غلط‌خوانی از فرهنگ

عبدالله سلاحی
غلط‌خوانی از فرهنگ

فرهنگ مجموعه‌ای از افکار و رفتار ادغام شده‌ی یک جامعه، در مناسبات و روابط افراد آن است؛ به شکلی که هر عمل فرهنگی بازتاب‌دهنده‌ی تنها یک ذهنیت نیست بلکه آنچه بیان می‌کند شکل جمعی افکار برامده از چندین ذهن، در طول تاریخ است. توجه بر اعمال جمعی، یکی از نیاز های هویت ملت‌ها است.

جامعه، هر فردی را به عنوان عضوی از خود، کدگزاری می‌کند تا بدین طریق برای دیگر اعضا، قابل درک شود؛ ما همواره در حال خواندن این کدها استیم و بر اساس  آن‌ها، واکنش‌های گوناگونی را از خود نشان می‌دهیم. نکته‌ی مورد توجه من در این متن، نه چگونگی کدگزاری جامعه، بلکه نتیجه‌ی آن؛ یعنی خوانش ما از مجموعه کدهایی است که در حال خواندن آن استیم.

دلیل این توجه نیز، در این است که عمل جمعی، در واقع از راه همین کنش‌های فردی در نسبت به کدها صورت می‌گیرد. آنچه بروزدهنده و وسعت‌دهنده‌ی فرهنگ است، همان واکنشی است که ما به عنوان خوانش‌مان از کدها انجام می‌دهیم.

فرهنگ، ذاتا متمایل به توسعه است چرا که قابل خواندن است. به طور مثال؛ نوروز به عنوان عنصر فرهنگی برجسته‌ی کشورهای فارسی‌زبان، با خوانش‌های مبتنی بر فعالیت‌های به‌سازی محیط‌زیست، می‌تواند بیشتر از قبل مورد توجه قرار بگیرد. از آنجایی که این جشن، جشنی طبیعت‌گراست، دارای کدهایی که آن را با نیاز امروزی جوامع دیگر (توجه به حفظ محیط‎‌زیست) یکی کند نیز است؛ بنابر این خوانش‌های ممکن ما از فضای اجتماعی که یک فضای فرهنگی است، موجب معنای تازه از بعد تازه، به این فضا می‌‌شود. مفهوم توسعه‌ی فرهنگ نیز بیشتر استوار بر این است که چگونه، ملتی با فرهنگ ملت دیگر رابطه برقرار کند؟ و این چگونگی وابسته بر این است که ما چه خوانشی از فرهنگ خود و دیگر فرهنگ‌ها داریم.

چالش‌های اساسی در توسعه‌‌ی فرهنگ نیز با چگونگی خوانش از آن در رابطه است؛ به گونه‌ای که یکی از قدرتمندترینِ این چالش‌ها، «غلط‌خوانی»ِ نشانه‌ها و نمادهای فرهنگی است. غلط‌خوانی‌ها، شکل و ساختارهای خودویژه‌ای دارند و بسته به متضادهای فرهنگ و تضادهای فکری و طبقاتی، به میان می‌آیند.

چالش‌های موجود و ناشی‌شده از غلط‌خوانی در افغانستان، بر افراطیت دینی و مذهبی گذاشته شده است؛ یعنی، قرائت افراطی از دین، موجب می‌شود تا فرهنگ تحت کنترل قرار بگیرد و از آن تمایل رو به گسترش خودش بازایستد. برای نمونه می‌توانیم خوانش‌های مذهبی از نوروز و چهارشنبه‌سوری را به یاد بیاوریم.

در خوانش مذهبی از چهارشنبه‌سوری، آتش، یکی از نمادهایی است که غلط خوانده شده؛ از دید افرادی که مخالف این جشن استند، چون آتش یکی از نمادهای مذهبی زرتشتیان بوده، امروز نیز با مجال‌دادن به حضور آتش به عنوان محور تجمع مردم و بازی با آن، نمادهای اعتقادی امروز محو می‌شوند. این در حالی است که نمادهای ادیان گذشته‌ی مردم، دیگر از اعتقاد عاری شده و قداستی ندارند.

افراطیت، به عنوان یک متضاد فرهنگ، مجموعه‌ای از غلط‌خوانی‌ها را گرد آورده که به نابودی کلیِ جامعه، به عنوان تجمع معنامند می‌انجامد. در صورت حاکمیت افراطیت، هیچ تجمعی معنامندی ندارد، زیرا استوار بر خوانش‌های غلط از واقعیت‌ها و رفتارها است. در چنین وضعیتی، جامعه نیز معنی همیشگی را از دست می‌دهد؛ چرا که روابط میان مردم و واکنش‌ها، همه بر مبنای قواعد مشخصی که از اعتقادات به دست می‌آبند از قبل چیده شده و در رأس آن، جهت کنترل تخلفات، حاکم قرار دارد.

آنجا که حاکمیت، وضع‌کننده‌ی رفتارها باشد، عمل جمعی حضور ندارد؛ در  شرایطی که همه اعضای جامعه، سعی می‌کنند دستور مشخصی را اجرا کنند، به این معنی است که آنان، خودشان فاقد عمل استند و فعلا وسیله‌ی اجرایی عمل دیگری شده‌اند. افراطیت در صورت پیروزی و غالب شدن به اوضاع اجتماعی، با دو شیوه بر ما حاکمیت خواهد کرد؛ اول از راه تعرض و اعمال سلطه و دوم از راه ایجاد وحشت.

سلطه، همه رفتارهای بازدارنده‌ای را شامل خواهد شد که بر تن به حکم مجازات فرود می‌آید؛ اما این شیوه برای همیشه کارا نیست و ممکن است حتا برای حاکم نیز غیرقابل تحمل شده مزاحمت ایجاد کند. بنابر این وحشت، بهترین شیوه‌ی حاکمیت مستبدانه است و آن هم از راه ایجاد افراطیت در مراجع دینی و اعتقادی . زیرا این افراطیت است که دلهره و در نهایت ترس از عملی که داریم انجام می‌دهیم را ایجاد می‌‌کند که مبادا از منظر مراجع اعتقادی اشتباه تفسیر شود.‎‌