کامنتها، لایکها و شِیَرشدنها در فیسبوک نشانه استند. نشانههایی که سایهای از عالم «مُثُل» اند؛ دنیای واقعی. توسط این نشانهها، ارزش تولید میشود-شاید ارزش کاذب، مثل همه ارزشها- اما مهم پیشآمدن بحث بازار در مجاز است؛ در فیسبوک. ارزش حساب و صفحهای که لایک و کامنت بیشتر دارد، بیشتر از یک صفحهی کملایک است. در ضمن، اعتبارش هم بیشتراست. اگر دنبال صفحهی خبری بگردیم، آنی که لایک بیشتر دارد توجه و اعتبار ما را به خودش بیشتر جلب میکند. بر اساس همین کمیت است که گردانندهی صفحه نیز دست به نشر و تولید مطلب بیشتر میزند تا لایک بیشتر و اعتبار و توجه بیشتر را جلب کند. هدف نشر مطلب، به دست آوردن «رقم» است. پس این صفحهی خبری هیچ تفاوتی با کارخانهای که برای واریزشدن ارقام در حساب بانکیاش، دست به تولید کالا میزند، ندارد. همین است که گفتم؛ نشانههای فیسبوک، سایههایی از عالم «مثل» اند. آن عالم همین عالم است. دنیایی که در آن کارخانهی تولیدی داریم. سایهی این کارخانههای عظیم در فیسبوک، صفحهها و حسابهاست.
حالت تبادل جنس و پول. زمانی که صفحهای را لایک بزنیم، در بدلش مطالب آن به روی صفحه میآید. حتا حسابهای دوستانمان اینگونه است. در صورتی که ردوبدل لایک با آنها را کم کنیم، مطلب آنها نیز کمتر به ما میرسد.
همه فعالیتهای فیسبوک و پابرجایی آن بستگی به مقدار ارقامی دارد که کاربران در طی بیستوچهارساعت بین هم ردوبدلش میکنند. «عدد» اساس کار فیسبوک است. همانگونه که در دنیای سرمایهداری، «عدد» اصل است.
با گفتن اینها کمکم به این نتیجه رسیدم، توقعی که از فیسبوک برای برپایی جنبشها و حرکتهای ادبی و غیرادبی داریم، چقدر میتواند واهی و حتا کاذب باشد. نمیتوان با فیسبوک انقلاب کرد. بااینکه شاید با بسیاری از رسانههای دیگر بتوان این کار را کرد. (البته که نزد من واژهی فیسبوک مجاز همه شبکههای اجتماعی است). به این دلیل نمیتوان با فیسبوک انقلاب کرد که فیسبوک سایهای از این جهان است. پس از این جهان میتوان در آن اثر گذاشت؛ اما از آن به این، صرفا اطلاعرسانی خواهد بود. اگر از جنبهی صرفا اطلاعرسان فیسبوک استفاده شود و نهادهای این جهانیای جهت کنترل و نظمدادن افکار عمومی که در فیسبوک متبارز شده است، وجود داشته باشد، امکان دارد بتوان جنبشهای سالمی را به پا کنیم.
با بازاریبودن فضای فیسبوک همهچیز هدفش لایک میشود و مقصد از منتشرکردن «مورد پسند» قرار گرفتن است. ساختار فیسبوک خیلی صمیمانه است. همین که ارتباط نزدیک میشود صمیمیت هم با آن رشد میکند، هرچند شاید توهمآمیز باشد.
جدا از آن، عدم وجود گزینهی انلایک، شاید خیلی تاثیر در این صمیمیت گذاشته باشد. چون کسی که از مطلب خوشش نمیآید تنها راه ابراز نظر برایش کامنت است. اکثرا به خاطر بحث و جدلی که امکان دارد پیش بیاید از کامنت صرفنظر میکنند. لایک هم که نمیکنند، چون خوششان نمیآید. پس مخالف، خودبهخود در فیسبوک حذف میشود. انگارنهانگار نظری در این مورد داشته است. مخالف فقط زمانی که موافق باشد ابراز نظر میکند که این خود یکی از دلایل پسندگراشدن ادبیات آنلاین است.
ادبیات در فضای فیسبوک خیلی شبیه رستورانتداری است که رضایت مشتری و پسند او را می خواهد. چون این رضایت و پسند اوست که زمینهی بقای او را فراهم می کن.
آنلاینبودن، دقیقا عین لیلام بودن است. در صفحهی خودمان که برویم انواع مطالب را میبینیم که در جلوی چشم مان منتظر لایک است و آنقدر گذراست که تصویر پرفایلها مثل دستفروشانی که در بازار این طرف و آنطرف میروند و به هر رهگذری که برمیخورند قیمت جنسشان را میگویند، میمانند.
ساختار رسانه در هر نوع، روی رشد ادبیات بینهایت تاثیر میگذارد. ساختاری که در فیسبوک هست، و آنرا شرح دادم، نهایتا یک ادبیات پسندگرا ولی بیدلیل را خلق میکند. هیچ دلیلی برای اینکه چرا باید موردپسند قرار بگیرد ندارد. به خاطری که در چنین ساختاری خوانده میشود.
یقین دارم اگر شعری را از فیسبوک بیرون کرده بخوانید، نوع فکر و حالات تان هنگام خواندن جدیتر و همهجانبهتر است تا در درون فیسبوک بخوانیدش و در فضای ساختاریای که کاملا تک ساحتی است؛ ساحت پسند.