‌های متمادی در تاریخ این کشور تکرار شده است. منازعات قومی  «ساخته‌ی دست انسان‌های این سرزمین » استند؛ نتیجه‌ی انتخاب‌های آگاهانه‌ی انسان‌ها، اعم از رهبران یا توده‌ها. فارغ از اینکه این انتخاب‌ها براساس احساسات باشند و یا نتیجه محاسبات هزینه‌ی فایده‌ی اقتصادی، برپایه‌ی انگیزه‌های مردم شکل گرفته است. برای مثال در چنین فضایی چگونه می‌توان انتظار داشت که بر سرکرسی ریاست مقننه گفت‌وگو شود و براساس توافق جمعی به اجماع نظر برسند. صرف وجود نهاد‌های دموکراتیک موید این موضوع نیست که افرادی که در آن جای می‌گیرند نیز بر اساس آموزه‌های دموکراسی پای در این نهاد گذاشته اند. رفتاری که امروز در پارلمان کشور یا د دیگر نهاد‌های دولتی و حتا خصوصی شاهد آن استیم عادی است و با مراجعه با رویدادهای تاریخی، می‌توان آدرس‌های این رفتارها را به راحتی ردیابی کرد؛ تغییر در نظام آگاهی و دانایی، تنها راه بیرون رفت از این منجلاب است، در غیر آن صورت نهاد های دموکراسی قالبی است تهی که فاقد هر نوع کارکرد است.