ورزش و اسارت در منیت‌ها و نظامی‌گری

نعمت رحیمی
ورزش و اسارت در منیت‌ها و نظامی‌گری

بهتر است از دور تر شروع کرده و بگویم، در گذشته سبک‌های فوتبال متنوع بود، سبک‌های چشم‌نواز امریکای جنوبی، توتال فوتبال هالند، تیکی‌تاکای اسپانیا، دفاع ایتالیا، نظم آلمان، سبک سریع آسیای شرقی، قدرتی افریقا و…؛ اما هر چه گذشت و فوتبال وارد تعریف‌های اقتصادی، سیاسی و جهانی‌شدن شد، سبک‌ها نیز به سوی‌ هم‌سانی و یکی شدن در رده‌ی باشگاهی پیش رفت؛ اما در رده‌ی ملی، داستان بر عکس شد و فوتبال کاملا در سیطره‌ی منیت‌های اجتماعی و ملی‌ قرار گرفت. تکثر فوتبالی، تنوع نژادی و کثرت‌گرایی نیز مشکل منیت‌ها را حل نکرد و فوتبال حتا در عصر امروز نیز در بند این منیت‌ها باقی مانده است. مثلا بریتانیایی‌ها دقیقا می‌فهمند که اگر به جای حضور تیم‌های ملی انگلستان، ایرلند، ولز و اسکاتلند، با تیم واحد بریتانیا وارد رقابت‌ها شوند، به مراتب می‌توانند تیم قوی‌تری داشته باشند؛ ولی در آن‌صورت، این تیم، دیگر تیمی منیت‌ها یا چیزی با عنوان تیم انگلستانی، با عنوان آن‌‌چه «ما»‌ گفته می‌شود، نخواهد بود؛ یا مثلا وقتی فرانسه در دو جام جهانی با حضور بازی‌کنان نسل‌چندم مهاجران خارجی مثل زیدان، امباپه و… قهرمان می‌شود، مشکل نژادپرستی، شکاف‌های اجتماعی، تنفر از مهاجران و اسلام‌هراسی در آن کشور، به دلیل همین منیت‌ها حل نمی‌شود.

مشکل ورزش ما نیز جدا از بحث مدیریت، سرمایه‌گذاری، امکانات، المانت‌های توسعه و رشد فرهنگی؛ ریشه در عبور از منیت «من» و رسیدن به روحیه‌ی جمعی «ما» دارد. احساس «ما» مبتنی بر احساس «خود» و احساس خودِ سرگذشت‌وار است که معطوف به چیزها یا افرادی است که دوست‌ شان داریم؛ ولی مسأله این است که احساس –منافع- ما هیچ وقت به احساس جمع، تصری نیافته و همان‌گونه در تمام بخش‌های دیگر، به وفاق جمعی نرسیده‌ایم، در ورزش نیز همین مشکل را داریم. احساسات اخلاقی در این سرزمین، تخطی «ما» را از منافع و سود عمومی مثل سایر کشورهای متحد که تعارض بین «من» و «ما» را محدود می‌کند، عمل نکرده و هم‌چنان در بند و سیطره‌ی من مانده است.

