نویسنده: صبور بیات
دیروز شام به یکی از کافههایی که تعریف میکردند در «پل سرخ»، با لباس نامرتب و غیر رسمی رفتم. پوشیدن لباس یخنقاسمی در میانِ شهروندان کابل، به خصوص تحصیلیافتهها، تا حدودی زیاد، قضاوت نادرست را به همراه دارد. آدمها با لباس یخنقاسمی، با نگاهِ نامطلوب مواجه میشوند. با نشستن در گوشهی درِ کافه، توجه چند تن را به خود جلب کردم. نگاههایی که فکر میکردم به خاطر یخن قاسمی اذیتام میکند. در اکثر کافههای «پل سرخ»، آدمهایی باشهرتی از حوزههای مختلف میآیند.
افغانستان، تازه در چند سال اخیر، آدمهای باشهرتی را در کافههای کابل در خود جا دادهاست. سلبریتیهای جوانی که چند شان به مقامهای بلند دولتی نیز رسیدهاند. در شرایط کنونی، حضور سلبریتیها در میانِ شهروندان کابل، مایهی افتخار و تشویق نسلِ جوان به شمار میرود. خوشبختانه در دورانی به سر میبریم که میتوان آن را دوران افول ابَرقهرمانان کلاسیک نامید. دورانی که در آن، اشخاص برای بدل شدن به سلبریتی، به هیچ چیزی احتیاج ندارند؛ اندکی ابتذال با چاشنی لمپنیسم کافی است.
پدیدهی شهرت در اعصار گذشته، از یک واقعیت خارجی بیرون میآمد و نه از توهمات بی پایه و اساس. پیش از ظهور رسانههای جدید، چیدمان افراد در جامعه براساس واقعیتهای موجود در جامعه رقم میخورد و شهرت مشاهیر، منبع اصیل و صادقی داشت، نه اینکه مشاهیر به سبب زمینه و بستر رسانه و فضای مهآلود غیر واقعی آن به شهرتی کذایی دست یابند. امروز علم و هنر قافیه را به بیخردی باخته است، و سلبریتیهای جدید برج شهرت خود را بر پایهی تلاشهای فردی خودشان و حضور در شبکههای اجتماعی دوران دیجیتالی باز میرساند؛ دورانی که در آن نسلهای جدید به دنبال پکیجهای مکدونالیزه شده استند. آنان خوشگذرانیهای آنی را، بر هر چیز دیگری ترجیح نمیدهند. آنچه که در گذشته سبب میشد تا اشخاص به عنوان مراجع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میدان عمل را در دست داشته باشند، تعمق در امور و جریانسازیهایی مبتنی بر تعقل بود؛ اما در دوران جدید، شاهد آن استیم که افرادی تهی از هر گونه عمق نظری و عملی، در دنیای مجازی و گاه واقعی، به سلبریتیهایی برای بازیهای اقتصادی یا سیاسی صاحبان اصلی قدرت و ثروت رسانه تبدیل میشوند. در دورانی که میتوان از آن به عنوان دورانِ ظهور سلبریتیهای سادهلوح نام برد، انحراف و سطحینگری تودهها و فرصتطلبی رسانهها در یک فعل و انفعال نامطلول، سبب شده تا روشنفکران اصیل اجتماعی، جای خود را به سلبریتیهای عروسکی و پوشالی بدهند؛ به روشنفکرانی که هیچگونه اندیشه و تفکر مبنایی نداشته و تنها نسل جدیدی از فالوورهای بلاتکلیف، بیهدف و مقلد را پدید آوردهاند. شبکههای اجتماعی انسانها را، حتا اگر خود چندان تمایلی نداشته باشند، به سویِ رفتارهایی سوق میدهد که دقیقا تحت فشار اقتضای فعالیت در این شبکهها انجام میشود. پیروی از اشخاصی که در فرآیندی متفاوت از گذشته و با سرعتی باورنکردنی، یکشبه و بدون هیچ عملکرد خاصی، بدل به سلبریتی میشوند، سبب شده تا این فضای محتوم، سیری روبه قهقهرا داشته باشد. نسل جدید سلبریتیها، این «قهرمانانِ پلاستیکی»، همه چیز را در دست گرفته و همچون گردونهی خردکنندهی گیدنزی، افسارگسیخته ویران میکنند. این سلبریتیها که هیچکدام از متفکران یارای مقابله با آنها را ندارند، به زودی مرگ ارزشهای متعالی را جشن خواهند گرفت و گواهی بر حماقت تمام عیارِ بشر مدرن خواهند بود. حس میکردم دارم هرلحظه توهین میشوم. نگاههای مشریان آزارم میداد. لحظهای به این فکر کردم اگر آدم دیگری از یک روستا؛ مثلا به این کافه و کافههای دیگر بیاید، چقدر اذیت خواهند شد؟! میخواستم بگویم که حضور سلبریتیها در میانِ شهروندان عادی در کافهها، تشویق کننده است. آدمهای با شهرت بایستی نگاه و دید شان نسبت به آنان مهربانانه و خوب باشد.