نویسنده:محمدمصطفی محمدیار، کارشناس ارشد «حقوق خصوصی»
حقوق نقض شدهی ذکور آن دسته از حقوق استند که با وجود شناخته شدن آن در دین مبین اسلام و قوانین مختلف، با دلایل گوناگون مثل دلایل سیاسی – جنایی، فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی سالها است که از نظر دور است که در این مطلب به گوشههای آن پرداخته میشود. مادهی ۲۲ قانون اساسی افغانستان، جریدهی رسمی شماره ۸۱۸، مرد و زن را در برابر قانون، دارای حقوق و وجایب مساوی میداند و به غیر همین یک ماده، مادهی دیگر را در این قانون نمیتوان یافت که از مردان نام برده باشد و در بقیه سایر موارد حقوق مربوط به ذکور را باید از طریق استناد به همین ماده و اصول فقهی – حقوقی همچون اصالهی العموم، اصالهی اطلاق و اصل عدم تخصیص استنباط کرد؛ ولی در مورد اناث کارشیوهی مقنن طور دیگری است، به این معنا که مقنن برعلاوهی این که مواد مخصوص به اناث، مانند مادهی ۴۴، ۵۳، ۸۳ و ۸۴ قانون اساسی را همانند مواد مخصوص به مردان وضع کرده است؛ اما قوانین خالص و مختص به اناث نیز وجود دارد، از قبیل قانون منع خشونت علیه زن در جریدهی رسمی شماره ۹۸۹ و قانون منع آزار و اذیت زنان و اطفال در جریدهی رسمی شماره ۱۲۸۰ و مقررهی منع آزار و اذیت زنان در جریدهی رسمی شماره ۱۱۸۵٫ علاوه بر این، برای زنان وزارت مخصوص تحت عنوان «وزارت امور زنان» طبق توافقات کنفرانس بن از سال ۱۳۸۰ به این سو، ایجاد شد و برای احقاق حقوق آنان در چوکات سارنوالی، معاونت امور مبارزه با خشونت علیه زنان و اطفال مطابق مادهی ۱۳۴ قانون اساسی، کنوانسیون رفع هر نوع تبعیض علیه زنان، میثاق حقوق مدنی و سیاسی و حکم ۱۵۵۰ مورخ ۲۰/۵/۱۳۹۵ ایجاد شده است؛ این نشان دهندهی آن است که در سطح فراملی، اسناد بینالمللی تعریف کننده و حامی حقوق زنان نیز وجود دارد، یعنی همان اسناد که شبیه آن برای مردان وجود ندارد.
ذکر از موجودیت اسناد تقنینی و تشکیلات دولتی در مورد زنان، به معنای مخالفت با آن نیست؛ بلکه به معنای نمایاندن بُعد دیگر قضیه است؛ چون این یک قانون طبیعی و منطقی است که برای تعریف و تبیین بهتر هر امر، باید در نخست، متضاد آن را شناخت، مانند این که برای شناخت سفید، باید سیاه را در نخست تعریف کرد و برای شناخت صبح، شب را باید در اول معرفی کرد و به همین سان، برای بیان خلاهای حمایتی مرتبط با مردان، معرفی و بحث روی موارد حمایتی زنان، ضروری مینمود.
در مورد نوشتن واژهی «سیاسی» یکجا با واژهی «جنایی» باید گفت که امروزه سیاست در افغانستان ملوث به خودخواهی سیاستمداران شده که چشمان شان جز منافع خود شان، دیگر هیچ چیز و هیچ کس را نمیبیند؛ حتا در مورد آنان نمیاندیشند که تا پیش از رسیدن به کرسی، از آنان رای میخواهند؛ اما پس از به قدرت رسیدن، آنها را فراموش میکنند.
