بدیل آموزش و پرورش حضوری با نگاهی به عصر کرونا در معارف افغانستان

یاسین قادری
بدیل آموزش و پرورش حضوری با نگاهی به عصر کرونا در معارف افغانستان

(قسمت پایانی)

 دوم، صنف‌های معکوس: این روش آموزشی به خصوص در مواردی مانند رخصتی‌های طولانی مکاتب، بالا بودن حجم درسی شاگردان و یا سهیم کردن بیش‌تر والدین در آموزش پرورش (Parental Involvement in Education)  هم برای مکتب و هم برای دانشگاه‌ها یک روش خوب و عملی گفته می‌شود. در روش کلاس معکوس، مفردات آموزشی مانند درس‌های از قبل ضبط شده، سلاید‌های آماده‌شده و یا عناوین مورد بحث جلسات درسی را به شاگردان می‌دهند تا در خانه، خودآموز از آن‌ها استفاده کنند و صنف درسی به بحث پیرامون همان مطالب، حل مشکلات و عملی کردن آن اختصاص می‌یابد.

با بهره‌مندی از تکنولوژی، تخصصی شدن آموزش و پرورش و پیش‌رفت سریع در آموزش و پرورش، این روش مخصوصا برای کشورهایی مانند افغانستان به دلایل زیر کاربرد زیاد دارد:

الف؛ مشکلات نصاب تعلیمی: به دلیل ابهامات زیاد و فشرده بودن کتاب‌های درسی معارف در افغانستان، صنف‌های درسی مکتب‌ها به توضیح و تشریح و باز کردن متن درسی اختصاص پیدا کرده و در عمل، آموزش و پرورش در معارف کشور به معنی توضیح متن درسی(Substantive knowledge of the subject)  فهم شده است. با استفاده از روش کلاس معکوس، فهم متن نصاب تعلیمی را با تمهیداتی مانند دادن درس‌های ضبط‌شده‌ی ویدیویی که صنف را مدل‌سازی کرده است و مواد درسی دیگر، به کار خانگی شاگرد تبدیل می‌کنیم تا صنف جایی برای حل آن عده از موضوعاتی باشد که شاگردان توانایی حل آن را نداشته باشند و یا صنف محل عملی و تحلیل موضوعات مطرح شده در نصاب تعلیمی باشد و لازم نباشد تا صنف زمینه‌ی تکرار متن درس شود.

۲؛ غیرمسلکی بودن اکثریت مطلق استادان معارف: معارف افغانستان از غیرمسلکی بودن استادان خود به شکل دردناکی رنج می‌برد. تحقیقات بنیاد آغا خان در سال ۲۰۰۴ در شمال افغانستان، نشان می‌داد که ده درصد استادان مکاتب اصلا تحصیلات رسمی ندارند. در سال ۲۰۰۵م در سروی‌ای که در شمال افغانستان انجام شد و از ۲۰۰ معلم دوره‌ی ابتدائیه خواسته شد تا در امتحانی که از شاگردان خود می‌گیرند، خود شان شرکت کنند، تنها ده نفر امتحان را موفقانه سپری کردند (جین اسپینک، ۲۰۰۶).

در بیان وضعیت موجود معلمان مکتب‌ها، وزارت معارف در آخرین سند پلان استراتژک خود (۲۰۱۷-۲۰۲۱)، آورده است که «نزدیک به نصف معلمان کیفیت قابل قبول رسمی را دارد»، این در حالی است که مطابق همان سند تنها ده درصد معلمان دارای سویه‌ی تحصیلی لیسانس، ۳۸ درصد فارغ صنف چهارده، ۴۳ درصد فارغ صنف دوازده و ۹ درصد پایین‌تر از صنف دوازده استند.

