تاریخی که آب باخود خواهد برد

عبدالله سلاحی
تاریخی که آب باخود خواهد برد

بارها از رییس جمهور شنیده‌ایم که با افتخار از تاریخ پنج‌هزار‌ ساله‌ی کشور یادآور شده است؛ گذشته‌ای که نیاکان این سرزمین به بار آورده‌اند؛ اما هیچ‌کس یادآور این نبوده که این تاریخ اینک در دست همین نسلی است که امروز زندگی می‌کند و در حفظ و نگهدهاری آن مسؤول استند. بودای بامیان در همین عصر فرریخت، خانقاه پدر مولانا در همین عصر مبدل به کثافت‌دانی مردم محل در بلخ شده است و اینک منار جام در ولایت غور، درست در زمان حکومت رییس‌جمهورغنی مبلغ تاریخ پنج‌هزار ساله، در آستانه‌ی فروریختن است.

گذشه‌باوری و افتخار به آن، یکی از مفاهیمی است که در کشور ما هرگز به تحلیل گرفته نشده است و تا هنوز در نیافته‌ایم که چنین باوری افتخارآمیز  به گذشته، باید چه عکس‌العملی در زندگی امروزی مان داشته باشد؛ با سرازیر شدن سیلاب‌ها به پای منار جام، شهروندان و به خصوص نویسندگان و اهل فرهنگ کشور به گلایه‌ها پرداختند و سعی کردند این بی‌توجهی را سرزنش کنند؛ اما قبل از این اتفاق، هیچ یک از این افراد به امکان فروریزی منار جام اشاره نکرده بودند (در حالی که با دیدن مکانی که این منار در آن قرار دارد به خوبی می‌توان فهمید که خطر سیلاب یکی از نزدیک‌ترین خطرات برای این بنای باستانی است.)

افتخار به گذشته، این برخورد را می‌تواند در ما به وجود بیاورد که به آینده و حفظ چنین بناهایی پابند باشیم؛ اما در وضعیتی که ما قرار داریم، این افتخار تنها توانسته است مایه‌ی فخر کاذبی باشد که فقط از همین عبارت «تاریخ پنج‌هزار ساله» داریم.

یکی از آفاتی که این اصطلاح را در میان افغانستانی‌ها به بار آورده است، تکیه بر بازگویی صرف موضوع این اصطلاح است؛ تحقیق و آسیب‌شناسی‌ها از چگونگی ترمیم بناهای تاریخی وجود ندارد و حتا بسیاری از دوران تاریخی بناهای متعددی که در ولایات کشور باقی مانده است، اگاه نیستند.

سوالی در اینجا به وجود می‌آید که وقتی از تاریخ پنج‌هزار ساله یادآور می‌شویم دقیقا چه اتفاقات و چه دست‌آوردهایی را به یاد آورده‌ایم؟

وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور در بخش‌های مورد بحثی چون آبدات تاریخی چه عملی را انجام داده است؟ بیشترین آثاری که امروزه می‌تواند افغانستان را پرآوازه کند، آثاری است که از دوران اسلامی باقی مانده است ولی دولت افغانستان زمانی که سعی می‌کند فعالیت‌هایی را در موارد مذهبی و دینی انجام بدهد، بیشتر از توجه به تفکر و فرهنگ اسلامی، به اعمار مسجد و مدرسه می‌پردازد.

مساجد در شهرهای  افغانستان در هر چند کوچه به بعد وجود دارند ولی آن‌گونه که می‌بینیم هیچ توجهی به این مسأله صورت نگرفته است و بیشتر سعی شده تا به علما به نوعی باج داده شود. این که توجه به اعمار مسجد، بیشتر از نیاز صورت می‌گیرد هراس دولت را از مذهبیون دوآتشه‌ای نشان می‌دهد که در تاریخ افغانستان بارها مسبب سقوط دولت‌ها بوده‌اند.

آیا بناهایی که امروز ساخته می‌شوند توانایی این را دارند که فکر و اندیشه‌ای را که در دوران تاریخ اسلامی در کشور بوده است دوباره به راه بیاندازند و در هر مسجد و در هر مکان مقدس، اندیشمندی را در خود تربیت کنند؟ امروزه در مساجد آنچه دیده می‌شود نبود کتاب‌هایی است که اندیشمندان اسلامی در دوران خودشان نوشته‌اند. در حالی که نام اسلام  اگر امروز در جایی به نیکی یاد می‌شود، حاصل نوشته‌ها و زحمات همان دانشمندان است.

دولتی که با اصطلاح تاریخ پنج‌هزار ساله سعی می‌کند در ذهن مردم هویت ملی و به گفته‌ای حب‌الوطن را به وجود بیاورد، نمی تواند صرفا با موضوعاتی که در سخنرانی‌های سیاسی برای به جوش آوردن مردم، استفاده می‌کند، این کار را بکند. تاریخ پنج‌هزار ساله‌ای اگر باقی مانده باشد، نه از طریق جوش و خروش انداختن در بین مردم، بلکه از راه آماده‌سازی زمینه‌ی‌ درک این تاریخ صورت می‌گیرد. زمینه‌ای که متاسفانه آب با خود دارد می‌برد.