پس خیلی بهجا است که سیاست امروز را جنایت معنا کرد؛ و از همین جنس است که سیاستمداران درون مرزی اشخاص طرفدار و علاقهمند خود را در چوکات یک حزب و یا بدون حزب دارند و سیاستمداران برون مرزی نیز، افراد خود را به شکل پنهان و پیدا در چوکات و نامهای متفاوت مانند طالب و داعش وغیره دارند و این بزرگان، سیاست خود را برای رسیدن به منافع مادی و دنیوی با استفاده از مردان و نگهداشت آنان به شکل بیاطلاع و به دور از نعمتِ فهم و با تطمیع و وعدههای نصب در کرسیها یا دادن مادیات و یا وعدههای از بهشت و حور، به طرق مختلف همچون انتحار و انفجار و نام دفاع از دین، وطن، ناموس و یا در صفوف نظامی و یا اشتراک در تظاهرات که در آن انتحار و فیر بالای مظاهرهکنندگان میشود، بازی میکنند و در این میان، حق آموزش، حق حیات، حق آزادی، از مردان گرفته میشود؛ و از جملهی نقض حق آزادی و حق انتخاب شغل و پیشه، یکی هم مکلفیت سربازی بوده است که فقط بالای مردان قابل اجرا بوده است، هر چند مادهی ۵۵ قانون اساسی فعلی افغانستان این امر را عام بیان کرده است و جنس مشخص را نام نبرده است. این امر بوده است که میان مردم قدیم مقولهی «گاو نر برای قربانی است» مروج بوده است که طبق این مقوله، مردان به مثابهی حیوان شمرده شده و او را از کرامت انسانی وی تنزل داده است.
در بُعد اقتصادی باید گفت که به دلیل نبودن اقتصاد مناسب، اطفال که همانا مردان آینده استند، ناچار به کارهای شاقه، یعنی خلاف مادهی ۱۲۰ و زیر سن قانونی یعنی خلاف ماده ۱۳، فقره ۱، بند ۲ قانون کار موجود در جریدهی رسمی شماره ۹۶۶ میگردند که این، محرومیت از حقوق شناخته شدهی ذکور در قانون کار است. هر چند این کارها را میتوان در باب عدم آگاهی از اهمیت تحصیل و سواد آنان که اقتصاد خوب دارند، مانند کوچیها و روستانشینان که رمههای حیوانات دارند؛ ولی تعلیم هیچ جایگاهی برایشان ندارد، ذکر کرد. ولی برای آنان که تعلیم و تحصیل مهم است؛ به دلیل اقتصاد پایین، نمیتوانند دانش بیاموزند، عبارتِ «نادیده گرفتن حقوق توسط دولت»، به گونهی بهتر معنا مییابد.
در بُعد فرهنگی – اجتماعی نیز موارد متعدد استند که همهی آنان به تاوان جیب مردان استند، از جملهی این رسم و رواجهای ناپسند میتوان از محفل شیرینی دادن یا گل دادن دختر، شیرینی خوری یا محفل نامزدی، عیدی و براتی، نوروزی برای نامزد، بردن طَبَق مهر و محبت، طویانه، شیربها، شب خینه یا محفل خویشخوری، ازدواج، تختجمعی، پرداخت پول بابت رونمایی نوعروس، پایوازی، شب شش کودک و تحفههای اعطایی در این محفل به کودک، محفل ختنه سوری، تجلیل از سالگرهی تولد و عروسی؛ و در مراسم مردهداری، یک یا دو روز نخست مردهداری، شب جمعهگی اول، روز چهل، ختم سال نخست مرده، مصارف گزاف این محفلها در خانهها و یا هوتلها وغیره نام برد که هزینهی تمام آنها از جمع تکالیف ذکور شمرده میشوند که در اصل در هیچ کتاب دینی، حقوقی و اقتصادی، مردان مکلف به چنین تکلیف غیر عقلانی و خلاف منطق ملزم شناخته نشده اند؛ ولی در جامعهی افغانی از جملهی