تحقیقات کافی در این مورد در دست‌رس نیست؛ اما تجربه و چشم‌دیدهای من به عنوان معلم در چهار مکتب در کابل و آموزش در مکاتب دولتی و خصوصی در دهات، در یکی از ولسوالی‌های غزنی نشان می‌دهد که تعداد زیادی از همین ده درصد لیسانس و ۳۸ درصد فارغ صنف چهارده که از نظر وزارت معارف مسلکی به حساب می‌آیند، از هیچ کدام معیارهای یک معلم مسلکی مطابق ویژگی‌هایی که پروفیسور لی شولمن، پروفیسور و صاحب‌نطر برجسته‌ی آموزش معلم در دانشگاه استنفورد برمی‌شمارد، برخوردار نیستند. شولمن می‌گوید: «فهم موارد مرتبط به مضمون (Subject matter content knowledge): متن درس، حقایقی مانند مفاهم و تیوری‌های مرتبط به مضمون؛ دانش در باره‌ی مضمونی که درس می‌دهد و علاقه‌مندی به مضمونی که درس می‌دهد. دانش پیداگوژیک (Pedagogical content knowledge): مواردی مانند میتودهای تدریس و روان‌شناسی شاگردان. محتوای نصاب تعلیمی (Curricular content knowledge): مانند ساختار نصاب تعلیمی، اهداف نصاب تعلمی و استراتژی‌های پیش‌برد درس به اساس نیازمندی‌های شاگردان»

در این شرایط با بهره‌گیری از استادان مسلکی و ضبط و پخش درس‌های معیاری توسط نهادهای مسؤول و مکتب‌ها و استفاده از آن به عنوان مواد درسی در کلاس معکوس، می‌تواند از استادان و شاگردانی که از این بابت به مشکل روبه‌رو استند و یقینا اکثریت را در معارف تشکیل می‌دهند، دست‌گیری شود. مکانیزم عملی کردن آن باید توسط کارشناسان بیش‌تر مورد بحث قرار بگیرد.

۳؛ بی‌سوادی و عدم سهم‌گیری خانواده‌ها در آموزش و پرورش فرزندان: سهم‌گیری خانواده‌ها یا parental involvement in education جزء مهمی از آموزش و پرورش به حساب می‌آید؛ اما در افغانستان، این مورد نیز مانند موارد بالا به مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو است.

الف؛ مشکل فرهنگی: این که اهمیت سهم‌گیری والدین و یا خانواده در آموزش فرزندان از نظر فرهنگی در جامعه فهمانده نشده است؛ بنا بر این، خانواده‌ها خود را از سهم‌گیری در آموزش اولاد شان بدون مسؤولیت می‌دانند.

ب؛ بی‌سوادی خانواده: دومین موردی که از سهم‌گیری والدین در آموزش و پرورش فرزندان شان مانع می‌شود، بی‌سوادی خانواده‌ها و به خصوص والدین است؛ چرا که توانایی هم‌کاری و مدیریت فعالیت خانگی فرزندان خود را ندارند. ج؛ بی‌توجهی و عدم آگاهی مکتب‌ها به کشاندن و سهیم کردن والدین در امر آموزش شاگردان است. باورها بر این است که کلید حل این مشکل تا حد زیادی به دست مکتب‌ها است. در صورتی که مکاتب هماهنگی لازم را میان مکتب و والدین به وجود بیاورد، مدیریت فعالیت‌های شاگردان در خانه، ولو که والدین بی‌سواد باشند، تا اندازه‌ی زیادی در امر آموزش دانش‌آموزان کمک می‌کند.

هر گاه که ما پیش از این روش کلاس معکوس را وارد آموزش و پرورش خود می‌کردیم، شیوع کرونا سکتگی و آسیب به مراتب کم‌تر به آموزش و پرورش ما وارد می‌کرد؛ بنا بر این، به خاطر اهمیت این روش چی در دوران کرونا و چی بعد از کرونا، این امکان باید حد اقل توسط بخش خصوصی و مکاتب خصوصی گسترش داده شود.

سوم، تدریس آنلاین یا تدریس با استفاده از انترنت

همان طوری که اشاره شد، حد اقل سه روش تدریس از طریق انترنت در حال حاضر در جهان معمول است.

۱؛ برگزاری صنف‌های آنلاین درسی با استفاده از ویدیوکنفرانس‌ها.

۲؛ تنظیم شاگردان در چت‌گروپ‌ها، ارسال مواد درسی یا ویدیوهای ضبط شده و راه‌انداختن بحث‌های گروپی در اوقات معینه و غیر از آن.

