چگونه می‌توان به توسعه‌ای مانند امریکا دست یافت

صبح کابل
چگونه می‌توان به توسعه‌ای مانند امریکا دست یافت

نویسنده: حسیب‌الله شاهین

مقدمه

از دیر باز به این سو، یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های جوامع اسلامی، کشف و کاربست راه‌های توسعه‌ی جوامع غربی، به خصوص شکل توسعه‌ی امریکا بوده و در این راه، دست به تقلیدهای ناسنجیده‌ی زیادی زده اند که همه، سبب عمیق‌تر شدن بحران‌ها در جوامع اسلامی شده است. روی همین ملحوظ، در این جا به دو پرسش پاسخ ارائه می‌داریم: چگونه مانند امریکا کشور قدرت‌مند و توسعه‌یافته شویم؟ و راه‌های رسیدن به چنین قدرت و توسعه، کدام‌ها است؟ با توجه به پرسش‌های فوق، ما فرض حاضر را در نظر می‌گیریم: رسیدن به چنین توسعه‌ای مستلزم درک درست از فرمول‌های غربی و داشتن روحیه‌ی تغییر مثبت، در نزد کارگزاران و سیاست‌گران است. برای تشخیص درستی این فرضیه، از روش تحلیلی-توصیفی استفاده کرده و نتیجه‌ حاکی از آن است که درک درست از فرمول‌ها و داشتن روحیه‌ی تغییر در افراد شماره‌یک مملکت، می‌تواند سرآغاز روند ترقی و توسعه در جامعه باشد. این پژوهش را در دو بخش به انجام می‌رسانیم؛ در بخش نخست به چگونگی توسعه و فرمول‌های آن در امریکا می‌پردازیم و در بخش دوم، تمام فرمول‌ها را با جوامع اسلامی انطباق می‌دهیم و با نتیجه‌گیری و فهرست منابع به پایان می‌رسیم.

بخش نخست: چگونگی توسعه و فرمول‌های آن در امریکا

امریکا را می‌توان از جمله کشورهایی دانست که در بخش اعظم آن مهاجران اروپائی سکونت داشته و نقش پررنگی را در توسعه‌ی این کشور به کشیده اند. این کشور در آغاز از مستمرات انگلیس‌ به شمار می‌رفت؛ اما با آغاز مبارزات آزادی‌خواهی و حمایت لوی شانزدهم -پادشاه فرانسه- سبب پیروزی این مبارزات شده و امریکا به استقلال دست یافت. قریب به دو نیم قرن از استقلال  ایالات متحده می‌گذرد. از همان روزهای اول استقلال و ایجاد قوانین جدید، این کشور به الگویی برای جهان تبدیل شد. ایجاد دموکراسی، حاکمیت قانون، حفظ آزادی‌ها و روحیه‌ی توسعه‌طلب در رهبران این کشور، سبب شد تا امریکا به گونه‌ی سرسام‌آوری رشد کند؛ اما منشأ رسیدن به توسعه‌ی کنونی امریکا را، می‌توان در جنگ‌های داخلی این کشور جست‌وجو کرد؛ جنگ‌هایی که ده هزار نفر را به کام مرگ فرستا؛ اما از طرف دیگر سبب بسیج تمام اقشار جامعه شده و راه پیشرفت‌های کنونی را هموار کرد. روی هم رفته امریکا یک موقعیت جفرافیایی ممتاز در جهان دارد که دست‌رسی به آن را دشوار کرده است. از طرفی، این کشور از همان آغاز روزهای استقلال، با درک ماهیت دانش اقدام به ایجاد مراکز بزرگ آموزشی و تحقیقاتی زده است. هم‌چنین در بعد سیاسی توانسته است به نظامی دست یابد که در آن از تمرکز قدرت جلوگیری کرده و در آن به همه امریکایی‌ها نقش بدهد. می‌توان به ابعاد دیگری نیز اشاره کرد؛ اما به نظر می‌رسد که ذکر همین ویژگی‌های جغرافیایی، اجتماعی و سیاسی بسنده است. در این جا به فرمول‌های توسعه‌ی امریکا نظری می‌اندازیم.

۱: رهبری سلیم: جهان همواره در کف دستان انسان‌های سلیم قرار دارد. یکی از مهم‌ترین فرمول‌های توسعه‌ی امریکا را می‌توان در رهبران سلیم جست‌وجو کرد؛ البته منظور مان از سلیم بودن، در اینجا داشتن دو ویژگی مهم در رهبران آن است: تعهد و تخصص به مثابه‌‎ی اولین ویژگی توسعه‌ی امریکا به شمار می‌رود؛ زیرا ایجاد تحولات بزرگ در جامعه، نیازمند داشتن هر دو بال برای پرواز است. آن‌هایی که تعهد و تخصص دارند، می‌توانند جامعه را به سوی آرامش و توسعه بکشانند. تعهد و تخصص، لازم و ملزوم یک‌دیگر دانسته می شود. رهبران امریکا در طول دونیم قرن استقلال، همواره اشخاصی بوده اند که از تعهد و تخصص کافی برای توسعه‌ی امریکا برخوردار بوده و هم‌چنین انگیزه‌ی کافی برای توسعه را داشته اند.

