اگر از طرفداران اندک «طرح کاهش خشونتها» بپرسید چرا از این طرح حمایت میکنید، پاسخ جالبی میدهند. آنها میگویند: «چون ملاحظات سیاسی کشور چنین اقتضا میکند!» این پاسخ به وضوح نشان میدهد معنای «ملاحظهی سیاسی» را درست درک نکرده اند.
همانند تمام وقتها در افغانستان که سیاستمداران هیچ گاه نکوشیدند تا منافع ملی را در اولویت قرار بدهند، این بار نیز در این مقطع مهم سیاسی و با وارد شدن مفهوم سیاسی «کاهش خشونتها» به ادبیات سیاسی کشور، هیچ سیاستمداری در تلاش آن نیست که بسنجد آیا این طرح تأمینکنندهی منافع ملی افغانستان است یا خیر.
به وضوح دیده میشود که این سیاستمداران با درک نادرستی که از ادبیات سیاسی و تأثیرپذیری مفاهیم از وضعیت در صحنهی سیاست دارند، در تلاش این استند که با استفاده از بار معنایی ملاحظهی سیاسی بتوانند منافع شخصی خود را تأمین کنند. در واقع کاربرد روزافزون «کاهش خشونتها» و «ملاحظهی سیاسی» تنها میتواند به این معنا باشد که مرجعی قابل پذیریش برای هر دو طرف در صورت شکست در مذاکرات صلح برای بازگشت به وضعیت جنگی است و این نکته اگر در پذیریش همهالشمول نتایج مذاکرات مورد بحث قرار نگیرد، بدون شک میتوان گفت، آیندهی مبهم بار دیگر در پیش روی مذاکرات صلح قرار دارد.
طرح «کاهش خشونتها» با اندکی جدی نگرفتن میتواند در هر وقت برای هر دو طرف ابزاری برای تهدید شود.
بیملاحظهگیهای سیاسیون کشور مان در مورد این طرح سیاسی کاهش خشونت ظاهرا محدود به این چیزها نیست؛ پدیدهای است که این روزها به صراحت یا بین خطوط گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرهای برخی از مسؤولان وطنی هم دیده میشود؛ اظهارنظرهایی که گاهی با واکنش رسانهها و افکار عمومی روبهرو میشود و ناگزیر گوینده را وامیدارد تا شخصا یا از طریق روابط عمومی و سخنگو و دفتر مربوط، مقصود و منظورش را اصلاح کند؛ اما روان جامعه، زخمی را که خورده فراموش نمیکند.
ما در عصر سیاستمدارانی ناآگاه به مفاهیم کاربردی ادبیات سیاسی زندگی میکنیم و اتفاقاتی از این دست و حواشی آن سبب میشود که اوضاع سیاسی کشور هر چه بیشتر دچار بحرانهای مدیریتی چه در عرصهی سیاست و چه در عرصهی نظامی شود؛ همین گونه وارد شدن بیمهابای مفاهیم نه چندان سیاسی در ادبیات سیاسی کشور، تقاضای این را میکند تا مردم و جامعهی مدنی در مورد ادبیات سیاسی هوشیارتر باشند و خواستار مدنیت بیشتری در سیاست شوند.
واقعیت این است که مفاهیم سیاسی همواره در گفتمانهای سیاسی سراسر دنیا کاربرد استراتژیک دارد. در تاریخ سیاسی جهان نام مفاهیم سیاسی بسیاری ثبت شده که وارد ادبیات سیاسی کشورها شده است؛ اما در واقع تمامی آن مفاهیم بعد کاربردی داشته است و توانسته است معنای خود را در وضعیت سیاسی آن کشور در ذهن مردم و سیاسیون جا بدهد.
برخی تحلیلگران سیاسی میگویند که مفاهیم سیاسی برای تسهیل دادن به وضعیت سیاسی و مدیریت درست اوضاع سیاسی، در ادبیات سیاسی کشور مورد کاربرد قرار میگیرد. پس در این صورت و با توجه به چنین تعریفی، اگر قرار باشد که مفهوم سیاسیای چون «کاهش خشونت» در شرایط کنونی بدون هیچ تعریف مشخصی وارد ادبیات سیاسی کشور شود و هیچ کاربردی هم نداشته باشد، پس نباید امیدوار بود که اوضاع در آیندهی نه چندان دور خوب میشود و ما به صلح نزدیک میشویم.
یک برداشت دیگر نیز وجود دارد که چنین مفاهیم سیاسیای اگر در متن گفتمانهای سیاسی تحلیل شود، ناکاربرد یا ناکارآمد به شمار نمیرود بلکه به نوعی میتواند نسخهی خوبی برای برونرفت از دشواریهای سیاسی کنونی محسوب شود که میتوان به آن لقب راهحل طلایی گفت.
اما تمامی این تعابیر و تفاسیر در بارهی مفهوم سیاسی طرح «کاهش خشونت» زمانی در ادبیات سیاسی افغانستان معنا و کاربرد پیدا میکند که بدانیم سیاستمداران و طالبان در تعامل با یکدیگر و در صحنهی سیاست و جنگ افغانستان تا چه معنای کاربردیای به این واژه میدهند و مردم میتوانند چه تحلیلی از معنای کاربردی این مفاهیم از ادبیات سیاسی رایج کشور داشته باشند که با پذیریش هفتروزه عملی شدن این طرح از سوی طالبان حالا روند برداشت و معناگیری از این اصطلاح سیاسی کلید خورده است و باید با دقت بیشتر جریان روند سیاسی کشور از سوی مردم پیگیری شود.