۳؛ موک ( Massive Open Online Course:MOOC): در این روش چنان که از نامش پیدا است، کلاس‌های آنلان برای انبوهی از شرکت‌کنندگان برکزار می‌شود. این روش تحصیل عموما غیر رسمی بوده و توسط مراکز دانشگاهی و یا استادان دانشگاه‌ها به طور رایگان و برای عموم شرکت‌کنندگان از سراسر جهان به طور دوره‌های درسی که معمولا دوازده تا هجده جلسه را در بر می‌گیرد، برگزار می‌شود. این روش موضوع مورد بحث نوشته‌ی حاضر نیست.

تدریس آنلاین یا برگزاری درس‌ها روی انترنت به دلایلی که می‌آورم در حال حاضر در افغانستان استفاده‌ی آن برای تمام معارف و تحصیلات عالی افغانستان عملی به نظر نمی‌رسد.

۱. انترنت پرسرعت: به تازگی، به تاریخ ۱۶ اپریل وزارت مخابرات افغانستان خدمات ۴جی شبکه‌ی سلام را  فعال کرد که فقط در بعضی نقاط «پانزده سایت در کابل» قابل دست‌رس میباشد. مخابرات افغانستان در حال حاضر توانایی پاسخ‌گویی به انترنت پرسرعتی که پاسخ‌گوی نیازمندی‌های آموزش و پرورش به این پیمانه وسیع باشد را ندارد. به عنوان تجربه خودم که از انترنت ۵ جی استفاده می‌کنم و هم‌صنفی‌هایم از کشورهای مختلف به جلسات درس می‌پیوندند، ظرفیت انترنتی آموزش و پرورش به روش ویدیوکنفرانس را مخصوصا در حال حاضر که به دلیل انجام کارها به صورت آنلاین فشار زیادی روی انترنت قرار دارد، شماری از کشورهای جهان اول هم ندارند و در مواری وقتی که استادان و یا دانش‌جویان از اروپا، افریقا و دیگر نقاط جهان به درس‌ها و کنفرانس‌ها وصل می‌شوند، به دلیل ازدحام در انترنت و پایین بودن سرعت انترنت شان حتا در بریتانیا قطع و وصل می‌شوند. چطور برای ما ممکن است که انترنت پرسرعت در بدخشان و دایکندی و حتا در کابل فراهم کنیم؟

۲. نرخ بالای انترنت: در حال حاضر قیمت انترنت در کشور یکی از چالش‌های دیگری است که امکان استفاده از انترنت را برای عموم مردم سخت می‌کند و یا تعداد انگشت‌شماری از شاگردان در این گونه درس‌ها شرکت خواهند کرد.

۳. ساحه‌ی دست‌رسی به انترنت: چی تعداد از دانش‌آموزان و دانش‌جویان ما به انترنت دست‌رسی دارند؟ در روستاها و مناطق حاشیه‌ای شهرها آیا مردم به انترنت دست‌رسی دارند؟ چی تعدادی از شاگردان به کمپیوتر ویا مبایل هوش‌مند دست‌رسی دارند؟ اگر همه‌ی این شرایط را روی هم بگداریم، تعداد دانش‌جویان و دانش‌آموزانی که بتوانند در درس‌های آنلاین شرکت کنند، محدود خواهد شد.

استفاده از شبکه‌های اجتماعی که جزوه‌های درسی به صورت فایل‌های مکتوب ورد و یا پاورپاینت آماده شده و در گروه‌های صنفی که در تلگرام، واتس‌اپ، فیس‌بوک مسنجر و یا دیگر شبکه‌های اجتماعی انداخته می‌شود، یک روش مناسب مخصوصا برای تحصیلات عالی و هم‌چنین برای معارف به حساب می‌آید. به نظر می‌رسد که شبکه‌های اجتماعی برای دانش‌جویان گزینه‌ی اصلی و برای دانش‌آموزان بعد از تلویزیون و یا درکنار تلویزیون دارای اهمیت دومی است. در این روش باید شاگردان رهنمایی و برای آن‌ها برنامه‌ریزی شود تا از سکتگی در آموزش و پرورش تا حدی جلوگیری شود.

با اذعان به این که بعید است با توجه بع موارد بالا، سکتگی در آموزش و پرورش افغانستان را جبران کرد؛ اما می‌شود از تعطیلی و آسیب بیش‌تر ناشی از آن جلوگیری کرد.

پایان