تهدید افراد شناخته شده؛ نتیجه‌ی بد آموزی‌های صالح

نصیر ندیم
تهدید افراد شناخته شده؛ نتیجه‌ی بد آموزی‌های صالح

از مدت پخش تصاویر مجرمان توسط حکومت زمان زیادی نمی‌گذرد اما؛ دیدن این عکس‌ها و بیلبوردها به حدی در جامعه حل شده که در فرهنگ «رفتار جمعی» ما کم‌کم جا افتاده است. تهدید و نشر نام‌های سلیبرتی‌ها، روزنامه‌نگاران و فعالین مدنی، واکنش رفتاری نمادینی است در مقابل کنش حکومتی در «تشهیر منفی» از مجرمان و دزدان.
حکومت افغانستان-معاونت نخست ریاست جمهوری-زیر نام تشهیر منفی تصاویر مجرمان را در بیلبورد-آگهی‌نما-ها، بنرها و سطح شهر پخش کرد و از مردم خواست در صورت برخورد با این مجرمان، پولیس را با خبر کنند.
این کنش حکومت با واکنشی روبه‌رو شد و به نحوی فرهنگ جمعی تشهیر را شکل داد. اگر امروز اسامی فعالین مدنی و روزنامه‌نگاران در شبکه‌های اجتماعی زیر عنوان «در خطر ترور» پخش و نشر می‌شود، گونه‌ای از رفتاری‌ست که حکومت بنای آن را نهاده است.
شاید اسامی کسانی که در شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، شوخیِ زشتی بیش نباشد که توسط کاربران فضای مجازی انجام گرفته است؛ اما اگر این چهره‌های شناخته شده، به‌راستی از سوی تروریستان در معرض تهدید باشند، چه؟ فرهنگ تشهیر چگونه در این مدت کوتاه این‌قدر همه‌گیر شد و این عمل از کجا می‌آید و چرا این‌قدر به‌زودی همگانی شده است؟
رفتار انسان‌ بر مبنای پیش‌فرض‌ها و وجود شکل می‌گیرد و آن‌چه به‌عنوان رفتار از موجودات سر می‌زند؛ گذشته‌ی رفتار جمعی است که کنش‌ها و واکنش‌ها را چارچوب‌بندی می‌کند. هیچ‌کدام از رفتارهای انسانی توهم‌پنداری نیست؛ بلکه واقعیت‌ها و کنش‌های جمعی در تعامل با شعور انسانی، ضامن رفتارهای انفرادی و جمعی است.
فرضیه اولیه‌ی رفتارگرایی تأکید می‌کند که رفتار انسان از محیط، آموزش، فاکتورهای ارثی و ممانعت‌کنند‌های ذاتی خلق می‌شود و بیشتر به تمرکز انسان نسبت به یادگیری، ارتباط دارد.
نظریه کنش‌ متقابل نمادین در علم جامعه‌شناسی که توسط «مید» به‌گونه‌ای دیگر توسعه یافته است، این‌گونه استدلال می‌کند: همین‌که ما مفاهیم را یاد گرفتیم، می‌توانیم به او فکر کنیم.
یک درخت را فرض کنید که آن را دیده‌اید و یا شنیده‌اید، ولو آن درخت در مقابل ما نباشد و ما در یک صحرا زندگی کنیم، به درختی که وجود ندارد و در فهم ما است، فکر می‌کنیم. ما یاد گرفته‌ایم که درباره‌ی اشیا، نمادین فکر کنیم، حتا اگر آن شی وجود نداشته باشد.
تفکر کردن در مورد اشیا و یا عملکرد دیگران ما را از آن‌چه تنها در عقل خود ما می‌گذرد، آزاد می‌سازد و ما می‎‌توانیم بر اساس کنش‌های دیگران، به‌صورت نمادین کنش‌های خود را شکل دهیم و یا بر بنیاد کنش‌ها واکنش نشان دهیم.