تکالیف نانوشتهی محسوب میشود که مانند عرف نانوشته، دارای دو عنصر مادی و معنوی استند. عنصر مادی به معنای عمل افراد جامعه به آن و عنصر معنوی به معنای ملزم دانستن خود به انجام آن که حتا قوانین مدون افغانستان از جمله نظامنامهی نکاح، عروسی و ختنهسوری، قانون مراسم تعزیتداری منتشرهی جریدهی رسمی شمارهی ۱۱۷۲ و قانون مراسم عروسی منتشرهی جریدهی رسمی شمارهی ۱۲۸۰ در مقابل این رسم و رواجهای زیان رسان، تاب مقاومت نداشته است و منحیث قانون متروک از بدو تأسیس تا به حال توسط هیچ نهادی به اجرا گذاشته نشده است و دلیل آن این است که، همانهای که این گونه قوانین را وضع میکنند و یا مسؤول اجرای آن استند، خود به عمل به آن پابند نیستند، چون خود ایشان منحیث اعضای این جامعهی وابسته به خرافات، وابستهی این اَعمال استند. این همه خلاف حقوق اقتصادی مردان، حق مالکیت، آزادی و استقلال اراده استند.
دلیل بیان این مطالب و حقی از حقوق منقوضهی مردان، درد دل آن عده مردان است که به ناحق قربانی گشته و به دلایل مختلف، همچون نبود یا کمبود سواد و سطح پایین اطلاعات و مطالعه، عدم آگاهی از ارزش و مزایای علم و دانش؛ عدم توانایی در انشای نوشتههای قابل پذیرش؛ عدم جرأت به ابراز رازهای شان بابت حفظ بنیان خانواده و حفاظت پیوندهای شان از صدمه؛ عدم توجه به نگارش منحیث شیوهی تخلیهی درونی و گشایش عقدههای داخلی، بیتوجهی غیر عمدی یعنی متوجه نشدن به قضیهی حقوق منقوضهی ذکور، بیتوجهی عمدی مانند موارد که به نام حقوق زن، پروژههای را از تمویل کنندگان به دست آورده میتوانند و در صورت دفاع از حقوق مردان، همان لقمهی چرب نان و پول را از دست میدهند و عدم موجودیت پول در دفاع از حقوق مردان وغیره است که تا کنون صامت ماندهاند.
در نتیجه میتوان گفت که دولت باید برای آگاهی افراد جامعه از حقوق شان و از بین بردن رسم و رواجهای مضر، از طریق منابر، مساجد و تکایا موعظههای مستند به آیات و روایات، در رسانههای صوتی، تصویری و نوشتاری، پیامهای انگیزشی و مؤثر و در مکاتب و دانشگاهها ضمن ایجاد مضامین کاربردی و مؤثر، مزایای ترک رسم و رواجهای غیرعقلایی و خلاف منطق را به اولاد وطن که آیندهسازان وطن استند و بزرگان ایشان رسانده و برعلاوهی جلوگیری از مصارف بیجا در توصیههای اسلامی، از تجربهی جوامع متمدن و مترقی بیاموزند تا فرهنگهای واهی را ترک کرده و منابع خود را از قبیل وقت، پول و اندیشه را صَرف تکامل و تعالی خویش کنند. چون تا زمانی که افکار اشخاص تغییر نکند، قوانین حاوی «قواعد تکمیلی» که به هیچ وجه مؤثر بوده نمیتواند، بلکه مخاطبین قوانین حاوی «قواعد آمره» نیز به مجرد کوچکترین غفلت و سهل انگاری مجریان قوانین، قانون گریزی را اختیار کرده و از اجرای قوانینی خلاف امیال خویش، سرباز میزنند. لذا تغییر در اندیشه است که تغییر در جامعه را بار میآورد. به همین دلیل است که حضرت محمد مصطفی ص میفرماید: «یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است» و این حدیث به «حدیث عبادت تفکر» معروف است.