هویت نوروز جدا از ارتباط آن با فرهنگ پارسیان، با برابری شب و روز گره خورده است و در کشورهایی که از تقویم جلالی بهره میگیرند، روز نخست سال است.
بزرگداشت از نوروز در افغانستان، ایران، تاجکستان و شماری از کشورهای آسیای میانه باگسست تاریخیای که داشته، از پیش از اسلام به این سو رایج بوده است.
با توجه به شرایط سیاسی، ساختار اجتماعی و شکافهای آن در افغانستان؛ نوروز میتواند بهترین ابراز برای نزدیک کردن، گروههای مختلف دور از هم و در ستیز، باشد.
در نوروز، شهروندان با بهترین شکلی که میتوانند به خود بگیرند و با بیرون دادن بیشترین انرژی مثبت از خود، کنار هم گرد میآیند و در جشنی که زیر این نام گرفته میشود؛ به هم شادی هدیه میکنند.
به دلیل تازهگی طبیعت و دور شدن از کسالت زمستان؛ در نوروز شهروندان بدون توجه به زبان، قوم و مذهب، کنار هم گرد میآیند و در این روز، زمامدار کشور، در میان مردم آمده و از حال شان آگاه میشود.
در شرایط کنونی افغانستان، بزرگداشت از نورزو میتواند یکی از بهترین راههای نزدیکسازی شهروندانی که همیشه با هم در ستیز بوده اند باشد. از سویی هم دیدار رییسجمهور در این روز از مردم، میتواند قدرت را به آنهایی که قدرت بر آنها اعمال میشود، نزدیک کند.
تاریخ چند قرن اخیر افغانستان نشان میدهد که فاصله میان زمامدار و شهروندان؛ پیوسته راه رسیدن به دموکراسی را بسته است؛ در حالی که رییس دولت، با بهرهگیری از نوروز میتواند این فاصله را کم کند تا مردم خود را در نزدیکی قدرت بیابند.
کمکردن فاصله میان حکومت و مردم باعث میشود که مردم و حکومت خود را در برابر همدیگر ندیده بلکه آینهای باشند تا زیباییهای همدیگر را دیده و برای کم کردن زشتیهای هم تلاش کنند.
بزرگداشت از نوروز و دیگر جشنهای کشوری و فراکشوری باعث میشود که شمار زیادی از مردم خود را در یک کنش شریک بدانند؛ شریک دانستن در این که همه حق دارند از تازهگی طبیعت به گونهی برابر بهره بگیرند که در نهایت به آشتی عمومی میانجامد و هرچند بزرگذاشت از این دست جشنها بیشتر شود، دیگرپذیری در مردم نهادینهتر شده و شکافهای اجتماعی کمرنگتر میشود.
در نوروز مردم به همدیگر خنده هدیه میدهند و در کنار شادی خود؛ میتوانند شادی دیگران را بپذیرند و از آن لذت ببرند.
انسان به لحاظ روانی؛ زمانی که به دیگران شادی هدیه میکند، به آرامش دست پیدا میکند؛ زمانی که همهی باشندگان یک سرزمین به هم شادی هدیه میکنند؛ راه برای رسیدن به آشتی ملی هموار شده است.
قرار گرفتن نوروز در جایگاه جشن ملی باعث میشود که خرده فرهنگهایی که در برابر هم قرار دارند از تکرار تماس با هم به آشتی برسند؛ این گونه است که شکافهای فرهنگی و اجتماعی یا از میان میروند و یا آنقدر مهم گرفته نمیشوند که به هویت همگانی و آرزوهای ملی آسیب بزند.
اهمیت جشنهای فراگیری مثل نوروز در نزدیکسازی انسانها، باعث شده است که شماری از مردم در گوشههای گوناگون جهان، با بهرهگیری از احساسها و آروزهای مشترک میان انسانها، بهره گرفته و روزی را در کنار هم در آشتی و آزادکردن انرژی مثبت بگذارنند که جنگ بالشها یکی از آنها است.
جنگ بالشها در ابتدا در بیشتر از ده کشور جهان مثل امریکا، انگلستان، هالند و… شکل گرفت؛ اما پس از سپری شدن چند سال، به جنگی جهانی بدل شد که در شماری از سالها در بیشتر از صد کشور این جنگ برپا میشود؛ این جنگ که حالا «جشنوارهی بینالمللی جنگ بالشها» نام یافته است، همه ساله در هفتهی نخست اپریل در گوشههای مختلف جهان مردم را به خیابان میکشاند.
در جنگ بالشها مردم با بالشهای شان به خیابان میآیند و آن قدر همدیگر را با بالش میکوبند تا پرهای بالش به هوا پراگنده میشود و مهمترین قربانی این جنگ، خستگی و کسالت روزمرگی است که از بدن اشتراککنندگان آن جدا میشود.
با توجه به اهمیت نوروز؛ این بر مردم و حکومت افغانستان است که از مزایای آن بهره گرفته و در تلاش از میان برداشتن فاصلهها باشند و در نهایت میخواهم بگویم که با بهرهگیری آگاهانه و سازنده از جشن نوروز و جشنهایی از این دست، میشود روز نوی را برای افغانستان رقم زد.
هر چند حالا به دلیل ترس از آلوده شدن به ویروس کرونا نمیتوانم مردم را به بزرگداشت از نوروز تشویق کنم؛ اما نباید ظرفیت باالقوهی این جشن را در نزدیکسازی شهروندان و تغییر در تعبیر حاکم از ساختار قدرت در افغانستان، نادیده گرفت.