کاری که امرالله صالح زیر نام تشهیر منفی انجام داد در برابر خود واکنشی را خلق کرد که همان رفتار متقابل نمادین از سوی مجرمان است؛ واکنشی در برابر کنش صالح. به‌عبارت دیگر: خلق کنش به‌صورت نمادین به اساس تمرکز و نسبت انسان با یادگیری که تشهیر را به فرهنگ تبدیل کرده است.
کنش،‌ رفتار آگاهانه‌ا‌ی است که انسان از خود بروز می‌دهد و واکنش نیز پیامد همان رفتار آگاهانه است. در اولین روزهای تشهیر منفی از سوی معاونت اول، در فضای مجازی رفتار متقابل خلق شد. به‌گونه‌ای که شهروندان افغانستان که از دست فساد سران حکومت به تنگ آمده‌ بودند، با روش رفتار متقابل نمادین، عکس سران حکومتی را در فضای مجازی و شهری نصب کردند و شبیه به آن‌چه حکومت انجام داده بود، عمل‌ کردند. در واقع، با مقابل به مثل اما؛ با طعنه و رویکردی کنایه‌آمیز، از همشهریان خواستند که در گرفتاری سران حکومتی-که به عقیده آنان مجرمان اصلی‌اند- با قانون همکاری کنند.
این واکنش شهروندان از آگاهی می‌آمد و باید انجام می‌دادند، حتا همین عمل با در نظرداشت پشتوانه‌ی آگاهانه‌اش باعث شد که از فرهنگ تشهیر به‌گونه‌ای دیگری استفاده شود و منجر به تهدید فعالین مدنی و سلیبریتی‌های اجتماعی شود.
به‌گونه‌ی مثال؛ شما به یاد دارید که طالبان در همین بیست سال اخیر با دیدن فضای اجتماعی و کثرت شهروندان در این فضا، وارد این فضا شدند؛ یعنی به‌نوعی با رفتار متقابل، خود را شریک فضای رسانه‌ای کردند. اگر طالبان این رفتار را از شهروندان آموزش نمی‌دیدند، هرگز به فکر وارد شدن در فضای رسانه‌ای نمی‌شدند. این دقیقاً در حالی رخ داده است که پیشتر از آن طالب رسانه را مرکز فساد می‌دانست؛ ولی حالا همان طالب، از همین مرکز فساد به عنوان میز خطابه استفاده می‌کند که این همان واکنش است. پس چندان دشوار نیست که دریابیم، هر کنشی واکنشی دارد؛ از نظر علمی هم سده‌ها پیش نیوتن این مسئله را به اثبات رسانده است.
حالا فرض را بر این بگیریم؛ کنش دفتر معاونت اول زیر عنوان تشهیر منفی مربوط کتله‌ی اجتماعی می‌شود که آن‌ها در جرم و جنایات شهری دست دارند و اکثر جنایات شهری از همین قشر سر می‌زند.
برای صالح و شهروندان شاید این طبقه مجرم شناخته شود و تقابل نیز از همین رو صورت گرفته است و همین تقابل باعث نشر عکس‌های مجرمان در سطح شهر شده است.
درباره نظریه کنش متقابل نمادین پرسشی خلق می‌شود: برای طبقه‌ی مجرم کدام کتله‌ از جامعه مورد نفرت قرار دارد؟ پاسخ بسیار واضح است؛ کسانی که در برابر مجرمان قرار دارند و یا به نحوی با ذات رفتاری آن‌ها در تقابل هستند. پس آشکار است که پولیس، جامعه رسانه‌ای، جامعه مدنی، اردوی ملی، موضع‌های اجتماعی و… در برابر منافع مجرمان بایستند و بدیهی است که از آن‌سو- مجرمان- تهدید شوند. این تهدید چه ابزاری دارد؟ دقیقاً همان ابزاری که صالح برای تهدیدشان استفاده کرده است و آن‌ها با نشر و پخش یک فهرست طولانی که نشان از آموزش و آگاهی دارد، مقابل به مثل کرده‌اند.
با در نظرداشت نظریه واکنش رفتار نمادین، تنها مجرمان نیستند که از این کنش صالح سود می‌برند؛ بلکه هر فردی می‌تواند کسی را که در برابرش قرار گرفته با استفاده از این روش، حذف کند.