نویسنده: کریستال بیات
ابوریحان بیرونی دانشمند سرشناس جهان اسلام و جامعهی بشری است. ابوریحان بیرونی در چندین حوزه تخصص داشته است، تاریخ و جغرافیا را میدانسته است، به علم حکمت حاکمیت کامل داشته است، ریاضیدان مشهور بوده است و اخترشناس شهره، فیلسوف قدرتمند و کیمیاگر نامدار. وقتی میخوانم که بیشتر از یک صد جلد کتاب در حوزههای مختلف دانش بشری به ابوریحان بیرونی نسبت داده میشود و فکرم به آرامگاه غریبش میرود، نزدیک است از شرم آب شوم؛ میمیرم و زنده میشوم. ابوریحان بیرونی را میگویند، در خوارزم متولد شده و در غزنی درگذشته است. او، در دربار خوارزمشاهی از منزلت و شکوه ویژهی برخوردار بوده است. ابوریحان بیرونی در یکی از سفرهای سلطان محمود غزنوی در هند او را همراهی میکرده است؛ در این سفر مهم با دانشمندان و حکمای هند معاشرت پیدا میکند و تمام مواد لازمی یکی از اثرهای مهمش به نامِ تحقیق ماللهند را جمع کرده است. شهروندان غزنی چگونه میتوانند خودشان را میراثدار و وارثین سلطان محمود غزنوی بدانند و از آرامگاه غریب ابوریحان بیرونی سطحی عبور کنند؟ باغی که ابوریحان بیرونی در آنجا خفته، چگونه تحمل میکند که مردی به آن عظمت و بزرگی در چنین وضعیتی اسفبار و متروک قرار دارد؟
چندین بار خبر بازسازی آرامگاه ابوریحان بیرونی در رسانهها منتشر شده است؛ اما هیچگاه این رویایی مردم بر آورده نشده است. تهدیدهای امنیتی فراروی بازسازی آرامگاه این مرد بزرگ وجود ندارد، مقبرهی او در مرکز شهر واقع شده است. باغی دارد، باغی که به آن رسیدگی نمیشود و باغبانِ تهیدستی که مورد بیمهری ادارهی محلی قرار میگیرد. نمیدانم کجایی کار میلنگد که آرامگاه سالها است که بازسازی نمیشود؟ ارادهی وجود ندارد و حکومت این مورد را دست کم میگیرد. من هرزمانی که به عکس آرامگاه ابوریحان بیرونی مینگرم، از شرم صورتم تر میشود و از این که کاری نمیتوانم تاسف میخورم. وزارتی به نام اطلاعات و فرهنگ، به اندازهی غفلت میکند که وجود آدم را بیم نابودی کامل آثار و آبادات تاریخی فرا میگیرد. تعلل پشت تعلل، وعده پشت وعده و حتا سخن از عقد قرارداد کار ساخت آرامگاه ابوریحان بیرونی به صورت اساسی گفته شده است. نمیدانم این چگونه پروسهی طولانی است که سالها است طی نمیشود؟ آثار ابوریحان بیرونی در مشهورترین دانشگاههای جهان تدریس میشود، ما نمیتوانیم مقبره اش را ترمیم کنیم، میتوانیم؛ نمیکنیم. در کشورهای مختلف به نام او کتابخانههای مسما شده است، ما شناخت دقیق و کامل از او نداریم. همینگونه که ما سنایی غزنوی را کمتر میشناسیم، در حدی که عارف و شاعر فیلسوف بزرگی بوده است؛ اما نمیشناسیم چون نمیخوانیم. اگر دانشمندان مان را نشناسیم و با آنان بیگانه بمانیم در واقع آنان مربوط به ما نمیشوند به کشورها و کسانی میشوند که قدرشان میدانند و شناخت درست دارند. سازمان ملل متحد در «وین» مجسمهی ابوریحان بیرونی را دارد و نگهداری میکند، حکومت بیکفایت افغانستان آرامگاه او را در حدِ عادی نمیسازد.
ابوریحان بیرونی فیلسوف و کیمیاگر مشهور جهان نابغهای بیبدیل، ما مدیون تو هستیم تاریخ امروز مان شرمندهی تو است و نسلهای فردا به بیمهری و بیهمتی مان شهادت میدهند، ما در برابر این مردِ بزرگ شرمندهایم. او خدمات ارزشمند و ماندگار برای بشریت انجام داده است، تاریخ فراموش نمیکند، ما فراموش کردهایم. از طرف دیگر بیتوجهی به مزار ابوریحان بیرونی چهرهی دیگر از تبعیض و نابرابری حکومت افغانستان را به نمایش میگذارد، مردی که جهان مدیون خدمات شایان و ارزنده اش میباشد، مورد تبعیض در کشوری که خفته است قرار میگیرد. هرخشتی که برای ساختن و آبادانی این سرزمین گذاشته میشود، قابل قدر است؛ اما وقتی خشتی برای اعمارِ ابوریحان بیرونی به زمین نمیشیند، ظلم و تبعیض سیستماتیک و آشکار است. این بخشی از نبشتهی چالش در برابر حکومت است و آن این که اگر تبعیض اعمال نشده از غفلتی که صورت گرفته است میگذریم دقیقا چه زمانی آرامگاه ابوریحان بیرونی را آنچه که شایسته و بایسته است میسازید؟ چی زمانی دستور بازسازی آرامگاه ابوریحان بیرونی به صورت اساسی مانند کارهای از این دست که در یکی دو سال گذشته صورت گرفت صادر میشود؟ قابل یادآوری است که سایر آثار و آبادات تاریخی فرهنگی غزنی را دو چیز شدیدا تهدید میکند، یکی دشمن که میخواهد تاریخ و فرهنگ مان را نابود کند و دیگر حکومتی که در بخشی از ساحات که آثار و آبادات تاریخی فرهنگی غزنی موقعیت دارد، قرارگاههای نظامی دارند که در جنگ آثار تاریخی زخمی و یا به کلی نابود میشوند. امیدواریم حکومت به خصوص وزارت اطلاعات و فرهنگ در این زمینه هرچه زودتر اقدام نماید.