ورزش ما نماینده‌ی منیت‌های من و جامعه‌ی «من»پسند است و اگر مثلا در ورزشی مثل کرکت موفق‌تر عمل می‌کنیم، دلیلش روشن بودن تکلیف من و ما است و در آن‌جا منیت‌ها از درون «من» به دلیل شراکت‌های حسی و اتنیکی‌ای که وجود دارد، به «ما» و وفاق جمعی نزدیک شده است. حکومتی برخواسته از جامعه‌ی منیت‌گرا، چند پارچه و دربست در اختیار منیت‌های قومی خواهد بود، عدالت و توزیع منابع نیز وابسته به قدرت و تکثر این منیت‌ در بدنه‌ی نظام دارد که باب میل، مطابق با خواست و در دایره‌ی دل‌بستگی‌ها و وابستگی‌های تعریف شده از سوی «ما» است یا خیر؟ کسانی که توان و ظرفیت بودن در این دایره -ما- را داشتند، در پی سرمایه‌گذاری در ورزش شدند؛ فارغ از آن که این سرمایه‌گذاری‌ها به کدام نیاز اساسی پاسخ می‌دهد، خواستند زیرساخت‌های ورزشی را در منطقه و محل شان گسترش دهند. وقتی دلیل بودن در دایره‌ی قدرت –ما- برآمده از لوله‌ی تفنگ و جنگ باشد، نگاه به المانت‌های ضد جنگ نیز جنگی شده و مسؤولان آن هم تفنگ به دوش و از درون فرهنگ جنگ سر بر می‌آورند. اگر این مسأله را باور ندارید، نگاهی به مسؤولان و رأس هرم ورزش کشور بیندازید که در این نزدیک به بیست سال، چند نفر به دلیل لیاقت مدیریت ورزش و به دلایل ورزشی، سکان‌دار هدایت ورزش شده اند!

در این سرزمین، به دلیل آن که آبشخور دست‌یابی به قدرت، همیشه از نوک شمشیر و لوله‌ی تفنگ بوده است؛ ورزش‌گاه غازیِ کابل که شاید تنها ورزش‌گاه «شرق به غرب» در خاورمیانه است؛ بارها و بارها، هم‌زمان شاهد فوتبال، سر زدن و اعدام‌ها بوده است و دلیل این که این روزها از ورزش‌گاه‌ها در برخی ولایت‌ها استفاده‌ی نظامی می‌شود نیز، ریشه در نظامی‌گری در ورزش و البته کسب مشروعیت اجتماعی از طریق جنگ دارد. حرف روی این نیست که چرا این ورزش‌گاه‌ها در این ولایت‌ها ساخته شدند و چه نیاز و تأثیری در رشد ورزش آن داشته است که تمام مردم کشور، لیاقت ورزش، گسترش زیرساخت‌های ورزشی، آرامش، صلح و سلامتی را دارند؛ ولی زمانی که همه‌ چیز معطوف به تفنگ و نظامی‌گری و حتا گسترش زیرساخت‌های ورزشی محصول قدرت نظامی باشد، استفاده‌ی نظامی از ورزش‌گاه نیز، چیز عجیبی نیست!

ورزش سیاسی، مسؤولان نظامی و سازوکار معطوف به تفنگ در ورزش، ماهیت همه‌چیز، حتا ورزش را به نظامی‌گری و جنگ تغییر می‌دهد که نمونه‌هایش را بسیار دیده ایم. سال‌ها است که مشروعیت تکیه زدن به چوکی هدایت دستگاه ورزش در کشور، از دل ورزش و علم ورزشی نه که از میدان‌های جنگ و وابستگی‌های تباری بیرون شده است و اداره‌ی ورزش شبیه فرقه‌ی عسکری و محل زورآزمایی نظامی و تفنگ بوده است؛ نه ورزش، منطق و اخلاق آن. ما همه پذیرفته‌ایم کسی می‌تواند در رأس امور ورزش باشد که سابقه‌ی نظامی‌گری داشته و تعداد زیادی افراد مسلح دور و اطرافش باشند. اگر در ورزش‌گاه، ورزش‌سواران نظامی، در وسط دو نیمه‌ی فوتبال یا در جریان بازی، چند نفر از پایه‌های «گول» آویزان شوند یا ناگهان گردن چند نفر با شمشیر زده شود و یا استدیوم فوتبال به فرودگاه هواپیماهای نظامی و تفنگ‌داران بدل شود، کاملا طبیعی و دور از انتظار نیست. کسانی که به دلیل فرود و پرواز هلیکوپترها به ورزش‌گاه ولایت پنجشیر ناراحت اند، در ابتدا باید نگاه عمیق به چرایی این پدیده داشته باشند و این که کدام مسؤول ما بیشتر از آن که نظامی باشد، ورزشی است؛ آن وقت همه چیز حل خواهد شد!