۲: استقلال: اساس توسعه در هر کشور را استقلال در همه ابعاد آن شکل می‌دهد. کشورهایی که توانسته اند به چنین ویژگی‌ای دست یابند، در همه موارد دیگر به دست‌آوردهای چشم‌گیری نائل شده اند. استقلال لازمه‌ی داشتن دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی، سیستم دفاعی، نظام سیاسی سالم و.. است. جوامعی که استقلال را بر غذا، آسایش و جنگ ترجیح داده اند، امروزه به عنوان کشورهای درجه اول در سطح جهان مبدل شده اند که هر اقدام شان جهان را متأثر می‌کند.

۳: منابع سرزمینی و زیرزمینی: این عامل به عنوان یک عامل فرعی شناخته می‌شود؛ اما نقش تعیین‌کننده‌ای در توسعه ایفا می‌کند. داشتن منابع لازم برای ایجاد مجامع بزرگ صنعتی، یک نیاز اساسی است که امریکا از چنین ویژگی‌ای برخوردار است.از سوی دیگر، داشتن منابع سر زمین مانند آب، جنگلات و کوه‌ها و دشت‌ها نیز نقش اساسی را در توسعه‌ی کشورها ایفا می‌کند. در طول جنگ سرد، با وجود تعارضات شدید میان امریکا و شوروی، این شوروی بود که به گندم ایالات متحده نیاز داشت؛ اما لازمه‌ی استفاده‌ی بهینه از منابع، داشتن استقلال و رهبری سلیم است در غیر آن، زیاد است کشورهایی که منابع طبیعی شان باعث عقب‌ماندگی شان شده است.

۴: تعریف دشمن: مشخص کردن دوست و دشمن می‌تواند به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد انسجام داخلی کشورها باشد. لزومی ندارد که این دشمن همواره باید یک کشور همسایه باشد. می‌توان با تعریف پدیده‌های نامرئی نیز دشمنی ساخت و از این طریق به اهداف داخلی نایل شد. انسان‌ها همواره در زمانی با هم یک‌جا می‌شوند و مشکلات دیگر را کنار می‌گذارند که دشمن مشترکی آن‌ها را تهدید کند. نمونه‌های این ادعا در تاریخ بسیار زیاد است: هجوم نیروهای اشغال‌گر انگلیس و شوروی به افغانستان سبب انسجام داخلی شده و باعث شکست دشمن شد. مردم بدون آن که مسائل قومی را فکر کنند، در مقابل اشغال جنگیدند که این خود می‌تواند موعدی برای ادعای ما باشد. پس تعریف دشمن نیز یکی از عواملی است که تمامی نیروهای داخلی را بسیج کرده و راه را برای توسعه فراهم می‌کند.

۵: توزیع برابر منابع و ثروت: یکی از بزرگ‌ترین راه‌های ایجاد روحیه‌ی هم‌کاری یا تضاد در یک کشور، بستگی به توزیع امکانات در آن دارد؛ زیرا توزیع برابر ثروت، باعث افزایش روحیه‌ی هم‌کاری شده و می‌تواند منتج به توسعه شود؛ اما بر عکس، توزیع نابرابر منابع، شکاف‌ها را عمیق تر کرده و حس بیگانگی را تقویت می‌کند که این خود، سبب می‌شود تا وحدت ملی شکل نگیرد و در نبود وحدت ملی، نمی‌توان به توسعه دست یافت.

بخش دوم: انطباق فرمول‌های فوق با جوامع اسلامی

کشورهای اسلامی همه تازه به استقلال نسبی دست یافته اند و در پی آن اند تا به توسعه دست یابند؛ اما از آنجا که حرکت در مسیر توسعه کاری بسا دشوار به شمار می‌رود و از طرفی، نیازمند داشتن یک نقشه‌ی راه است، اکثر جوامع اسلامی، کشورهای توسعه‌یافته‌ی غربی و به ویژه امریکا را به عنوان الگوی توسعه برای خود برگزیده اند و در پی آن استند که به توسعه‌ی آن‌چنانی دست یابند. در این‌جا فرمول‌های بالا را با جوامع اسلامی انطباق می‌دهیم:

۱: رهبری سلیم در جوامع اسلامی: یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در جوامع اسلامی، نداشتن رهبرانی است که تعهد و تخصص داشته باشند؛ این به آن معنا نیست که در این جوامع، چنین اشخاصی یافت نمی‌شود، بلکه منظور این است که اکثر کسانی که در جوامع اسلامی حکومت می‌کنند، به نحوی دست‌نشانده‌ی کشورهای استعمارگر است و توانایی لازم را برای ایجاد یک خط مشی و حرکت به طرف توسعه ندارند. همین موضوع باعث می‌شود تا این کشورها نتوانند به طرف توسعه حرکت کنند.

