پرستوی مهاجری که مهاجر نبود!

صبور بیات
پرستوی مهاجری که مهاجر نبود!

از آن جایی که که توصیه می‌شود در روزها و شب‌های قرنطین، در کنارِ ورزش خانگی، کتاب‌خوانی و خیلی از کارهای دیگر، موسیقی هم بشنویم؛ روزانه چند بار به سراغِ پرستویی که مهاجر بود و مهاجر نبود می‌روم. آری! همین خانم «پرستو مهریار» خود مان! «دل آدم می‌شه چشم همه دنیا ره بخوانه» تا «راشه جانانه» و «ساقی» و «او یک شبِ بارانی آمد به خانه‌ی من»؛ چند بار به این فکر کرده‌ام، شاید و انگار فریدون مشیری از زبان خانم پرستو گفته است.

 پرستو باشـم و از بام هستی

بخوانم نغمه‌های شوق و مستی

سرودی سر کنم با خاطری شاد

سرود عشق و آزادی‌‌پرستی

از موسیقی سنتی پاپ افغانستان نمی‌شود به سادگی گذشت. خانم پرستو مهریار، همسر مرحوم رحیم مهریار، از آوازخوانان نام‌آور پاپ و محبوب کشور است. رحیم مهریار چند سال پیش درگذشت. خانم پرستو مهریار سه دختر و یک پسر دارد؛ فرزندانی که به موسیقی روی نیاورده ‌اند. خانم پرستو و رحیم مهریار از دو خانواده‌ی سنتی و در عین زمان معتصب افغانستانی با هم یک‌جا شدند. هر دو علاقه‌مند و عاشق موسیقی بودند. پا از خانواده‌ی تنگ بیرون کشیدند. پرستویی که برای دختران و خانواده، دایره می‌زده است، او هارمونیه نواخته است. پرستوی مان با دلِ پرخون مهاجرت کرده و با خوشی‌های فراوان دوباره بازگشته است. خانم پرستو مهریار در یکی از دهه‌های پربار فرهنگی سربرآورد. در این دوره، زنان در همه عرصه‌های هنری، از جمله موسيقی، سخت فعال بودند و نقشی سازنده ايفا می‌کردند. تلویزیون ملی افغانستان هر چه آهنگ خوب دارد از همین دوره است. در این دوره با طيفِ گسترده‌ای از زنانِ خواننده روبه‌رو می‌شويم که جدا از نوع و شيوه‌ی کار، در نوسازی موسيقی مشارکت داشته ‌اند.

بسیاری از تازه‌کارها نيز وقتی شروع به کار کردند، با آمدن مجاهدین و طالبان روبه‌رو شدند و در نهايت به حاشیه رفته و دیگر از آن‌ها خبری نشده است. پیش از آمدن مجاهدین و در دوره‌های پیش از آنان، محدودیت و ممنوعيت‌های مذهبی در آغاز، موسيقی را حرام ‌بوده است و به ويژه زنان را از نو به اندرونی‌های دورانِ دور ‌فرستاده و اجازه‌ی پیش‌رفت را نمی‌دادند. مجاهدین و طالبان در جنگ توأم با خانه‌جنگی، با شلاق و تکفیر عرصه را خیلی تنگ‌تر کردند و خیلی پرستوهای مان مهاجر شدند. خیلی‌های دیگر به حاشیه رفتند و در خانه‌ها محبوس شدند و سال‌های درازی ا‌ست خاموش ماندند. شماری دیگر؛ آن‌هایی که به بيرون از کشور مهاجرت کردند، به ناگزيری تن به قاعده‌ی عرضه و تقاضای بازار دادند و از آنچه که بودند، فاصله گرفتند. از قاعده‌ی بازار موسیقی؛ آنان بیرون استند و یا در چند سال اخیر رفته ‌اند به وضاحت دیده می‌شود. نسل نو آوازخوانان مهاجر زن در بیرون از کشور با قاعده‌ی بازار خیلی نزدیک شده ‌اند و شاید ایجاب کند. چه! می‌دانیم.

خانم پرستو مهریار خواننده‌ی خوش‌صدای کشور مان، يکی از اين مهاجران بود. او می‌رود و برمی‌گردد. دقیقا مانند پرندگان مهاجری که از این فصل تا فصلِ دیگر آشیانه بدل می‌کنند.

من فکر می‌کنم شاید بختی که خانم «پرستو» داشت، اين بود که با مرحوم «رحیم مهریار» یک‌جا شد و روح تازه‌تری به موسیقی کلاسیک پاپ بخشید. هر دو صدا نيز طبیعتا تا هنوز اثرگذارند. در «او یک شبِ بارانی آمد به خانه‌ی من» پیامی نهفته است. چنین صدایی با چنین وسعت برای همه‌ی نسل‌ها و فصل‌ها است. دل «آدم می‌شه چشم همه دنیا ره بخوانه؛ دل آدم خواهش بی‌جا می‌کنه» توانست تحولی در ترانه‌خوانی و آوازخوانی ايجاد کند و تأثيرات تازه‌ای در موسيقی سنتی به وجود بياورد. خانم پرستو مهریار، صدای خودش را در خدمت بازار قرار نداده است. او، با عشق خوانده است. چشمِ جامعه‌ی امروز بیش‌تر به سلبریتی‌های تازه‌کار زن دوخته شده است که سر و کار شان با تیک‌تاک و انستاگرام و لایف رفتن‌ها است. من بد نمی‌بینم؛ این بخشی از فعالیت‌های روزمره‌ی هنرمندان عصر کنونی در تمام دنیا است. صدای زلالی که خانم پرستو در اجرای ترانه‌های خود به کار می‌گیرد/گرفته است. مخاطبانِ مهاجر، موسيقی ديگری را نیز می‌طلبيدند. هنرمندی که زیر قاعده‌ی بازار روز به روز از گذشته‌اش فاصله می‌گیرد، هیچ‌گاه مانند خانم پرستو ماندگار نمی‌نماند. من در «راشه جانانه» آن‌قدر چهره‌‌ی خسته و شکسته‌ی او را می‌بینم که نمی‌شود از ریاضت انکار کرد. او خیلی کار کرده است.

از خانم پرستو نوشتم تا دامنه‌ی آوازهای سنتی در میانِ نسل جوان و افغانستان نو محدود‌تر نشود. سنگینی موسيقی سنتی و موسيقی کوچه و بازار، نوزادِ تازه‌ای به دنيا آمده را تفکیک کنیم. در بسياری از ترانه‌های خانم «پرستو مهریار» که در مهاجرت ساخته و پرداخته شده، چهره‌ی اين نوزاد را می‌توان تشخيص داد. اما با اين همه، در ترانه‌های برون مرزِ خانم «پرستو مهریار» زیبایی کمتر به چشم می‌خورد؛ هرچند که بسیار نیز گوش نواز اند. ذکرِ این نکته ضروری است که جنسِ صدای ناب و کم‌يابِ او در همه آثارِ مشترک مرحوم رحیم مهریار هویدا است. خلاصه خانم پرستویی که گوش‌های مان را هر لحظه می‌تواند نوازش کند و خانم پرستوی که روح مان را تازه می‌کند و هر ترانه‌اش را می‌توانیم در شرایط خاص به دوستان مان بفرستیم. خانم پرستوی برای همه‌ی عصرها و تمام نسل‌ها است. او هم مهاجر بود و هم در خانه!