۲: استقلال و جوامع اسلامی: هر چند به ظاهر دیده می‌شود که کشورهای اسلامی دارایی استقلال استند؛ اما این استقلال در حد سرکوب مخالفان و معامله‌های ننگین این نظام‌های دست‌نشانده با کشورهای استعمارگر است؛ این خود سبب می‌شود تا جوامع اسلامی همواره در حالت اطاعت به سر ببرند و نتوانند مسیر توسعه را به دل‌خواه خود طی کنند. بزرگ‌ترین تفاوت جوامع اسلامی با کشورهای غربی هم در همین است. نبود استقلال کافی از عوامل اصلی عدم توسعه در جوامع اسلامی است. تا زمانی که یک کشور به استقلال کامل دست نیابد، حتا حرکت در مسیر توسعه نیز ناممکن است.

۳: منابع سرزمینی و زیرزمینی و استفاده‌ی آن توسط جوامع اسلامی: هر چند کشورهای اسلامی از لحاظ منابع طبیعی، جزو مهم‌ترین کشورهای جهان به شمار می‌روند؛ اما نبود رهبری سلیم و استقلال، سبب شده تا تمام این منابع به هدر برود. نبود استقلال در استفاده از این منابع، باعث شده تا کشورهای غربی بر شریان‌های مهم اقتصادی جوامع اسلامی مسلط شده و حرکت به سمت توسعه را به خواب مبدل کنند.

۴: تعریف دشمن و جوامع اسلامی: در جوامع اسلامی به جای آن که یک کشور یا یک پدیده‌ی نامرئی به عنوان دشمن پنداشته شود، حکومت‌ها و ملت‌ها را دشمن می‌پندارند و یا اقوام به جان هم افتاده و یک دیگر را دشمن می‌پندارند که این موضوع، باعث عمیق‌تر شدن شکاف‌ها در درون چنین جوامعی شده و باعث از بین بردن استقلال در چنین کشورهایی می‌شود که این خود، باعث توقف توسعه در کشورهای اسلامی شده و تمام منابع آن‌ها را در سرکوب‌های داخلی به مصرف می‌رساند.

۵: توزیع برابر منابع و ثروت و جوامع اسلامی: شاید بتوان به صراحت ابراز کرد که ناعادلانه‌ترین نوع توزیع ثروت در جهان مخصوص نظام‌های اسلامی معاصر است. این به آن معنا است که نبود برابری در توزیع امکانات و ثروت، به یکی از جدی‌ترین عوامل عدم توسعه در جوامع اسلامی مبدل شده است که این خود، از صلابت نظام‌های اسلامی کاسته و باعث افزایش فقر در این جوامع شده است. هم‌چنین در جوامع اسلامی به علم توجه جدی صورت نگرفته و دانش‌جویان مانند طوطی‌هایی استند که برای شان چیزهایی که آموخته شده را دوباره تکرار می‌کنند و تقلید کورکورانه از غربی‌ها نوع بحران فزاینده‌ی اجتماعی را به میان آورده است.

نتیجه‌گیری

توسعه و عدم توسعه‌ی یک کشور، بستگی به عواملی دارد که درک آن می‌تواند مسیر توسعه را روشن کرده و ما را به سرمنزل مقصود رهنمایی کند. با توجه به آن‌چه که در بخش‌های اول و دوم ذکر شده، گفته می‌توانیم که رسیدن به توسعه‌ای چون امریکا، نیازمند درک چند فرمول و کاربست آن است و مهم‌ترین آن عبارت است از: رهبری سلیم، استقلال، منابع سرزمینی و زیرزمینی، تعریف دشمن واحد و توزیع برابر ثروت. با توجه به این که جوامع اسلامی معاصر فاقد چنین ویژگی‌های استند، رسیدن به توسعه راه بسا دشوار به نظر می‌رسد؛ اما می‌توان راهکارهایی را ارائه کرد که می‌تواند ما را در مسیر توسعه کشانده و توسعه‌ی حقیقی را در جوامع اسلامی شاهد باشیم. رهبری سلیم، استقلال و منابع کافی، سه ضلع این مثلث است که با حصول آن می‌توانیم حرکت در مسیر توسعه را شتاب بخشیده و به سرمنزل مقصود دست یابیم.

فهرست منابع

۱_قرضاوی، یوسف، (۱۳۹۰)، فقه سیاسی، مترجم عبد العزیز سلیمی، چاپ سوم،  نشر احسان، تهران ایران.

۲_الهضیبی، مامون،(۱۳۸۳)، سیستم سیاسی در اسلام، مترجم محمد ملا زاده، چاپ اول، نشر احسان، تهران ایران.

۳_استادان ثقافت اسلامی_پوهنتون کابل،(۱۳۹۷)، نظام سیاسی اسلام،چاپ اول، انتشارات سید حسیب الله، کابل افغانستان.

۴_بشیریه، حسین،(۱۳۸۲)،آموزش دانش سیاسی، چاپ چهارم، نشر نگاه معاصر، تهران ایران.

۵_بشیریه، حسین،(۱۳۹۷)،احیای علوم سیاسی، چاپ چهارم، نشر نی، تهران ایران.

۶_راشد، عبدالباری،(۱۳۹۷)،بصیرت های اسلامی، چاپ اول، انتشارات حازم، کابل افغانستان.